سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

طبقات اجتماعی متزلزل و بی ثبات


طبقات اجتماعی متزلزل و بی ثبات
جامعه ایرانی یک جامعه اصولا بی ثبات و به قول معروف در حال گذار است و شتاب تحولات اقتصادی و اجتماعی در ایران از یک طرف، بی ثباتی را به همراه دارد و نوعی تزلزل و نگرانی از آینده هم در ایرانی ها وجود دارد. این روحیه ای است که بعد از اصلاحات ارضی و بعد از افزایش بهای نفت حدودا از دهه ۵۰ به بعد که منجر به انقلاب مردم ایران شد، در ایرانی ها گسترش بیشتری یافت.
جامعه ایرانی هم به جهت مسائل فکری و اقتصادی و غیر مادی و هم به جهت مسائل مادی، به شدت در حال تغییر است.
شتاب مهاجرت به شهرهای بزرگ و از ایران به کشورهای خارجی و مرفه، نشان می دهد که آرزوی زندگی بهتر در دل مردم ایران وجود دارد و این آرزو و انگیزه در جنبه های فردی بیشتر قابل توجه است، به طوری که گاهی اوقات در مراتبی نقش تعیین کننده و جنبه سیاسی پیدا می کند، یعنی انباشته می شود و به شکل یک مطالبه همه جانبه بروز می کند. این را آقای خاتمی در آن ایام با لفظ پیشرفت مطرح می کرد که به نظر من تعبیر درستی هم بود. او شعار استقلال آزادی، جمهوری اسلامی انقلاب را استقلال، آزادی و پیشرفت می گفت.
در واقع معنی آن این بود که از جمهوری اسلامی پیشرفت همه جانبه چه در ابعاد ملی و چه در ابعاد فردی انتظار می رود. باید اذعان کنیم که طبقات اجتماعی در ایران فوق العاده متزلزل و بی ثباتند. ما تغییرات زندگی افراد را با چشم ملاحظه می کنیم، کسانی که یک شبه ره صد ساله پیشرفت را طی می کنند، یا این که افول می کنند ورشکسته می شوند. این حاکی از شتاب بالای تغییرات در جامعه است و چنین اتفاقی هیچ گاه در یک جامعه شکل گرفته که اکثریت آن یک دست و متعلق به طبقه متوسط است، رخ نمی دهد.
در چنین جوامعی بین قشربندی های یک طبقه تفاوت زیادی وجود ندارد و تفاوت در حرفه ها چندان به معنای تفاوت در وضع طبقه اجتماعی نیست، ولی در جامعه ایران حتی افرادی که در ظاهر به یک طبقه مشترک تعلق دارند، از زندگی های کاملا متفاوتی برخوردارند که نظام رانتی و دلالی گسترده چنین فرصت هایی را برای آنها فراهم می کند. اصولا تا زمانی که بی ثباتی وجود دارد، همه احساس می کنند به آنچه مستحق آن هستند، نرسیده اند. این وضعیت از طرفی به وضع انقلابی جامعه که در نتیجه انقلاب سال ۵۷ ایجاد شد برمی گردد.
روح این انقلاب همچنان در کشور زنده است و ما هنوز در یک وضعیت انقلابی به سر می بریم. مردم هنوز در انتظار زندگی بهتر هستند و فکر می کنند افقی وجود دارد که هنوز به آن نرسیده اند. البته مدیریت غلط اجتماعی و اقتصادی هم به این بی ثباتی دامن زده است.
به هر حال انتظارات مختلف مردم بر هم انباشته شده است که تا وقتی یک دولت باثبات در ایران روی کار نیاید این وضعیت ادامه دارد. از سویی در جامعه های در حال گذار با ویژگی اقتصاد رانتی، چنین وضعیتی حاکم است. البته در جوامع دیگر هم گروه هایی هستند که کارآفرین هستند. مثلا در دهه های اخیر، ورزشکاران یا هنرپیشگان وضع متمایزی دارند و جامعه هم این تمایز را پذیرفته است. هر چند که این پدیده بی معنایی است که مثلا یک ورزشکار درآمد نجومی داشته باشد، اما به هر حال گروه های اجتماعی و افرادی که به یک طبقه تعلق دارند، زندگی مشابهی دارند.
ثانیا کلیت این قشربندی در طبقه متوسط قرار می گیرد. البته بین این طبقه هم تفاوت هایی وجود دارد، اما نه با تغییرات سینوسی. می توان گفت در اقشار متعلق به یک طبقه، منحنی درآمدها خیلی به هم نزدیک است، اما در ایران این قضیه کاملا در هم ریخته است. مثلا یک فرد بیست و چند ساله با کسب یک پست دولتی ممکن است از محل آن خیلی هم درآمد نداشته باشد، اما موقعیت او بتواند برایش در جای دیگر وضعیت شغلی درخشانی ایجاد کند.
متاسفانه اختلاف طبقاتی در ایران بسیار زیاد است و شما نمی توانید فرض بگیرید که مثلا طیف معلم ها باید یک جور زندگی کنند، چون بین آنها نیز عده ای را می بینید که کاملا متفاوت زندگی می کنند. این وضعیت در ایران نشانه یک بیماری اقتصادی است، البته نوعی از بیماری اجتماعی هم است، یعنی آن بخش از طبقه متوسط که در جامعه شهری الگوی کلی اخلاق اجتماعی را ایجاد می کند، در جامعه ایران متاسفانه متزلزل است و طبقه متوسط از اخلاق اجتماعی پاسداری نمی کند.
دلیلش هم این است که جامعه ایران هنوز به شدت در حال مهاجرت و تغییر فاز اجتماعی از روستا به شهر است و هنوز یک بدنه مدنی به معنای شهری که ثبات داشته باشد، ندارد.
یکی از عواقب نبود این اخلاق اجتماعی هم جنایت هایی است که در شهرها و حاشیه های آن رخ می دهد.
نویسنده : علیرضا رجایی
منبع : روزنامه مردم سالاری