جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


ایران به توسعه نیاز دارد نه ارتش بزرگ


ایران به توسعه نیاز دارد نه ارتش بزرگ
خداداد فرمانفرمائیان، تحصیل‌کردهء آمریکا در اقتصاد و برنامه‌ریزی در سال ۱۳۳۶ خورشیدی پس از یک دورهء‌کوتاه تدریس در دانشگاه پرینستون به ایران بازگشت و با دعوت «ابوالحسن ابتهاج» رییس وقت سازمان برنامه به این سازمان پیوست. او ابتدا رییس دفتر اقتصادی و سپس معاون طرح و برنامه شد و در تهیهء برنامهء سوم عمرانی کشور ۱۳۴۱۱۴۷۷ خورشیدی) نقش محوری ایفا کرد. فرمانفرمائیان مدتی نیز قائم‌مقام و رییس بانک مرکزی بود، اما دوباره به سازمان برنامه بازگشت و به عنوان مدیرعامل این سازمان، برنامهء پنج سالهء پنجم عمرانی کشور را تدوین کرد. او در آغاز اجرای برنامهء پنجم به علت اختلاف با امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر از ریاست سازمان برنامه استعفا داد و تا پیروزی انقلاب عهده‌دار مسوولیت‌های دولتی نشد.
خاطرات فرمانفرمائیان از زمان فعالیت در سازمان برنامه (و بعدا برنامه و بودجه) در گفت‌و‌گو با بخش شفاهی بنیاد مطالعات ایران ابراز شده و همان‌گونه که در گفتار پیشین اشاره شد همراه با خاطرات منوچهر گودرزی (معاون امور اجتماعی و شهرسازی سازمان برنامه) و عبدالمجید مجیدی (آخرین رییس سازمان برنامه و بودجه) در کتاب توسعه در ایران، ۱۳۲۰۰۱۳۵۷ به چاپ رسیده است. فرمانفرمائیان در این کتاب محتوا، اهداف، محدودیت‌ها و نتایج برنامه‌های عمرانی در دورهء‌پهلوی دوم را توضیح می‌دهد.
● برنامهء دوم
خداداد فرمانفرمائیان شرح برنامهء دوم عمرانی را با این یادآوری آغاز می‌کند که «برنامهء اول ‌۱۳۲۷۷۱۳۳۴۴) واقعا پا نگرفت، برنامهء اول سرزا رفت. نه پولی داشتیم، نه چیزی. البته یک مطالعات نسبتا خوبی [شرکت آمریکایی] موریسون کنودسون (M. Knudson) انجام داده بود. یک بررسی کامل از اقتصاد ایران و احتیاجات ایران شد. گرچه آن موقع آمار کافی نبود ولی این بررسی یکی از بهترین مطالعاتی بود که وجود داشت.»
به گفتهء‌فرمانفرمائیان مهم‌ترین مساله در زمان ریاست ابتهاج بر سازمان برنامه این بود که دولت باید چقدر از منابع خود و درآمد نفت را برای برنامه‌ریزی عمران کشور صرف کند و چقدر باید به کارهای جاری و بودجهء ارتش اختصاص داده شود. عقیدهء ابتهاج این بود که باید صد درصد پول نفت در کارهای عمرانی خرج شود و علاوه بر آن دولت به پشتوانهء پول نفت از بانک جهانی وام بگیرد. او به اخذ وام از دولت‌های خارجی معتقد نبود و سازمان‌های بین‌المللی را برای این کار ترجیح می‌داد. او همچنین می‌خواست که سازمان برنامه تمام احتیاجات مالی‌اش را خود تامین کند و تمام تخصص‌های لازم را داشته باشند. زیرا بر این باور بود که وزارتخانه‌ها و دستگاه‌های سنتی توان اجرای برنامهء عمرانی را ندارند و سازمان برنامه باید خود مستقلا وارد عمل شود. البته وزارتخانه‌ها نظر دیگری داشتند و درخواست می‌کردند که هزینهء اجرای برنامه‌ها در اختیارشان قرار گیرد، اما ابتهاج می‌گفت: ‌«تا این‌ها اصلاح نشوند، تا این‌ها آدم‌های حسابی نیاورند، تا این‌ها نشان ندهند به من که می‌توانند از عهدهء‌اجرای طرح‌ها برآیند، پول دست آن‌ها نباید داد.»
