جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


نگاهی به مجموعه تلویزیونی ساعت شنی مأیوس کننده ملی


نگاهی به مجموعه تلویزیونی ساعت شنی مأیوس کننده ملی
در جهان کوچک شده عصر ارتباطات، تلویزیون به یکی از مهم ترین رسانه های شکل دهنده افکار عمومی بدل شده است. در واقع تلویزیون یک وسیله القاگر و ارتباطی است که با بهره گیری از جادوی تصاویر متحرک به یک پدیده تاثیرگذار در زندگی بشر تبدیل شده است و میزان این تاثیرگذاری نیز رابطه مستقیمی با اندیشه نهفته در لایه های زیرین اثر دارد، هر چه این تفکر ژرفتر باشد میزان
تاثیر پذیری و متقابلا تاثیرگذاری آن افزایش می یابد. از همین روست که رهبر معظم انقلاب تاکید فرموده اند:
«رادیو و تلویزیون، یک دستگاه سرگرم کننده نیست؛ یک دستگاه آموزنده است.
صدا و سیما در جمهوری اسلامی، باید وسیله ای برای سوق دادن مردم به فرهنگ اسلامی و ابزاری برای معرفت و آشنایی مردم با درخشندگی های اسلامی و انسانی باشد.»
مروری بر ضوابط اجرایی، اهداف و اولویت های رسانه ملی در تولیداتش، گویای آن است که وظیفه اصلی و به تعبیری علت العلل فعالیت چنین دستگاهی، رشد، تعالی و گسترش باورهای متعالی دین مبین اسلام در جامعه می باشد و به یقین تحقق چنین اندیشه ای است که می تواند صدا و سیما را در چنان جایگاه رفیعی قرار دهد که معمار کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) از آن با عنوان دانشگاه یاد کرد. به تعبیری دیگر با توجه به این موضوع که در عصر حاضر، برخلاف اعصار گذشته به دلیل وجود شبکه های گسترده ارتباطی، تخریب ها، شبهات و پرسش های گوناگون دینی و اعتقادی به سرعت در سراسر جهان گسترش می یابد، جامعه به شدت محتاج تولید ابزار انتقال پیام است و به یقین ضرورت توجه به تلویزیون به عنوان بهترین و کارآمدترین ابزار انتقال پیام در چنین شرایطی است که مفهوم واقعی خود را می یابد.
در حقیقت می توان گفت که مأموریت محوری رسانه ملی مدیریت و هدایت فکر، فرهنگ، روحیه و اخلاق رفتاری جامعه بوده و نقش به سزایی را در آسیب زدایی از فکر و فرهنگ و اخلاق جامعه، تشویق به پیشرفت -یعنی روحیه دادن- و زدودن احساس عقب ماندگی ایفا می کند. این موضوع به اندازه ای مهم است که رهبر معظم انقلاب در مناسبتی با توجه به نقش ویژه فیلم ها و سریال های پخش شده از تلویزیون که در واقع محوریت این مطلب را به خود اختصاص می دهد، فرمودند:
«فیلم خنثای بی اثر
بی محتوای بدون پیام، مطلقاً پخش نکنید. برنامه بی فایده
بی محتوایی که فقط یک وقت و یک فاصله زمانی را پر می کند، مطلقاً پخش نکنید.»
● تحریف و واژگونی واقعیات
مدرنیته در معنای دقیق خود نام دورانی در تاریخ تمدن غرب است که از اواخر قرن چهاردهم و اوایل قرن پانزدهم (پایان قرون وسطی و شکل گیری رنسانس) آغاز شده و با فراز و نشیب ها و تحولاتی تا امروز نیز تداوم یافته است. برای شناخت ماهیت نظام جهانی سلطه و باطن حقیقی سیاست در غرب و فهم جوهر فلسفه ها، اندیشه ها و دکترین های سیاسی غربی باید به درک حقیقت مدرنیته نائل آمد و آن میسر نخواهد شد مگر آنکه ویژگی های مدرنیته به خوبی درک شود.
آنچه که در مجموع باید به آن اشاره کرد آنکه مدرنیته ویژگی های خاصی چون حاکمیت نظام سرمایه، دموکراسی بر پایه نظام پول و قدرت، زایش مکاتبی چون فمنیسم، پلورالیزم، سکولاریسم و... را در خود پرورانده است که در حقیقت شرط نخست ورود به دنیای مدرن برای هر جامعه و فرهنگی، پذیرش و سر سپردن به آن قوانین و باورهاست. بدون شک این اهداف محقق نخواهد شد مگر آنکه فکر و اندیشه حاکم بر یک جامعه و به عبارتی فرهنگ عمومی جامعه آمادگی پذیرش آن را پیدا کند.
