یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

ختم باشکوه در بخارست


ختم باشکوه در بخارست
پنجاه و نهمین نشست سران سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) دیروز در بخارست پایتخت رومانی به کار خود پایان داد. ظاهر نشست کاملا باشکوه به نظر می رسید. سران قریب به ۰۶ کشور از جمله ۶۲ عضو ناتو در این نشست نظامی- امنیتی حضور یافته بودند. ۰۱کشور از این ۶۲عضو، کشورهای کمونیستی سابق از جمله مجارستان، رومانی، بلغارستان و چک بودند که طی دهه گذشته و در آستانه هزاره سوم میلادی- یا به تعبیر آمریکایی ها «قرن جدید آمریکایی»- به ناتو پیوسته بودند. آمریکا می کوشید در نشست اخیر گرجستان و اوکراین را هم وارد جرگه کند. محل برگزاری اجلاس هم بر شکوه تبلیغاتی می افزود، چه به لحاظ معماری و چه از نظر سمبلیک. ساختمان مجللی که قریب ۳ هزار مهمان را به خود پذیرفته بود، قصر بزرگی بود که دیکتاتور سابق رومانی چاوشسکو طی چند سال ساخته اما نتوانسته بود حکمفرمایی خود را در آن مستدام دارد. اکنون بوش می کوشید در کسوت فاتحان، از گسترش آزادی به خاورمیانه و شرق اروپا سخن بگوید و همزمان، بر تهدیدهای تروریستی انگشت تاکید بگذارد.
اما اتفاقات دیگری در متن و حاشیه نشست پنجاه و نهم رخ داد که حاوی پیام های اساسی یا نمادین درباره سرنوشت ناتو، سرنوشت بوش، مناسبات اروپا با روسیه و حضور ناتو در عرصه های خارج از حیطه تعریف شده خود بود.
۱ ) گسترش ناتو به شرق اروپا در مرز روسیه (شامل کشورهای گرجستان و اوکراین) و جنوب (کرواسی، آلبانی و مقدونیه) یکی از دستورهای اصلی اجلاس به اصرار آمریکا بود. از میان این ۵ کشور، اعضای ناتو خواسته آمریکا درباره ۳کشور گرجستان، اوکراین و مقدونیه را رد کردند و فقط به عضویت آلبانی و کرواسی رأی دادند. در کنار بحث بر سر الحاق دو کشور گرجستان و اوکراین که عملا آلمان و فرانسه را در کنار روسیه و در مقابل آمریکا قرار داد، جالب است بدانیم که حتی مخالفت یونان با الحاق مقدونیه به ناتو هم باعث به کرسی نشستن این کشور ضعیف اروپایی در برابر خواست آمریکا شد. این اتفاق البته علل عمیق تری دارد که از جمله باید در چالش درونی درباره بحران هویت در ناتو و نگرانی از تشدید روند گریز از مرکز و از هم پاشیدگی درونی این سازمان در صورت ایجاد چالش های جدید جست وجو کرد.
