دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


تجربه ای برای ایجاد ارتباطی تازه با مخاطب


تجربه ای برای ایجاد ارتباطی تازه با مخاطب
قرارم با مانی حقیقی عصر یکی از همین روز های برفی بود در شمالی ترین نقطه تهران. جایی بالاتر از میدان نیاوران. به آدرس که می رسم. مانی حقیقی خود در به رویم می گشاید. تعریف کنعان ساخته جدید او را از برخی دوستان همکار شنیده ام.
می گویند فیلم خوش ساخت و شریفی شده است. با حقیقی سلام و علیک که می کنم در می یابم محل قرار ما منزل کریستف رضاعی آهنگساز فیلم است. تنها یکی دو هفته ای به شروع جشنواره مانده و رضاعی در استودیوی خود نت های فیلم را یک به یک بر ساز ها جاری می کند. حقیقی چهره ای خسته دارد اما بسیار پر انرژی است زمانیکه از کنعان حرف می زند.
می گوید که برای بخش های مختلف فیلم از تیتراژ گرفته تا صدا و موسیقی و.‎/‎/ مجبور بوده از صبح به چند نقطه شهر برود واستودیوی رضاعی آخرین ایستگاه او در این سفر است. پیش از شروع گفت و گو برای اینکه با حال و هوای فیلم آشنا شویم،سکانس ابتدایی فیلم را در لپ تابی برایم نمایش می دهد. فضا ظاهراً با آنچه تاکنون از او دیده ایم بسیار متفاوت است. دوربین حرکاتی تو در تو دارد و آنچه در گام نخست توجهم را به خود جلب می کند بازی متفاوت ترانه علیدوستی است. سکانس دو، سه دقیقه ای به طول می انجامد و بحث ما از همین جا آغاز می شود.
از بازیگران فیلم راضی است و زمانی که از بازی ترانه تعریف می کنم خود نیز بر آن صحه می گذارد و این می شود آغاز بحث ما. حقیقی درباره فضای تازه فیلمش می گوید: سعی کردم یکسری قوانین اصولی کلاسیک را رعایت کنم و در زمینه کارگردانی اگر می خواستم به بیان شخصی برسم، سعی می کردم کارم آرامش داشته باشد. چون قصه این برخورد را می طلبید. ماجرا باید آرام گفته می شد و آدم باید وقت می گذاشت تا ماجرا جلو برود. همه چیز درباره این است که هر کدام از شخصیت ها دارند چه فکر می کنند. وضع ذهنی شخصیت ها در فیلم اهمیت دارد.
به همین دلیل اتفاق های بیرونی باید آرام و معمولی جلوه می کرد. این کار بازیگرهایم را بسیار دشوار می کرد چون دائماً باید از حس و حال چهره شان به درونیات شان پی می بردیم. فکر می کنم واقعاً پوست شان کنده شد. واقعاً توقع زیادی از هر چهارتایشان داشتم. ترانه علیدوستی در این فیلم نقش زنی جاافتاده را بازی می کند.
هیچ کدام از این چهار نفر انتخاب های اول من نبودند. اما اگر الآن می خواستم برای کنعان بازیگر انتخاب کنم، محال بود سراغ افراد دیگری بروم. انتخاب اول من برای این نقش لیلا حاتمی بود. وقتی نشد بیاید هر کس پیشنهادی داشت. ترانه علیدوستی یک بار گفت این فیلمنامه را بدهید ببینم چه نوشته اید. خواند و در جا گفت من این نقش را بازی می کنم. گفتیم شوخی نکن.
اما چنان با اعتماد به نفس خودش را مطرح کرد که من گفتم باشد فکر می کنم. من می گفتم این شخصیت حداقل ۱۰ سال از تو بزرگ تر است. اما ترانه آن قدر دلایل منطقی آورد که نمی شد چیزی گفت. شرط گذاشتیم، گفتیم تست گریم می گیریم. اگر قانع کننده بود حرفی نیست. نتیجه تست ها عالی بود. بعد تازه دیدیم که ایده بدیعی داریم:اینکه سن ترانه را بالا می بریم و همه تعجب می کنند!
ترانه علیدوستی و محمدرضا فروتن روی بالا بردن سن شان خیلی کار کردند. ما دو ماه و نیم، فیلم را هر روز تمرین می کردیم. روخوانی و تمرین بازی بود و جلسه بیوگرافی شخصیت ها که شناسنامه شان را دربیاوریم. همه وسواس داشتند که همه چیز را درباره شخصیت ها بدانند. در کنار علیدوستی ،محمدرضا فروتن هم چهره ای متفاوت دارد.
حقیقی روایت می کند: فیلم را برای پروانه ساخت که دادیم، قدری طول کشید. وقت زیادی بود که بازیگر انتخاب کنیم. خانم بایگان پیشنهاد آقای شایسته بود و من قبول کردم. چون به نظرم شباهت هایی به ترانه علیدوستی داشت و بعد از «کافه ستاره» هم نشان داده بود که قابلیت های تازه ای در او دارد کشف می شود. نقش «مرتضی» مانده بود که در فیلمنامه پنجاه و چهارساله بود. چندین بازیگر در این سن و سال درنظر داشتیم. این که سن مرتضی را هم کم کنیم و به محمدرضا فروتن فکر کنیم پیشنهاد آقای شایسته بود. فروتن متن را خواند و اعلام آمادگی کرد.