او تاکید می‌کرد که «پول در اختیار سازمان برنامه، طرح‌ریزی و اجرا در دست سازمان برنامه، وام گرفتن و پس دادن و پرداخت‌ها هم دست سازمان برنامه.»
به هنگام تدوین برنامهء دوم عمرانی، ابتهاج گروهی صد نفره از متخصصان را در شورای خبرگان گرد آورد که برای تهیهء برنامه طرف مشورت قرار گیرند. بعدها از سوی فرمانفرمائیان و دیگران به او انتقاد شد که برنامهء دوم غیر از فهرستی از طرح‌ها چیز دیگری نیست و این طرح‌ها هماهنگ با یکدیگر نیستند اما ابتهاج به محدودیت‌ها اشاره می‌کرد و با یادآوری کمبود اقتصاددانان و تکنسین‌ها می‌گفت که در آن زمان مردم نمی‌توانستند منتظر شوند تا همهء شرایط لازم فراهم شود و بعد برنامهء جامعی به اجرا درآید، بلکه در هر صورت باید کاری برای تامین آب و برق، احداث سد، کشیدن جاده و امور مربوط به کشاورزی و صنعت انجام می‌شد.
● ایدئولوژی برنامه‌ریزی
فرمانفرمائیان تصریح می‌کند که هنگام آغاز فعالیت در سازمان برنامه بیش از هرچیز به افزایش درآمد سرانه توجه داشت; موضوعی که بعدها مورد نقد قرار گرفت. به عقیدهء او درآمد سرانه به خودی خود معنی فوق‌العاده‌ای ندارد اما وقتی به طور حساس بالا می‌رود در بطن آن کارهای دیگری که مورد نظر است انجام می‌شود. در واقع با بالا رفتن درآمد سرانه، سطح زندگی مردم بالا می‌رود. بنابراین آن‌ها می‌توانند از نظر آموزش و پرورش وضع فرزندانشان را بهتر کنند، از نظر بهداشتی به خود رسیدگی کنند و حرکت بیش‌تری نسبت به حرکت مرکز برنامه‌ریزی که فقط دولت است،‌ایجاد شود.
اما اگر دولت به عکس این رویه، اقدام به ساخت مدرسه و بیمارستان یا برق‌کشی کند و صنعت و کشاورزی به عنوان اساس اقتصاد کشور را به فراموشی سپارد و یا از ایجاد زیرساخت‌ها از قبیل جاده، بندر و صنایع سنگین غفلت ورزد، آنگاه رشد اقتصادی مداوم و با ثبات محقق نخواهد شد. زیرا مدرسه، بهداشت و آب و برق برای شهرها و روستاها مصرفی است و کالای سرمایه‌ای به حساب نمی‌آید.
به گفتهء فرمانفرمائیان در برنامهء دوم به زیرساخت‌ها توجه شده بود،‌اما جنبه‌های مالی برآورد نشده و مشخص نبود که توانایی تولید یا مقدار تولید شرکت‌های دولتی چقدر است. همین امر موجب شد که برای اجرای برنامه‌های عمرانی، حسابداری مدرن در صنایع دولتی تحت نظر سازمان برنامه در دستور کار قرار گیرد. خصوصا که به تصریح او «تمام شرکت‌های دولتی پول‌خور بودند و پول‌ساز نبودند. این‌ها یک دستگاه‌هایی بودند که دایما بر اساس ضرر و کمبود عمل می‌کردند و کمبود را از منابع بودجهء دولت می‌پوشاندند.»
