جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نئوطالبان کابوس جدید افغانستان


نئوطالبان کابوس جدید افغانستان
براساس جدیدترین اظهارات مقامات امریکایی و اروپایی دولت بوش و مقامات ناتو به شدت از چشم انداز شکست در افغانستان نگران هستند. همین نگرانی باعث شده که آنها بازبینی تمام عیاری درباره ماموریت نیروهای نظامی در غرب از مسائل امنیتی و ضدتروریستی گرفته تا تقویت سیاسی و اقتصادی دولت افغانستان را در دستور کار خود قرار دهند. البته موضوع دیگری که بیش از هر چیز سبب نگرانی سران سیاسی و نظامی غرب شده تجدید فعالیت های طالبان و ظهور مجدد آن در عرصه سیاسی و نظامی افغانستان است. احیای مجدد طالبان پس از سقوط دولت آن در پی حمله امریکا و انگلیس به افغانستان در سال ۲۰۰۱ خبری است که خیلی کم به آن پرداخته شده ولی دلایل گسترش نفوذ نئوطالبان طی دو سال گذشته موضوعی است که به ندرت در خصوص آن گزارشی منتشر شده یا حتی توضیحی درباره آن داده شده است.
تا قبل از سال ۲۰۰۶ دامنه نفوذ و مبارزات طالبان در افغانستان به منطقه تحت کنترل پشتون ها در جنوب کوه های هند و کش محدود می شد ولی در حالی که در اواخر سال ۲۰۰۷ به سر می بریم نئوطالبان توانسته خطوط ارتباطی و تدارکاتی برای نیروهای خود در غرب، شمال و شمال شرق دست و پا کند و از این طریق توانسته جبهه های جدیدی علیه نیروهای بین المللی مستقر در افغانستان باز کند. ناظران غربی تحولات افغانستان از اینکه چطور طالبان توانسته نفوذ خود را به مناطقی که ساکنان اصلی آن اقلیت های قومی هستند که در گذشته و در بهترین حالت حمایت نه چندان گرمی از طالبان داشته اند، گسترش دهد، به شدت سردرگم شده اند.
● استراتژی توسعه
موفقیت نئوطالبان در گسترش قلمرو نفوذ خود مهمتر از تمام دستاوردهای جنگجویان شجاع ولی از نظر تاکتیکی و فنی عقب مانده طالبان است. ضعف تاکتیکی و فنی همان دلیلی است که باعث شده نیروهای طالبان متحمل تلفات سنگین شوند و برای جبران آن به سمت ساخت بمب های انفجاری سوق یابند. این در حالی است که آنها از سال ۲۰۰۵ به عملیات های انتحاری نیز متوسل شده اند. هرچند رویکرد نئوطالبان به سمت عملیات های انتحاری بیشتر از آنکه اقدامی استراتژیک باشد ناشی از عوامل روانی است ولی برخلاف دیدگاه شایع در میان بسیاری از افغان ها توانایی نظامی کلید اصلی موفقیت نئوطالبان نیست. در حال حاضر نئوطالبان بیش از گذشته از تکنولوژی و تبلیغات رسانه یی زیرکانه استفاده می کند و در جنگ خود علیه نیروهای بین المللی حتی از DVD ها و سایر سمبل های نفوذ غرب که زمانی از آنها بیزار بود نیز بهره می برد. با این حال در حالی که تعدادی از فرماندهان طالبان در میدان جنگ از کامپیوترهای همراه (لپ تاپ) برای پشتیبانی لجستیکی، کنترل تعداد مجروحان و تلفات و طراحی حملات استفاده می کنند، بی سوادی فنی و تکنیکی تعدادی از فرماندهان عالی رتبه طالبان باعث شده که آنها نتوانند به طرز موثری از تسلیحات ضدتانک و ضدهواپیما استفاده کنند.
البته حمایت خارجی از سوی جنگجویان پاکستانی و احتمالاً برخی کشورها تفسیر دیگری از احیای مجدد نئوطالبان است. به هرحال عواملی که در بالا به آنها اشاره شد به تنهایی نمی توانند باعث شوند که نئوطالبان از یک نیروی مهاجم در نقاط مرزی فراتر رود چون آنها برای گسترش نفوذ خود در افغانستان به کسب حمایت گسترده اقلیت های مختلف نیاز دارند. من در سفری که اخیراً به افغانستان داشتم متوجه شدم فعالیت های نئوطالبان در شمال افغانستان از قبیل سربازگیری و تبلیغات انعکاسی از فعالیت هایی است که آنها در جنوب افغانستان به کار گرفته اند. البته آنها برای نفوذ در مناطق مرکزی افغانستان و تلاش برای جذب سربازان احتمالی و جلب حمایت مردمی به شبکه یی از روحانیون محافظه کار بانفوذ متکی هستند. البته تخمین دقیق اینکه روحانیون چه میزان حمایتی از نئوطالبان به عمل می آورند کار مشکلی است ولی به نظر می رسد که بسیاری از آنها به دنبال دستیابی به قدرت و نفوذ محلی و ملی بی حدونصابی هستند که در زمان حکومت ملاعمر بر افغانستان داشتند. به طور قطع روحانیون افغانی خصومت شدیدی نسبت به خارجی های حاضر در افغانستان دارند زیرا احساس می کنند افغانستان در حال دور شدن از تفسیر آنها از اسلام است و احساس می کنند نقش شان در جامعه روبه افول است. با این وجود حمایت روحانیون افغانی از نئوطالبان نمی تواند به تنهایی عاملی برای پیشروی نئوطالبان در افغانستان باشد ولی آنها برای ادامه فعالیت های خود در این کشور به روحانیون افغانی نیاز دارند زیرا آنها به عنوان شبکه یی اطلاعاتی عمل می کنند و تحولات روستاها را به اطلاع طالبان می رسانند. در واقع روحانیون افغانی این امکان را برای نئوطالبان به وجود می آورند که آنها از فرصت ها برای گسترش نفوذشان و سربازگیری نهایت استفاده را ببرند.
