چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


در سینما پولی درمیان نیست


در سینما پولی درمیان نیست
عزت الله انتظامی "آقای بازیگر سینما و تئاتر ایران" است . در هشتاد و دو سالگی استوار و نیرومند بیش از ۶۰ سال ‏حضور بر صحنه تئاتر، پرده سینما و قاب تلویزیون راپشت سر می گذارد.
‏مثل بیشتر بزرگان هنر نمایش ایران با تئاتر شروع کردید و در مکتب نوشین تئاتر درآن زمان باچیزی که امروز شاهدش هستیم، تفاوتهای اساسی داشت. درلاله زار تئاترهای زیادی وجودداشتند که ‏هریک دارای ویژگی هاومشتریان خاص خودشان بودند. تئاتر به معناومفهوم آن موقع هم چیزجالبی بود. شاید ‏امروزباورکردنی نباشد اماهرنمایش هرهفته تقزیبا یک اجراداشت وآن نمایش را هم یک هفته تمرین می کردند. دراین ‏فرصت کم به خاطر اینکه بازیگران دیالوگها را حفظ نکرده بودند، نیازبه سوفلوربود. درآنزمان روی سحنه چندسوراخ ‏وجوداشت. یکی برای همین سوفلورها بود که جلوی صحنه وداخل همان سوراخ می نشستند که دیده نشوند. سوراخ های ‏دیگرهم برای موقعی دیگربود. مثلا گاهی درنمایشی مثل یوسف وزلیخا که یوسف را به چاه می انداختندآن بازیگر ازآنجا ‏دیالوگ می خواند تاصدایش ازته چاه دراید. سوفلورکسی بود که وقتی بازیگران دیالوگ هایشان را فراموش می کردند ‏به آنها می رساند تا نمایش به این دلیل قطع نشود. ازبه یادآوردن آن دوران خنده ام می گیرد. گاهی سوفلور دیالوگ را ‏زودترازموعود ادامی کرد و تماشاگران می شنیدند. اغلب بازیگران هم درحین اجرا به سمت آن سوراخ می رفتند تا کمک ‏بگیرند. (می خندد)‏
▪ تا چه زمانی سوفله درتئاترهای ایران رواج داشت؟‏
ـ اززمان آمدن نوشین وتئاترفروسی. نوشین حق بزرگی برگردن تئاترداشت و تغییر و تحولات زیادی را درکاربه ‏وجودآورد. نوشین بود که برای اول بار سوفلورراحذف کرد. برای تئاتردکورسقف دارگذاشت وپیش پرده خوانی را ‏ازروی صحنه برداشت. اوبودکه موزیک را برصحنه آورد، یعنی درحین اجرا موزیک هم پخش می شد. ‏
▪ استاد بعد ازآن شرایط وآن سالها، الان شرایط تئاتر راچگونه می بینید؟‏
ـ الان که به آن دوران نگاه می کنم می بینیم که دوران بسیارسختی را پشت سرگذاشتیم وسختی های زیادی را کشیدیم. ‏اغلب آنهایی که برای اجراکردن واصلا تولید یک کارتئاتر می آمدندعشق را به همراه می آوردند. اول اینکه آن موقع ‏اکثرکسانی که به تئاتر می آمدند، خجالت می کشیدند پیش فامیل، دوست وآشنابگویند که کارشان چیست. خانم ها که اکثرا ‏مخفی می کردند. خانواده خودمن هم چندان تمایلی به بازیگر شدن من نداشتند. من درهنرستان فنی درس خواندم اما بعدا ‏آمدم سراغ این کار. خب ما اینطوری کارکردیم ولی الان شرایط به گونه ای دیگر است. البته هنوز سخت گیریها از ‏طرف خانواده ها هست، امامن بسیاری از پدران ومادرانی را هم دیده ام که فرزندان را با دست خود به آموزشگاهها ‏برای فراگیری هنرمی فرستند واین خیلی خوب وتحسین برانگیز است. ‏
▪ اما ارتباط به عنوان تماشاگر نسبت به گذشته ها با تئاتر کم شده است.