اما در مورد گرجستان و اوکراین، روسیه با تهدید جدی و جلب نظر فرانسه و آلمان، میخ خود را محکم کوبید آنجا که پوتین رئیس جمهور روسیه پیشاپیش هشدار داد «پذیرش عضویت این دو کشور در ناتو، خطای راهبردی با پیامدهای جدی است و ما از افزایش حضور ناتو در مرزهای خود بی تفاوت نمی گذریم. برخی اعضای ناتو توافق نامه های پیشین را نقض و به تقویت منابع نظامی در نزدیک مرزهای روسیه مبادرت کرده اند. ما نمی توانیم به صورت یکجانبه بر معاهده نیروهای متعارف عمل کنیم. آنها این معاهده را تصویب نکرده اند و ما نمی توانیم تا ابد منتظر بمانیم.» ناتو اگرچه استقرار سپر موشکی (سیستم رادار رهگیر) در لهستان و جمهوری چک را تصویب کرد اما ترجیح داد درباره عضویت گرجستان و اوکراین، به نظر روسیه تمکین کند و اعلام رضایت پوتین را کسب کند. در این میان واکنش آلمان و فرانسه جالب بود. اشتاین مایر وزیر خارجه آلمان پیش از اجلاس، با اشاره به حمایت ناتو از اعلام استقلال کوزوو گفته بود «ما به اندازه کافی روسیه را عصبانی کرده ایم و روابطمان به اندازه کافی محدود شده است. در آن ماجرا روشن شد غرب تا لبه پرتگاه پیش رفته است. ما نسبت به گسترش بی موقع ناتو به گرجستان و اوکراین مثل مردم اروپا بدبین هستیم. ۰۷درصد مردم اوکراین مخالف عضویت در ناتو هستند ضمن اینکه مناسبات با روسیه از جمله بر سر مسئله انرژی بسیار مهم است و فراتر از آن هر نوع تزلزل در این روابط، ثبات اروپا را با چالش مواجه می کند.» و فرانس یوزف یونگ وزیر دفاع آلمان تصریح کرده بود «ناتو نهادی است امنیتی نه اینکه کشورهایی را به عضویت بپذیرد که مشکل امنیتی برای ما ایجاد کنند.» فرانسیس فیون نخست وزیر فرانسه هم با تاکید بر اینکه دولت متبوعش نظری متفاوت از نظر آمریکا دارد، تصریح کرد «عضویت اوکراین و گرجستان در ناتو توازن قوا در میان کشورهای اروپایی و حتی روسیه و اروپا را به هم می زند. ما خواهان مذاکره با روسیه هستیم.»
۲) چالش عمده دیگر بر سر هویت و فلسفه وجودی تاسیس ناتو بود که مدت هاست به بحث استراتژیک در اروپای غربی (موسسان ناتو) تبدیل شده و از جمله اهمیت خود را در چالش بر سر موضوع افغانستان و حضور ناتو در آن نشان داد. ناتو برای مقابله با تهدیدات بلوک شرق کمونیستی تشکیل شد و صرفا در این قلمرو تعریف می شد اما امروز مورد چالش و پرسش است که با از هم پاشی بلوک شرق آیا می تواند فاقد فلسفه وجودی باشد یا خارج از قلمرو اروپا به عنوان چماق مسلوب الاختیار آمریکا در نظامی گری های بی فایده و فاقد مشروعیت عمل کند؟ این چالش تا بدان حد جدی است که یاپ دوهوپ شفر دبیرکل ناتو در پاسخ به چالش شبکه فرانس ۴۲ تصریح می کند «ما جاه طلبی نمی خواهیم بکنیم و اصولا نیرو و پول کافی برای چنین کاری نداریم. ما قرار نیست ژاندارم جهان باشیم اگرچه بر تامین امنیت جهانی می اندیشیم.»
بسیاری از اعضای ناتو از این جهت در برابر چالش اساسی قرار گرفته اند و از خود می پرسند یا مورد سؤال واقع می شوند که آیا ادامه حیات ناتو، برای تامین امنیت اعضای آن است یا فراهم کردن زمینه های درگیری و ناامنی جدید؟ اگر ناتو دنبال امنیت است، چرا باید با پذیرش گرجستان و اوکراین یا حضور بی توجیه در افغانستان، به عوامل ناامنی دامن بزند و متقابلا درگیر ناامنی شود؟ به تعبیر «الکساندر رار» کارشناس شورای سیاست خارجی آلمان «ناتو بر سر موجودیت و مصلحت، دچار شکاف درونی و چالش شده است. اروپا خواهان دیالوگ با روسیه از جمله بر سر انرژی است اما جبهه آمریکایی می خواهد سیاست خارج سازی روسیه را اجرا کند.»
درباره بحران افغانستان که ناتو قریب ۵ سال است خود را درگیر ماجرا ساخته، واقعیت این است که دولت بوش تلاش کرد هزینه های این درگیری را به دوش اعضای ناتو بیندازد و امروز به استثنای برخی کشورهای خاص، اغلب اعضای اصلی ناتو می کوشند یا اساسا با حضور در این ورطه مخالفت کنند یا اگر چند صد نفر نیروی نظامی به افغانستان می فرستند، این ارسال نیرو صرفا به مناطق امن در شمال آن کشور اشغال شده باشد. بنابراین حتی موافقت مبهم و کلی ناتو با افزایش نیرو در افغانستان هم مشکل بوش در این زمینه را حل نمی کند.