نئوطالبان در بسیاری از مناطق توانسته افراد و گروه هایی خشن، محروم شده از حقوق اجتماعی و به حاشیه رانده شده یی را جذب خود کند که از سیستم ناکارآمد دولت کابل برای نظارت بر ایالت های مرزی که در آنها قوم و خویش بازی و فساد انتصاب افراد در سمت را تعیین می کند، بیزار هستند. معمولاً اولین کسانی که به نئوطالبان (به جز روحانیون افغانی) می پیوندند گروه ها و افراد به حاشیه رانده شده یی مثل جنایتکاران خرده پا، راهزنان و جوانان بیکار هستند.
با این وجود نئوطالبان تنها در مناطقی توانسته حمایت های گسترده یی را به دست آورد که موفق شده حمایت کلیه اقوام ساکن در آن منطقه را به دست بیاورد؛ اتفاقی که اولین بار در منطقه قندهار روی داد و بعد به طرز چشمگیری در میان پشتون های ساکن در جنوب شرق و شرق افغانستان افزایش یافت. این مساله نئوطالبان را قادر ساخت که نیروهای خود را افزایش دهد و من حدس می زنم که آنها در حال حاضر بیش از ۲۰ هزار نفر نیروی مسلح دارند. هر چند که تعداد تلفات نئوطالبان زیاد است ولی در مناطقی که حمایت فراگیر از آن وجود دارد، هنگامی که جنگجویی می میرد یکی از اعضای خانواده وی جای او را پر می کند. نشانه هایی مبنی بر این وجود دارند که چنین الگویی مخصوصاً به واسطه پشتون ها که در اکثر ایالات شمالی حضور دارند در غرب و مناطقی از شمال افغانستان نیز در حال تکرار شدن است. در حال حاضر سوال اصلی این است که آیا طالبان خواهد توانست حمایت ازبک ها و تاجیک ها را در حالی که وجود بسیاری از روحانیون طرفدار طالبان در میان آنها محرز شده، به دست آورد؟
هر چند باید منتظر ماند و دید که جوامع محلی ازبک و تاجیک چه واکنشی به گسترش طالبان نشان می دهند ولی نئوطالبان از هم اکنون تلاش های گسترده یی را برای از بین بردن این تصور که طالبان یک جنبش پشتونی و مخالف اقلیت ها است شروع کرده است. این موضوع از آن جهت حائز اهمیت است که نباید مهارت نئوطالبان در بهره برداری از اختلافات ایالتی و کشمکش ها را نادیده گرفت. آیا مذاکره با نئوطالبان باید به عنوان بخشی از راه حل برای از بین بردن تنش ها در افغانستان مدنظر قرار گیرد؟ با توجه به اینکه دولت های کانادا و هلند به دنبال خروج نیروهایشان از افغانستان و کاهش مشارکت شان در این کشور هستند به نظر می رسد در حال حاضر زمان در دست نئوطالبان باشد که هدف اصلی اش همچنان تبدیل افغانستان به یک کشور اسلامی با معیارهای طالبانی است. این در حالی است که با وجود گزارش های ضد و نقیض در خصوص اینکه همسایگان افغانستان یا گروه های سیاسی در رهبری طالبان نفوذ دارند، هیچ یک از آنها نقشی در هدایت و رهبری نئوطالبان ندارند ولی ممکن است در بین فرماندهان میان رتبه و پرسنل سطح پایین این گروه از نفوذهایی برخوردار باشند.
به رغم تمام مسائلی که به آنها اشاره کردم نئوطالبان دو درخواست غیرقابل مذاکره دارد؛ عقب نشینی تمام سربازان خارجی از افغانستان و داشتن نقش مذهبی گسترده تر برای شکل دهی ساختارهای قانونی و اجتماعی افغانستان. به همین دلیل مصالحه کردن با نئوطالبان و به توافق رسیدن با آن در چنین شرایطی بسیار مشکل است و این در حالی است که حتی اگر توافقی نیز حاصل شود بعید به نظر می رسد برای مدت زیادی به طول بینجامد. بعضی از ناظران خارجی مخصوصاً در پاکستان پیشنهاد می کنند که تنها راه برای حل مشکل افغانستان غیرمتمرکزسازی قدرت یا حرکت به سوی تشکیل دولت ائتلافی است. آنها چنین استدلال می کنند که چنین راه حلی اجازه می دهد دیدگاه های مختلف برای چگونگی اداره افغانستان در کنار هم زندگی کنند و احزاب مختلف و افراد صاحب فکر نیز در اداره کشور نقش داشته باشند. به نظر می رسد این راه حل توازنی بین جنگی که پیروزی در آن بسیار دشوار است و رسیدن به صلح نیز در آن بعید به نظر می رسد، توازن ایجاد کند.
منبع؛Open Democracy
Antonio Guustozzi
ترجمه؛محمدصادق امینی
منبع : روزنامه اعتماد