علاقه شدید بازیگر به نقش برای من اصلی ترین ملاک انتخاب اوست. با آقای فروتن و خانم علیدوستی روخوانی کردیم و فروتن هر دفعه بهتر از دفعه قبل می خواند و در نهایت، تست گریم را که انجام دادیم، حضور محمدرضا فروتن هم قطعی شد. داستان نگارش فیلمنامه کنعان به چند سال قبل باز می گردد که حقیقی داستانی را از آلیس مونرو در مجله نیویورکر خوانده و دلبسته آن شده بود. او بلافاصله فیلمنامه ای کامل از روی این داستان می نویسد.
دیدم چقدر ماجرایی که در کانادا می گذرد، حال و هوایی ایرانی دارد. قصه خیلی مرا تکان داد و اواسط خواندنش به خودم گفتم این را باید بسازم. هفت سال پیش نسخه اول کنعان را نوشتم که اقتباس ساده ای از آن داستان بود. این در طول این هفت سال ماند و هر بار که خواستم بسازم اش نشد تا اینکه «چهارشنبه سوری» را نوشتیم. تمام که شد، گفتیم خب، بعدیش چیه قرارمان هم از اول این بود که دو فیلمنامه بنویسیم و یکی را من بسازم، یکی را اصغر فرهادی.
من این طرح را پیشنهاد دادم. به فرهادی گفتم قصه مونرو را بگذاریم کنار، من یک داستان برایت تعریف می کنم. می خواستم فقط نکته هایی را که در داستان برایم جذاب بود تعریف کنم. فیلمنامه ای که بعد نوشتیم، نه شبیه فیلمنامه کنعان قدیمی من است، نه شبیه داستان مونرو. فیلم هم الآن ارتباط مهمی با آن قصه ندارد جز چند نقطه عطف. اگر کسی طرفدار آلیس مونرو باشد شاید بعضی صحنه ها او را یاد قصه های مونرو بیندازد. حقیقی آنچنان که داستان و ساختار نشان می دهد از فضای دو فیلم قبلی اش فاصله گرفته است.
تماشای همان یک سکانس دونکته متفاوت را به ذهن متبادر می کند و آن هم شیوه اجرایی و مضمون آدم هایی است که وی در جامعه برگزیده است: من علاقه مندم که همه جور فیلمی بسازم و بعید نیست که فیلم بعدی ام دوباره به فضای فیلم «آبادان» نزدیک شود.
کنعان برای من یک تجربه جدید است. چون فیلم های قبلی ام که به اصطلاح تجربی بوده اند، به حس و حال خودم نزدیک تر و شخصی ترند. کنعان برای من حکم تجربه را داشت چون وارد فضایی حرفه ای تر شدم و قصه گویی کلاسیک - چه از لحاظ فیلمنامه و چه کارگردانی- را با آن امتحان کردم. برایم جذاب بود ببینم تا چه حد می توانم موفق شوم. راستش ساخت این فیلم از قبلی ها آسان تر بود. قوانین کار اینجا روشن تر بود و مثل «کارگران مشغول کارند» که در آن هر کاری می خواستم می کردم، نبود. چارچوبی بود که من خودم را در آن راحت تر پیدا می کردم.
ضمن اینکه نمی شود اینجا نقش اصغر فرهادی را نادیده گرفت. نوشتن فیلمنامه ای مثل «چهارشنبه سوری» تجربه جذابی برای من بود. درواقع آنجا بود که من فکر کردم بد نیست من هم چنین فضایی را تجربه کنم.» اینجا بحث به فضای امروز سینما می رسد و آن اینکه فیلمسازانی هم نسل حقیقی پوسته ای را شکسته اند و این نه تنها در ساختار بلکه در رویکردشان به سینمایی تازه هم ملموس است. استفاده از بازیگران حرفه ای اگرچه حقیقی همواره از این امکان بهره برده است و بعد تر نزدیک شدن به زبان عامه مردم. حقیقی می گوید: به طور کلی می شود گفت که هم سینمای به اصطلاح عامه پسند و هم سینمای جشنواره ای تا حدودی به بن بست رسیده اند.