برای اینکه ملتها وابستگی به فرهنگ سرمایه داری را بپذیرند و تقلید و پیروی از الگوهای آن را از ضروریات اجتناب ناپذیر زندگی خود بدانند، لازم است که احساس کنند خود چیزی ندارند و یا آنچه دارند بی ارزش و غیر مفید است. این خودکم بینی و احساس نیازمندی سبب می شود، دست نیاز به سوی دنیای سرمایه داری دراز کنند و برای جبران عقب ماندگی و رسیدن به قافله تمدن، فرهنگ سفارشی آنها را بپذیرند. لذا برای ایجاد آن احساس و نیاز، نظام سرمایه داری اقدام به بی اعتبار ساختن فرهنگ بومی و از خود بیگانه ساختن ملتها می کند و برای دستیابی به این هدف از راهها و ابزارهای گوناگونی بهره می گیرد که در ادامه به برخی از آنان اشاره می شود:
۱) آنان از یک سو با ترویج فرهنگ مادی گرایانه (مصرف گرایی، تجمل گرایی، لذت، و...) بوسیله رسانه هایی چون تلویزیون و سینما توجه مردم را به مسائل مادی جلب کرده و از سوی دیگر با بزرگ نمایی مشکلات و نکات منفی موجود در جوامع هدف، ناکارآمدی سیستم و نظام حاکم بر آن کشورها و عدم پاسخگویی دولت مردان جهت رفع نیازهای مادی ملت، آنان را نسبت به مسئولان و فضای حاکم بر جامعه بدبین می سازند.
۲) آنان از یک سو با بیان شعارهای فریبنده (آزادی، حقوق بشر، دموکراسی و...) به ذهنیت سازی در جوامع پرداخته و از سوی دیگر با ایجاد جو ناامیدی، اضطراب و فقدان امید به آینده ای روشن توسط عوامل درونی خود و همچنین ایجاد غوغا سالاری سیاسی در نبود آزادی اندیشه و آزادی اجتماعی، افکار عمومی جامعه را نسبت به حکومت و شیوه حکومتداری بدبین ساخته و گسترش آنارشی را تسهیل می بخشند.
۳) آنان از یک سو با ناکارآمد نشان دادن دین در هزاره سوم و عدم توانایی آن در پاسخگویی به جنبه های مختلف زندگی انسانی (مادی و معنوی) از آن به عنوان مانعی جهت پیشرفت علم و تکنولوژی یاد کرده و تلاش فراوانی می کنند تا با تزریق باورهای خرافی، اباحه گری در جامعه را افزایش بخشند.
به منظور تحقق اهداف یاد شده، تولیداتی پا به عرصه وجود می گذارند که در آنها تلاش می شود تا با نمایش فلاکت و بدبختی اقشار مختلف مردم، مخاطب خود را به سوی چنین باوری سوق دهد که هیچ نقطه امیدی برای بهبود یافتن شرایط موجود جامعه نمی توان متصور بود. القا و گسترش یاس و ناامیدی نخستین دستاورد اجرای چنین پروژه هایی است.
● زن در آینه تصویر
از جمله موضوعاتی که در دهه اخیر شاهد رشد فزاینده آن در تولیدات سینمایی و تلویزیونی کشور بوده ایم، بحث دفاع از حقوق زنان و کودکان است. اگرچه توجه به معضلاتی که زنان جامعه هرروزه با آن روبرو هستند و تلاش برای رفع این معضلات به خودی خود، امری پسندیده و قابل تقدیر است اما هنگامی که این دفاع، رنگ و روی شعارزدگی و مردستیزی به خود گرفته به نحوی که جامعه را به میدان رقابت میان زنان و مردان تبدیل کند، انحرافات و در پی آن سقوط در ورطه ابتذال شکل می گیرد.
بحث دفاع از حقوق زن در سینما که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نخستین بار توسط علی ژکان با فیلم «مادیان» دنبال شد، فراز و نشیب های بسیاری را پشت سر گذاشته است.
جهت گیری های درست و به موقع برخی سینماگران گاه باعث شده تا جریان فوق در مسیر واقعی خود که همانا تنویر افکار عمومی جامعه و بالا بردن سطح فرهنگی مردم می باشد، قرار گیرد و گاه نگاه شعارگونه و سطحی برخی کارگردانان که متاسفانه بخش غالب آثار را به خود اختصاص داده است، موجبات انحراف از واقعیات و ترویج افکار نه چندان قابل قبول فمنیستی را فراهم آورده است. در واقع دشمن با استفاده از این ابزار تلاش می کند تا جامعه و نظام را در احقاق حقوق زنان ناکارآمد نشان دهد.
سریال «ساعت شنی» که هم اکنون روزهای زوج از شبکه یک سیما به نمایش در می آید ، خواسته یا ناخواسته باور دفاع از حقوق زنان به قیمت ستیز با مردان و در نهایت وجود شرایط نامتعادل در جامعه را القا می کند. در سریال ساعت شنی مخاطب با گروهی از زنان روبرو می شود که گاه در نقش تیپ و گاه در نقش شخصیت ایفای نقش می کنند. مرز مشترک تمامی این زنان بدبختی و نحوستی است که سایه سنگین خود را بر زندگی آنان انداخته است. جالب تر آنکه سرمنشا تمامی این بدبختی ها نیز کسی جز مردان نیستند!!
