دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

هسته سخت کجاست؟در ساختار سیاسی یا در ذهن شما؟!


هسته سخت کجاست؟در ساختار سیاسی یا در ذهن شما؟!
آقای علیرضا علوی تبار در گفت وگویی که در تاریخ ۲۱ آبان ماه سال جاری با روزنامه اعتماد ملی انجام داده مطالبی انتقادی را درباره خاستگاه، عملکرد و آینده دولت نهم مطرح کرده است که از این میان، تحلیل ایشان درباره خاستگاه دولت نهم جالب و تامل برانگیز به نظر می رسد. ایشان در این گفت وگو مدعی شده که اساسا تحولات انتخاباتی در ایران، چندان نمی تواند نمایانگر وضعیت حاکم بر جامعه و مردم باشد:
«در جوامعی که جامعه مدنی توسعه یافته ای دارند و در ضمن انتخابات کم و بیش با حداکثر آزادی اتفاق می افتد نتایج انتخابات به مقدار زیادی نشان دهنده وضعیت جامعه هم هست. یعنی انعکاس دهنده وضعیت عمومی و تحولاتی است که در جامعه رخ داده است. اما در جامعه ما به نظر من به خصوص انتخابات نهم خیلی نمی تواند نشان دهنده تحولی باشد که در جامعه اتفاق افتاده است.»
وی در ادامه، توضیح داده دلیل این همبستگی ضعیف میان دو متغیر یعنی نتایج انتخابات و تحولات اجتماعی- به ناتوان و محدود بودن جامعه مدنی در ایران باز می گردد:
جامعه ما هنوز یک جامعه مدنی توسعه یافته نیست و گاهی وقت ها خصوصیات جامعه توده وار را از خودش نشان می دهد. به همین دلیل، تحول هایی پرنوسان دارد، برخلاف جامعه مدنی که تحولاتش آرام صورت می گیرد و ثبات نسبی هم دارد. به همین دلیل، اتفاقات غیرمنتظره در جامعه رخ می دهد که نمی توان آن را حاکی از یک تحول دانست به یک مقطعی بروز می کند و بعد هم از بین می رود.»
در اینجا، این سوال مطرح می شود که اگر نتایج انتخابات مبتنی بر تحولات اجتماعی در سطح مردم نیست، پس این نتایج را چگونه می توان تفسیر کرد؟! آقای علوی تبار مدعی می شوند که نتایج انتخابات برخاسته از «اراده مشخصی در هسته سخت قدرت ایران است:
«به نظر من این انتخابات بیشتر از اینکه تحولات درونی جامعه را منعکس کند، نشان دهنده پیدایش یک اراده مشخصی در هسته سخت قدرت در ایران است. بنابراین، اعتقاد ندارم تحولات انتخابات برای توضیح تحولات اجتماعی کفایت می کند.
...(حکومت ایران) یک هسته سخت دارد که در تحولات انتخاباتی تغییر نمی کند و ثابت می ماند. یعنی علتی که این اتفاق افتاده، اراده ای است که آن قسمت خواهانش بود.»
بدین ترتیب، ایشان در یک جمع بندی نهایی و تلویحی، اساسا منکر صحت انتخابات در ایران و مردمی بودن آن می شود و آن را معلول خواست و تمایل «هسته سخت حکومت» می داند. از آنجا که صفت «سخت» اشاره به تغییرناپذیری این هسته دارد، به سادگی می توان نتیجه گرفت که منظور ایشان مبانی ساختاری و اصولی است که هویت نظام اسلامی را شکل می دهد و در این زمینه اشاره به نکاتی ضروری است:
۱) طبق تعاریف متداول، جامعه مدنی عبارت است از حوزه ای در حدفاصل توده های مردم و حاکمیت سیاسی که متشکل از گروه ها و نهادهای مستقل از دولت است. بر فرض که وجود جامعه مدنی را لازمه مردمی بودن انتخابات بدانیم، آیا در طول سالیان گذشته، جامعه مدنی نیرومند و فراخی در ایران وجود نداشته است؟!
آیا در هر انتخابات، بسیاری از گروه ها و جریان ها، خود را در معرض انتخاب و گزینش مردم قرار نداده اند؟! آیا پرنوسان بودن نتایج انتخابات در ایران- که آقای علوی تبار آن را نشانه ضعیف بودن جامعه مدنی و غیرمردمی بودن انتخابات می داند- دلیلی بر وسعت دایره انتخاب مردم و وجود گزینه های متنوع در عرصه سیاسی ایران نیست؟! معمولا قدرت های سیاسی خواهان نوسان زیاد نیستند، حال اگر منشأ شکل گیری نتایج انتخابات در ایران، هسته سخت قدرت سیاسی است، پس چگونه است که نتایج انتخابات بدین شدت پرنوسان و گوناگون است؟!