ـ خب قدیم شهرکوچک بود، رفت وآمدها راحت تر انجام می شد. الان درشهربزرگ تهران ترافیک وپیداکردن محل پارک ‏اتومبیل خود معضلی است. گذشته از این تکلیف مردم هم مشخص نیست. قدیم همه می دانستند که کجا بروند وچه تئاتری ‏راببینند. اما الان درتئاترشهرخودمان برنامه ها به قدری زیاد وگیج کننده است که هنوز خود من هم نمی دانم به کدام ‏سالن برای دیدن نمایش مورد علاقه ام بروم. از طرفی الان تلویزیون زیاد شده، ویدئو ونوع سرگرمی برای مردم به ‏وجودآمده است. ‏
▪ استاد شما چگونه به سینما آمدید؟
ـ درتئاترسنگلچ برنامه اجرا می کردیم. یک روزدکترساعدی که ما متنهای اورا خیلی کارمی کردیم واتفاقا با هم دوستی ‏زیادی را هم داشتیم به همراه جوانی آمد به پشت صحنه وگفت این داریوش مهرجویی است. چندسالی است که از آمریکا ‏امده ومی خواهد فیلم "گاو"رابسازد. این شدکه قرار شد ما هم بازی کنیم. ‏
▪ آن زمان که تئاتر را شروع کردید فکر می کردید وارد سینما شوید؟
ـ نه. من زیاد به سینما فکرنمی کردم. بازی درسینما را هم دربرنامه خود نداشتم ودرثانی اوایل سینمای ایران اصلا راه ‏نیفتاده بود. ‏
▪ قبل از‎ ‎فیلم "گاو"‏‎ ‎پیشنهاد دیگری هم داشتید؟
ـ یک بار پیشنهاد داشتم اما از‎ ‎آنجایی که ما کارمند اداره تئاتر بودیم اجازه حضورندادند. حتی یادم است آن کارگردان هم ‏برای بازی من نامه ای هم به اداره نوشت اما درنهایت نشد. ‏
▪ دردوران کودکی اصلا سینما می رفتید؟
ـ نه زیاد من تئاترراخیلی دوست داشتم. بیشتر هم می رفتم لاله زار تا آنجا کارببینم. ‏
▪ اولین بارکی به سینمارفتید؟
ـ فکرمی کنم دوره دبستان بودم. یک خاطره جالبی هم دراین ارتباط دارم که به گمانم کمتر جایی گفته ام. خانواده ما آن ‏زمان وضع مالی چندان جالبی نداشت. وقتی من مدرسه می رفتم یک همکلاسی داشتم که بچه اعیان بود ووضع خوبی ‏داشتند. اینطوری که نوکرها اورامی اوردند مدرسه وبرمی گرداندند. زنگهای تفریح هم لباسهای بسیار شیکی می پوشید. ‏من هم درآن دوران دنبال پول درآوردن بودم. پاکنویس های اورا انجام می دادم وازش پول می گرفتم. اولین بارهم ‏باهمین دوستم به سینما رفتم. او به من گفت به سینما برویم. من قبل ازآن تئاترهای روحوضی را دیده بودم واین ‏جورچیزهابرایم کشش نداشتند. فیلمی که ان روز‏‎ ‎دیدیم اسمش‎ ‎‏"پانزده سال گمنام"‏‎ ‎بود که آکیم تامیروف درآن بازی می ‏کرد. ‏
▪ ‏کارنامه شما درسینما هم مثل تئاترپرباروپراز نقش آفرینی های به یاد ماندنی است. پرداختن به فیلم های شما ‏به فرصت زیادی لازم است که البته یک بار هم به طورکامل ازآن ها درکتاب آقای بازیگر حرف زده اید. نکته ایکه ‏همواره برای من جالب بوده این است که شما ازجمله معدودبازیگرانی هستید که فیلم ضعیف خیلی کم درکارنامه اتان ‏داریدوکارهایی راکه امیدی به خوب شدن آنها نداشتید انجام نداده اید. به عباریت تصویر شما همواره ارزش خاصی ‏داشته، درکارهای خوب وارزشمند ظاهر شده اید واین وسواس راتا حالاکه به این سن وسال رسیده اید، حفظ کرده اید. ‏منشا این انرژی که درشما به وجودآمده چیست؟‏