رفتارهای عجیب و روان نژندگونه شوهر مینا ، شرایط جدایی مینا از همسرش را فراهم آورده است. مینا برای ادامه زندگی خود مجبور به تن دادن به هرکاری از جمله دزدی و احیانا... است. مینا نه تنها باید مشکلات یک عمر زندگی فلاکت بارش را بر دوش کشد بلکه از این پس باید زندگی فرزند علیل خود را نیز اداره کند.
مهشید دختر جوانی که با هزار آرزو به خانه بخت رفته خیلی زود به دلیل اعتیاد و رفتارهای خشونت آمیز شوهرش، تن به جدایی می دهد. او از نعمت مادر داشتن محروم شده و پدری دارد که او نیز اسیر چنگال اعتیاد بوده و برای ادامه زندگی، پنج فرزند دیگر خود را به تکدی گری واداشته است. مهشید نه تنها باید برای آینده خود تلاش کند بلکه بنا بر قولی که به مادرش هنگام مرگ داده باید زندگی پنج کودک بینوا را نیز سرو سامان داده و از چنگال ستم های پدرش نجات بخشد.
رفتارهای خشونت آمیز پدر و برادر مهتاب ، مهتاب را به فرار از خانه مجبور ساخته است. او که در زندگی طعم محبت را نچشیده خیلی زود فریب جوانی را می خورد که تنها در فکر سوء استفاده از اوست. مهتاب پس از آگاهی از این موضوع نیز حاضر به بازگشت به خانه نیست چرا که می داند چیزی جز توهین، کتک و تحقیر انتظار او را نمی کشد.
قناری یا به قولی اشرف آمپول زن نیز زن بیچاره و بدبختی است که علی رغم چهره و رفتار خشنش از مشکلات حاد روحی و روانی رنج می برد. او به ازدواج با فتحی، پدر مهشید که فردی معتاد و بینواست تن داده است و به پست ترین کارها از جمله سقط جنین به صورت غیرقانونی تن می دهد. او در آرزوهای خود بال هایی را تصور می کند که روزی بتواند زمینه پریدنش را از این وضعیت فلاکت بار فراهم آورد.
ماهرخ علی رغم زندگی راحت خود از بیماری شدید روحی رنج می برد. او قدرت باردار شدن ندارد اما به اصرار غیرمنطقی پدرش که نوه می خواهد باید بار یک مشکل عظیم را بردوش کشد. گم شدن در کودکی و تصادف با یک زن، ماهرخ را دچار اختلالات روحی کرده است تا آنجا که رفتارهایش به مجنونی می ماند که حتی مهشید را به دلسوزی برای او وادار می سازد. روشنک که در ظاهر تنها دختر خوشبخت فیلم به شمار می رود از نعمت پدر داشتن محروم بوده و دچار بیماری صرع است.
با کنار هم قرار دادن زندگی این زنان که در حقیقت نمونه کیفی کوچکی از ساحت زیستی زنان این سرزمین است با دو واقعیت روبرو می شویم. نخست آنکه تمامی زنان جامعه به نحوی دچار آسیب دیدگی های روحی، روانی، جسمی و مالی هستند، حتی تا آنجا که خوشبخت ترین آنان نیز به نوعی از این موضوع در رنج است و دوم آنکه به هیچ وجه نمی توان از نقش مردان در ایجاد این بدبختی ها غافل بود. در واقع پشت سر هر رنج و فلاکتی می توان سرانگشت مردان اعم از شوهر، برادر و پدر را دید.
به یقین آنچه که از برآیند تولید چنین آثاری ایجاد می شود، یاس و نومیدی در جامعه، ایجاد شکاف بیشتر و رفتارهای ستیزگونه میان مردان و زنان، دلسردی از تصوری آینده ای درخشان برای جامعه و یاس از توانایی نظام دینی جهت حل مشکلات مردم است. مسئله ای که رهبر معظم انقلاب در سفر اخیر به استان یزد به آن اشاره کردند و نکته ضروری و مهم ایرانیان را اعتماد به نفس ملی دانستند نه یاس و ناامیدی.
همه اینها در حالی است که مهندس ضرغامی، ریاست سازمان صدا و سیما هفته گذشته با وجود همه انتقادها از این سریال اعلام کرد که ساعت شنی بدون هیچ تغییری ادامه خواهد داشت.
البته بگذریم از مسائلی که این مجموعه تلویزیونی در بین عموم جامعه از طریق شبکه ملی مطرح می کند که از نظر بسیاری از جامعه شناسان و کارشناسان دینی نمی بایست در این سطح مطرح شود.
پرسش این جا است که چرا نباید مردم شاهد تولید آثاری باشند که در آن از قابلیت های اجتماعی و سنت های پویای جامعه دینی جهت امحاء و حل معضلات اجتماعی سخن به میان آمده باشد.
رامین شریف زاده
منبع : روزنامه کیهان