فیلم های جشنواره ای در ایران دیده نمی شوند و فیلم های بدنه سینما هم اغلب آثار شاخصی نبوده اند. شکافی ایجاد شده و مردم فیلم خوب نمی بینند. وقتی «چهارشنبه سوری» ساخته شد و مردم از آن استقبال کردند، فکر کردیم که این ترکیب ارزش کار بیشتر را دارد. در جشنواره امسال مدیران و سینماگران با هم به توافقی تازه رسیده اند که سینما باید نجات پیدا کند و از همین رو جشنواره امسال می تواند بسیار تصمیم گیرنده باشد. »
یکی از نویسندگان کنعان اصغر فرهادی است که حقیقی با او نگارش فیلم چهارشنبه سوری را تجربه کرده بود: «ما قراری با هم داریم که بعد از پایان دوره نوشتن فیلمنامه نویس از کار کنار می کشد و کارگردان کار را ادامه می دهد. سر چهارشنبه سوری هم این طور بود.» اما تیتراژ فیلم را که در ذهن مرور می کنم از محمود کلاری تصویربردار دو فیلم پیشیم حقیقی در این فیلم خبری نیست: «وقتی ساخت فیلم عقب افتاد، زمان کار ما با فیلم آقای فرمان آرا تداخل پیدا کرد. از خودم پرسیدم واقعاً می شود بدون محمود کلاری فیلم ساخت نگران بودم ولی تصمیم گرفتم فیلمبرداری را عقب نیندازم.»
بازیگران همواره در کارهای حقیقی ترکیب جالبی داشته اند. بازیگران حرفه ای نقش های کوتاه تر را برعهده گرفته اند و بازیگران غیر حرفه ای نقش های بلند تر را. این ترکیب جالب توجه به نظر می رسد: «من علاقه خاصی به ترکیب بازیگر حرفه ای و غیر حرفه ای دارم. این ترکیب موجب اتفاق جالبی می شود که من می پسندم. تکلیف بازیگر غیرحرفه ای که روشن است: نگرانی دارد که حالا روبه روی یک ستاره سینما چه باید بکنم اما حرفه ای ها هم به همان اندازه نگرانند.
چون روبه روی شان کسی ایستاده که بدون هیچ تکنیکی و به طور طبیعی دارد صحنه را با معصومیت از آن ها می دزدد، آبروریزی است اگر این اتفاق بیفتد، برای همین او هم اغلب نگران می شود و می آید سراغ من و راهنمایی می خواهد.
به این ترتیب همه پیش زمینه های کلیشه ای بازیگر ها به هم می ریزد.اما در کنعان بازیگر ها حرفه ای بودند و بنا بر این با پیش زمینه های فکری و ایده هایی به سراغ نقش می آمدند که همیشه باب طبع من نبود و من باید راه جدیدی پیدا می کردم که این ها از نو ساخته شوند هرچند خودشان هم خیلی با دقت سعی می کردند عادت هایشان را کنار بگذارند و در قالب شخصیت های داستان من حل شوند.»
دائم در ذهنم به دنبال ما به ازاهای شخصیت ها می گردم.
این را از حقیقی هم می پرسم که شخصیت های داستان فیلم تازه اش از کجا به این داستان آمده اند و برای اینکه تماشاگر بخواهد با آن ها همذات پنداری کند باید کدام نقطه از جامعه را در ذهن مرور کند: «برای من ما به ازای خارجی داشتن شخصیت ها به اندازه قانع کننده بودن آن ها اهمیت ندارد. مهم این است که وقتی این شخصیت ها با هم حرف می زنند، شما بپذیرید که آن ها واقعی هستند. حالا چه مرفه باشند چه محروم.
مهم این است که رابطه واقعی و قانع کننده باشد و تماشاگر با آن ارتباط برقرار کند.» در نهایت هم سؤالی کلیشه ای به ذهنم خطور می کند که می دانم اکثر همکارانم آن را از حقیقی خواهند پرسید اما من هم به هرحال تصمیم می گیرم پاسخ آن را خودم از او بشنوم. چرا برخلاف دو فیلم قبلی خود از دوربین دیجیتال استفاده نکردید
«به نظر من این دو هیچ فرقی با هم ندارند. دوربین های دیجیتال جدید، اکثر قابلیت های دوربین های ۳۵ میلیمتری را دارند. بحث مربوط به دوربین های دیجیتال بیشتر یک بحث اقتصادی است تا هنری.
در فیلم های قبلی ام، به خاطر فضای داستان، نیاز به دوربینی داشتم که کوچک باشد و به راحتی بشود با آن جابه جا شد.
در ایران به دلایل کاملاً متحجرانه ای فکر می کنند که ۳۵ میلیمتری جدی است و دیجیتال، آماتوری. این بود که تمام سرخوشی فیلم «کارگران مشغول کارند» به سهل انگاری تعبیر شد. با خودم گفتم حالا فیلمی می سازم که همه چیز در آن درست باشد و شیک باشد و قاعده ها هم بی کم و کاست در آن رعایت شده باشد. بعد دوباره می روم فیلم سرخوشانه می سازم.»
با وجود خستگی های رساندن فیلم به نمایش در جشنواره حقیقی سرشار از انرژی است: «فیلم در آمده. همان طور که می خواستم و امروز بسیار خوشحالم که آن را ساخت.
این نکته می شود پایان بحث. هوا کاملاً تاریک شده و بیرون هم برف زیادی روی زمین یخ زده است. . . . . چند روز بعد نتیجه بازبینی فیلم ها اعلام می شود. کنعان یکی از سه فیلم نماینده سینمای ایران در بخش بین الملل است.
رامتین شهبازی
منبع : پرشیا فیلم کانادا