ـ من عاشق بازیگری ام، این حرفه برای من نه فقط ارزش واعتبارداشت، بلکه به نوعی مقدس هم بوده، وقتی برای مردم ‏کار می کنی باید کارخوب برایش انجام دهی . خیلی از فیلمنامه هایی را که به من داده می شود را وقتی که می خوانم ‏اولین چیزی که از خودم می پرسم این است که :"خب که چی؟‎ ‎چه حرف تازه ای دراین وجوددارد؟‎ ‎ازهمان اول هم ‏همینطوری بودم. وقتی پیش پرده خوانی هم می کردم هرکاری را نمی خواندم. اگرفیلمنامه ای را به من بدهند که خوب ‏نباشد خیلی رک می گویم که آنجای آن بداست. اینها را‎ ‎من بازی نمی کنم یا این حرفها را نمی زنم. من درطول این سالها ‏هیچ وقت به پول فکرنکردم. به این علاقه نداشتم که وقتی مردم پای تلویزیون می نشینند مثل بعضی ازبازیگران ‏هرکانال راکه می چرخانی آنها را می بینی، مدتی بعد هم دیگرخبری ازآنها نیست. سعی من این بوده که کاردرستی را ‏به مردم عرضه کنم. اگرهم فیلم بدی درکارنامه من باشدفیلم هایی است که اول فکر نمی کردم این طور بشوند. ‏
▪ شیوه کارشمادربازیگری چگونه است، گفته می شود که خیلی روی فیلمنامه کار می کنید؟‏
ـ من قبل ازاینکه هرفیلمی را قبول کنم فیلمنامه آن را کامل می خوانم. اگرنقش توانست مرابگیردوقبول کردم آن وقت ‏خیلی دقیق فیلمنامه را می خوانم. دیالوگها را آنقدردقیق می خوانم که بدانم درهرلحظه از کار چه باید بگویم وچگونه. ‏
▪ فیلمی بوده که کارکرده باشیدوبدشده باشد وخوشتان نیاید؟
ـ چند‎ ‎باراین اتفاق افتاده، اول فکرنمی کردم این طورباشد. اما بعدا‎ ‎فهمیدم فیلم خیلی خوب نشده است. نمی خوهم اسم آنها‏‎ ‎را‎ ‎بیاورم ولی نوار برخی ازآنهادرمنزل دارم. البته هیچ وقت نگاه نمی کنم چون می ترسم صحنه ای باشد که داد آدم را ‏دربیاورد. ‏
▪ فیلمی بوده که دوست داشته باشید بازی اش کنید اما نشده باشد؟
ـ بله. نقشی بوده که دوست داشتم اما اجازه ندادند. ‏
▪ چه فیلمی بود؟‏‎ ‎می خواهید اسم ببرید؟
ـ نه. یک سریال بودکه تمام شدورفت. همه کارکردم تا آن نقش را بگیرم اما خب از هنرهای زیبا گفتند نبایدآن رابازی کنم. ‏
▪ ظاهراقرار بودنقش شازده احتجاب را هم شما بازی کنید؟‏
ـ بله، خیلی هم دنبال آن دویدم اما همزمان شد با فیلم سینمایی دایره مینا که موهایم را رنگ کردند و‎ ‎باید درفیلم مهرجویی ‏بازی می کردم ودیگرنتوانستم درکارفرمان آرا بازی کنم. جمشید مشایخی این نقش را بازی کرد وفکر می کنم خیلی ‏بهترازمن توانست آن را دربیاورد. ‏
▪ وبه عنوان سئوال آخر. بسیاری از مردم تصورشان از وضعیت مالی هنرپیشگان سینما طوری است که ‏گاهی اوقات بسیارحیرت انگیز است. شما به عنوان فردی که دراین راه سختی های فراوانی را متحمل شدید مایلید ‏توضیح مختصری دراین رابطه بدهید؟
ـ ‏(می خندد)‏‎ ‎به هرحال آدم باید خیلی مواظب باشد. برخلاف آنچه مردم تصور می کنند باید بگویم اصلا از این خبرها ‏نیست. درمقایسه با کاسبی هایی که وجوددارد، در سینما پولی درمیان نیست. مخصوصا اینکه بخواهی کارخوبی را هم ‏انجام دهی. اگرمی بینید که برخی از دوستان به کارهای ضعیفی روی می آورند به دلیل وضعیت مالی ضعیف است. ‏همین. ‏
منبع : سایت بی نقاب


همچنین مشاهده کنید