این تصریح از آن رو درخور تامل است که به نظر می‌رسد همچنان یکی از مسایل اساسی اقتصاد ایران را شکل می‌دهد و در نیم قرن گذشته تغییر چندانی در صورت آن پدید نیامده است. از دیگر ارکان ایدئولوژی برنامه‌ریزی در دورهء مورد نظر یعنی نیمهء دوم دههء ۱۳۳۰ اعتقاد به نقش راهبردی دولت در اقتصاد بود. در سازمان برنامه این باور وجود داشت که دولت می‌تواند و باید آگاهانه به سوی اهداف اقتصادی قدم بردارد و به این وسیله در ساز وکار بازار دخالت کند تا رشد اقتصادی سرعت گیرد. فرمانفرمائیان می‌گوید از زمان تحصیل در مدرسه یاد گرفته بود که با دخالت مستقیم دولت در عرضه و تقاضا سرعت پیشرفت اقتصادی می‌تواند خیلی تندتر باشد تا این‌که دولت بی‌عمل بماند و بگذارد منابع مالی و انسانی به دست بازار برای احتیاجات مختلف تخصیص پیدا کند. این عقیده تا حدودی نیز ناشی از تجربه‌های دورهء رضاشاه ۱۳۰۴۴۱۳۲۰۰ هـ‌.ش) بود و مدیران سازمان برنامه اعتقاد داشتند که در این دوره دخالت مستقیم دولت در ایجاد زیرساخت‌های فیزیکی و اجتماعی، موجب سرمایه‌گذاری‌های بعدی بخش خصوصی شده است.
فرمانفرمائیان مدعی است دفتر اقتصادی سازمان برنامه هر سال سهم بخش خصوصی و درصد کنترل دولت روی منابع کل کشور را محاسبه می‌کرده و به افزایش سهم بخش خصوصی توجه داشته است. در هر حال در راس مدیریت سازمان برنامه نه فقط بر نقش هدایت‌گری دولت تکیه می‌شد بلکه این هدایت در سطح دولت به طور کلی در اختیار سازمان برنامه قرار می‌گرفت. ابتهاج مرتبا به مدیران سازمان هشدار می‌داد که «اگر کارهای اجرایی از سازمان برنامه برود، کسی دیگر برای سازمان برنامه وقعی قایل نخواهد بود. کسی به سازمان برنامه و برنامه‌های عمرانی اعتنایی نخواهد کرد. برنامه‌ریزی و آن پلانی که شما می‌نویسید به درد کسی نخواهد خورد. مانند این [است] که دندان‌های شما را بکشند.»
همین امر موجب چالش دامنه‌دار سازمان برنامه و بودجه با وزارتخانه‌ها و خصوصا وزارت دارایی شد و نهایتا در زمان نخست‌وزیری علی امینی به انتقال بودجه به سازمان برنامه انجامید. از این‌رو این سازمان با عنوان جدید «برنامه و بودجه» حاکم بلامنازع برنامه‌ریزی و بودجه‌ریزی در ایران شد.از دیگر چالش‌هایی که در زمان اجرای برنامهء دوم عمرانی چهره نشان داد، موضوع بودجهء ارتش و تمایل شاه به افزایش این بودجه بود که طبیعتا در سازمان برنامه با استقبال چندانی مواجه نمی‌شد. حتی در یکی از جلسات مدیران سازمان برنامه با «آدمیرال ردفورد» (Radford) رییس ستاد مشترک نظامی آیزنهاور، رییس‌جمهوری وقت آمریکا، ابتهاج با تندی به او گفت:‌«ایران احتیاج به توسعهء اقتصادی دارد نه کمک نظامی. ایران کمک برای توسعهء اقتصادی لازم دارد. ایران ارتش بزرگ لازم ندارد.» فرمانفرمائیان که در این جلسه حضور داشته می‌گوید: «این برخورد تند و مخالفت با بودجهء ارتش یکی از دلایل تاثیرگذار در برکناری ابتهاج از ریاست سازمان برنامه بود.» این گفته او در واقع به نقش پررنگ سیاست در برنامه‌ریزی‌های اقتصادی اشاره دارد و ما ابعاد آن را در گفتارهای بعد از زبان فرمانفرمائیان و عبدالمجید مجیدی بازخواهیم گفت.

حمیدرضا حسینی
منبع : روزنامه سرمایه