در این باره گزارش رادیوی آمریکایی فردا تحت عنوان «ناتو، نشست تاریخی، اختلافات عمیق» قابل تامل است که تصریح می کند «دولت های کانادا، هلند و رومانی با فشار داخلی سنگینی برای خروج نیروها از افغانستان مواجهند. همزمان بریتانیا و آمریکا از متحدان خود در ناتو خواسته اند نیروهای خود را به ولایات هلمند و قندهار اعزام کنند، اما هیچ کشوری حاضر به اعزام نیروهای خود به این مناطق که جنگ با طالبان در آن جریان دارد نشده است. البته آلمان و ایتالیا نیروهایی را در افغانستان مستقر کرده اند، اما واحدهای نظامی آنان در مناطق امن تر شمال و غرب افغانستان حضور دارند. این موضع آلمان به طبع کشورهایی نظیر آمریکا خوش نمی آید.»
این چالش به حدی جدی و آشکار بود که گلایه کاندولیزا رایس از اعضای ناتو را در نشست چندی پیش وزرای خارجه کشورهای عضو سازمان به دنبال داشت. او گفت ماموریت ناتو در شمال افغانستان نیست! اما اکثریت اعضای ناتو همچنان موضوع را با تعارف در بیانیه ها و مخالفت در عمل می گذرانند تا جایی که به تعبیر رابین اوکلی گزارشگر سی ان ان (حاضر در نشست ناتو) «جنگ افغانستان باعث ایجاد اختلاف های شدید در درون این ائتلاف شده و کارد را به استخوان آمریکا رسانده است. با این وجود بسیاری از رأی دهندگان و قانونگذاران در کشورهای عضو ناتو می پرسند آیا مبارزه با تروریسم، توجیه مناسبی برای حضور در جنگ افغانستان است؟ رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا از نپذیرفتن خطر و درگیرنشدن برخی از اعضای ناتو در افغانستان ابراز نارضایتی می کند.»
حضور ناتو در افغانستان نتیجه خاصی را به همراه نداشته جز اعتراف به خطا و کوتاهی در قتل شهروندان غیرنظامی افغانستان که این امر حتی اعتراض رسمی حامد کرزای رئیس جمهور افغانستان را نیز طی سال گذشته به همراه داشت. به گزارش بی بی سی «تعداد غیرنظامیانی که در سال گذشته میلادی در اثر عملیات نیروهای ناتو کشته شده اند بیش از تلفات غیرنظامیان در حملات شورشیان افغان است». جنگ افغانستان زیادی طولانی شده و نیروهای معارض در جنوب این کشور عملا به بازسازی قدرت خود پرداخته اند. نیروهای آمریکایی و کانادایی و هلندی در آن مناطق عملا احساس تنهایی می کنند و تلفات می دهند یا از غیرنظامیان تلفات می گیرند و لطمه حیثیتی بیشتری می بینند. این وضع، پرسش اصلی را پررنگ تر می سازد: ناتو هزاران کیلومتر خارج از قلمرو خود چرا باید درگیر باشد و تلفات بدهد و اساسا فلسفه وجودی ناتو چیست؟ ناتو به تعبیر «پدی اشدان» سیاستمدار انگلیسی و نماینده عالی رتبه سابق سازمان ملل در بوسنی «در حال از دست دادن کنترل افغانستان است. من نمی گویم نبرد را باخته ایم اما در حال نزدیک شدن به این باخت هستیم.»
دولت آمریکا در حالی از ناتو می خواهد بیشتر در بحران نظامی، امنیتی افغانستان درگیر شود که بسیاری از اعضای قدرتمند و جدی این سازمان تابلوی خروج را بر دست گرفته یا اساسا به این حضور معترضند.