۲) واقعیت این است که مردم ایران، آگاهانه و آزادانه، از میان گفتمان های حاضر در عرصه سیاسی، یکی را برمی گزینند و سپس عملکرد آن را ارزیابی می کنند. چنانچه آن را بر وفق مراد خود یافتند، در انتخابات بعدی نیز فرد یا گروه دیگری را از درون همان گفتمان انتخاب می کنند، در غیر این صورت، به گفتمان دیگری روی می آورند. عبور مردم از «گفتمان سازندگی» و روی آوردن آن ها به «گفتمان اصلاحات»، را بر این مبنا می توان تحلیل کرد، و همچنین عبور جامعه از گفتمان اصلاحات و مسلط ساختن «گفتمان دولت اسلامی».
جالب این که آقای علوی تبار نیز برای تحولات سیاسی در ایران، مبنای اجتماعی قائل شده و به مصادیق آن در همین گفت وگو اشاره کرده اند، اما برخلاف اظهارنظر خود، در صدر کلام، تحلیل دیگری- که با تحلیل بعدی متناقض است- ارایه کرده اند!
ایشان در زمینه شکست اصلاح طلبان و خروج آن ها از صحنه سیاسی کشور، از چند زمینه اجتماعی سخن گفته اند. یکی ادامه دادن سیاست تعدیل اقتصادی در گفتمان اصلاحات که منجر به نارضایتی طبقات وسیعی از مردم شد:
«طبیعت این نوع خصوصی سازی، از دست رفتن امنیت اقتصادی در اقشار مختلف جامعه است. ...به همین دلیل، بخش های پایین جامعه از بازگشت دوباره پوشش پدرسالارانه دولت حمایت کرد. ...به نظرم این اشتباه در خط مشی اصلاح طلب ها بود که تعدیل را از جایی شروع کردند که با آن اقشار فرو دست بیشتر ارتباط داشت، در حالی که می شد تعدیل را از جاهایی شروع کرد که به بخش های متوسط رو به بالا مربوط می شد.»
عامل اجتماعی دیگر که بستر مساعدی را برای اعراض مردم از گفتمان اصلاحات فراهم کرد، حریم شکنی این گفتمان در حوزه باورها و ارزش های اسلامی و انقلابی بود، مسئله ای که آقای علوی تبار به صورت بسیار جزئی، تلویحی و گذرا بدان اشاره کرده اند:
«البته فقط وضعیت اقتصادی، عامل نبود. زیر سؤال بردن تمام گذشته برای جامعه ای که از یک مشارکت توده ای برخوردار بوده و در واقع گذشته اش به مقدار زیادی همراه با مشارکت زیادی بوده نگران کننده است. ...وقتی در جامعه ای که به تناوب حدود چند میلیون نفر در یک جنگ شرکت کرده اند، این اقشار را زیر سؤال می برید همه این اقشار احساس ناامنی جدی می کنند».
علاوه بر این عوامل بیرونی و اجتماعی، عوامل درونی یک گفتمان نیز می توانند زمینه ساز بروز تحولات سیاسی بشوند، چنان که آقای علوی تبار به این مسئله توجه کرده و یکی از عوامل شکست اصلاح طلبان را کشمکش و تشتت درونی آن ها دانسته است.
«گفتمان اصلاح طلبی همه شان در این نقطه مشترک بودند که نظام سیاسی ما اصلاح پذیر است، اما هدفشان از اصلاحات فرق می کند. بعضی ها دنبال تغییر برخی پرسنل و مسئولان سیاسی بودند، بعضی ها علاوه بر پرسنل و مسئولان، دنبال اصلاح در استراتژی ها و خط مشی ها هم بودند. بعضی از این هم فراتر می رفتند یعنی معتقد بودند که ساختار سیاسی عوض شود!»
آری، فراز و فرود گفتمان های سیاسی در انقلاب اسلامی دارای چنین سرچشمه ها و خاستگاه هایی هستند. جای تعجب است که آقای علوی تبار با وجود علم به این عوامل و متغیر، این ادعای ناصواب را در صدر کلام خود مطرح کرد که نتایج انتخابات و تحولات سیاسی در ایران ارتباطی با مردم ندارد، بلکه حاصل تصمیم سازی ها و هسته سخت قدرت است!
مهدی جمشیدی
منبع : روزنامه کیهان