دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

زنگ خطر


زنگ خطر
پناه بخدا از روزی که چشم انسان نابنیا بشه ویا گوش کربشه
پناه بخدا از روزی که دل انسان بمیره
محضر پیغمبر مینشستند و سخنان اونوگوش میدادند ووقتی بیرون می امدن با تمسخر میگفتند چی داره میگه؟
آنها اهمیتی برای حق قائل نبودندو درنتیجه سخن حق را نمیفهمید ند وبنا بر سنت الهی خدا مُهر قهر بردلشان زدو پیرو هوای نفس خود شدند (آیه ۱۶ سوره محمدصلی الله علیه واله )
دراین ایه اشاره به باطن وفطرت ناسالم افرادی دارد که نه تنها به حق و حقیقت اهمیتی قائل نبودند بلکه چشم وگوش و دلشان از درک و شناخت و حس لطافت و زیباییهای آن عاجز بودوهرچند که زنده بودند ولی درواقع هیچ یک از علائم حیات معنوی درآونها پیدا نبود خدا نیز به سزای این جنایت و ظلمی که در حق خود داشتند مُهر بردلشان زد که دیگر ازدرک حقایق برای همیشه ناتوان باشند
مثل اینکه یک مغازه ای را بدلیل توزیع جنس فاسد ازسوی مقامات پلمب بکنن خدا نیز دستگاههای گیرندگی و ادارکی اونها رو پلمپ کرد درنتیجه مانند حیوانات بجای تبعیت از حق تابع هوای نفس خود شدند . یعنی دل و گوش و چشم باطنی آنها مرد وازکارافتاد .
البته دلمردگی و کری وکوری همیشه بتدریج صورت میگیره و باید همیشه بادقت مراقب دل و گوش وچشم خود باشیم که حیات معنوی آنها به خطر نیفتد اگه کوچکترین درد یا عارضه ای در بدنمان حس کنیم فوری به درمان آون میپردازیم ویا برای تقویت جسم وانداممان به نسخه های متخصصین عمل میکنیم ولی کمتر به بیماری روحمان توجه میکنیم وشاید به دردهای اون بی اعتنا هستیم اگه هم دردی رو حس کردیم دل رو به دل مشغولیهای دنیوی سرگرم میکنیم تا دردشو فراموش کنهیعنی مسکن تزریق میکنیم ولی این مسکن تا کی اثر داره ؟
چشم ودل و گوش باطنی ما دراثر آلودگیها ومیکروبهایی (گناه )که بدلیل عدم مراقبت ما (تقوا) وارد میشه مریض و بیمار میشه و اگه بدردش اعتنا نکینم حتما حیات اونا به خطر میافته وان وقت مبینی که چشم ظاهری هست ولی چشم باطنی کور شده حق و حقیقت رو نمیبینی .( لهم اعین لا یبصرون بها )
گوش ظاهری هست خوب هم کار میکنه ولی گوش باطنی کر شده سخن حق را نمیشنوه ( ولهم اذان لا یسمعون بها )دل هم که مرده و افسرده وبی رمق شده دریه جمله کوتاه اون پزشک حاذق ومعلم بزرگ (پامبر)هم درد رو به ماگفته و هم نسخه درمان اونو برامون پیچونده گفته :درد ما گناه ودرمون اون استغفاره خودش که معصومه و گناهی مرتکب نمیشده روزی هفتاد و یا صد مرتبه استغفار میکرد واز ما هم همین مقدار بیشتر نخواسته روزی هفتاد مرتبه استغفاریا هرچقدر که شد فرقی نمیکنه مهم اینه که درمان رو شروع کرده باشیم
وقتی که از ایشون سوال میکنن که چرا استغفار میکنی مگر گناه کردی ؟ درجواب میگه نه ولی دل انسان همچون اهن
زنگ میزنه و استغفار کردن اونو صیقل میده
درمان تمام بیماریهای روحی ما استغفاره البته اگر با صداقت وازروی معنا و باتوجه بگویم
خدایا مغفرتت را طلب میکنم و از راهی که به میل و هوس خود رفته بودم بسویت باز میگردم
اگه هم دلت هم باصفا شد واشکت دراومد ما را از دعای خیرت فراموش نکن .

سعید ص ع
منبع : مطالب ارسال شده