۳ ) بزرگترین نشست ناتو در رومانی، اگر اعلام بازنشستگی و پایان این سازمان در آستانه ۰۶ سالگی نباشد- که نشانه هایی از آن به وضوح دیده شد- حتما این پیام را با خود دارد که اعضای موثر ناتو، اجلاس رومانی را مجلس ختم برای ناتو از نوع «آمریکایی» آن تلقی می کنند و در آخرین سال دولت جنگ افروز و بحران آفرین بوش حاضر نیستند بیش از این ریسک کنند و احتیاط های گذشته را تا انقضای عمر دولت نومحافظه کار بوش ادامه خواهند داد. به تعبیر بی بی سی «اروپا برخلاف آمریکا که می خواهد ناتو را به سراسر جهان گسترش دهد و برای تحکیم قدرت جنگی خود از ناتو استفاده کند، این پیمان را همچنان دفاعی و منطقه ای می داند. رفتار اروپایی ها به هرحال در باقی مانده دوره ریاست جمهوری آقای بوش، احتیاط آمیز و گذراندن وقت است.»
تحلیل مشابهی را دیروز خبرگزاری فرانس پرس منتشر کرد: «سخنان بوش در رومانی، به منزله وصیت او برای ناتو بود. او سعی کرد به عنوان آغازگر جنگ عراق و گسترش دهنده آزادی در خاورمیانه و اروپای شرقی وجهه خود را بهبود بخشد اما سخنانش حال و هوای وصیت برای اعضای ناتو را داشت. او گفت این آخرین باری است که من در این نشست سخن می گویم... بوش ژانویه ۹۰۲۰ باید کاخ سفید را ترک کند اما جنگ عراق در ششمین سال خود فاقد هر نوع چشم انداز پایان برای آمریکاست. دموکرات ها خیلی راحت او را بدترین رئیس جمهور آمریکا می خوانند و کاخ سفید از اینکه اعتبار چندانی برایش باقی نمانده دچار سرخوردگی است.»
حق با «فاکس نیوز» رسانه رسمی پنتاگون در جنگ افروزی هایش بود که دیروز اعلام کرد «نشست سران ناتو در رومانی نتایج مورد نظر بوش را درپی نداشت» اما این، روایت همه ماجرا نبود بلکه فراتر از آن باید بر این تحلیل روزنامه فرانسوی فیگارو صحه گذاشت که «اجلاس سران در رومانی صرفا فرصتی برای خداحافظی بوش با متحدان خود است. اگر رئیس جمهور آمریکا بخواهد کارنامه صادقانه ای از عملکرد خود ارائه کند، ناتویی ضعیف شده به همراه مشکلات نظامی در افغانستان، مردد بر سرانجام ماموریت ها و دچار چنددستگی سیاسی در برابر روسیه بسیار تهاجمی را مشاهده خواهد کرد. نشست ناتو، فقدان رهبری آمریکا از زمان جنگ عراق را روشن ساخت. این، نتایجی غم انگیز برای رئیس جمهوری است که به ناگاه با توسل به ایدئولوژی فاتحانه وارد جنگ شد. در ماجرای الحاق گرجستان و اوکراین به ناتو هم فقدان رهبری آمریکا آشکار شد و متحدان به رغم تبلیغات بوش، در جایگاهی عمومی اختلافات خود را آشکار ساختند. مشکل بر سر حضور یا عدم حضور چند کشور در ناتو نیست. برای بحث های اساسی درباره ناتو باید منتظر تعویض ها و تغییرات در کاخ سفید بود.»
۴ ) خاورمیانه (با موضوعات متنوعی چون عراق و افغانستان و فلسطین و لبنان) و شرق اروپا با چالش های سیاسی و امنیتی ناشی از زیاده روی آمریکا در برابر روسیه، برای اروپا تبدیل به کانون های ناامنی شده اند و ناتو در این میان به جای تامین امنیت، درست در کانون ایجاد تنش و ناامنی عمل می کند. بسیاری در اروپا این واقعیت مهم را به درستی می فهمند که آمریکا می کوشد هزینه های حیثیتی، سیاسی و مالی و نظامی خطاهای خود را با هزینه کردن از ناتو و اروپا جبران کند. اروپا دو راه بیشتر ندارد. یا به همین روند ادامه دهد و منتظر پمپاژ ناامنی و تهدید و خطر از طریق سازمان کانونی امنیت خود باشد یا اینکه در کنار تعیین تکلیف یا اصلاح مسیر ناتو، روندی مثبت و سازنده را برای امنیت خود و جهان از طریق بازی برد- برد با کشورهایی نظیر روسیه و ایران- و کشورهای مثبت اندیش و معتدل خاورمیانه- تعریف کند.
محمد ایمانی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید