پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

چرا اصلاح طلبان به هم پیوند خورده اند؟


چرا اصلاح طلبان به هم پیوند خورده اند؟
شرایط سیاسی امروز ایران متاثر از سه بردار نیروی غیر هم جهت و دو پتانسیل تجربی دقیقا متضاد است. مجموعه اینها وضعیتی غیر قابل پیش بینی را در عرصه سیاست داخلی ایران خلق کرده است که فردای آن به روشنی امروز نیست.
اما هرقدر که توصیف فردای سیاست ایران دشوار است، با نگرشی ملی و آینده نگر، امروزه تجویز مهمتر از توصیف است و یافتن راه حل هایی که ایران را از شرایط دشوار کنونی نجات دهد و به مسیر توسعه دموکراتیک بدون دخالت خارجی بازگرداند، از هر کاری مهمتر است.
بردار اول، شرایط بحرانی در روابط خارجی است که به طور طبیعی تاثیر خود را در عرصه داخلی هم می گذارد. ایران به هرحال کشوری است که پرونده ای از موضع متهم در شورای امنیت دارد و در عین حال تا امروز دست از پیگیری مواضعی که در خصوص فعالیت های هسته ای داشته، برنداشته است.
مواضع رادیکال دولت نهم از این سو و رفتار کینه توزانه نومحافظه کاران از آن سو نیز مسئله را بغرنج تر از قبل ساخته است. البته دولتمردان فعلی بسیار تلاش کرده اند که به بهانه دشواری شرایط خارجی، سعی کنند همه گروه های سیاسی را با خود همراه کرده و هر صدای منتقدی را نیز به شکستن وحدت متهم سازند.
اما استقامت جناح اصلاح طلب در حفظ وضعیت فعال خود تا امروز و نیز وجود صف گسترده ای از منتقدان عملکرد دولت و رئیس جمهور در میان جناح اصولگرا، تلقی تک صدایی از مقوله وحدت ملی را با چالش مواجه کرده است. اما در مجموع، پرونده هسته ای، تحریم و تهدیدهای رو به افزایش دشمنان جمهوری اسلامی، یکی از مهمترین مولفه های موثر در شرایط سیاسی داخلی است.
بردار دوم، عملکرد دولت نهم در بیست ماهه گذشته و اجماع نخبگان جناح های سیاسی و فکری مختلف در نقد و مخالفت با آن است. دولت نهم به رغم اقبال دردمندانه رأی دهندگانی که در سوم تیر ماه تجلی آمال خود را در تصویری که از نامزد انتخاباتی بخشی از اصولگرایان ساخته شده بود، یافتند، نه تنها نتوانست مطالبات کوتاه مدت اقشار حامی خود را برآورده کند (مصداق آن اوج گیری نارضایتی معلمان و کارمندان از وضعیت حقوق خود و دشوار شدن کار بر عموم شهروندان پس از گرانی های مایحتاج اولیه و میوه و مسکن و ... است) و نه حتی توانست وضعیت معمول و قابل قبولی را که به لحاظ رویه ای، کارشناسی و سازمانی در دو دولت قبل نهادینه شده بود، ادامه دهد.
(بدترین مصادیق آن زیر و رو کردن سازمان مدیریت، تغییر گسترده مدیران، پشت کردن به همه نقدها و نصیحت های کارشناسی و ده ها مورد دیگر است) از این رو هم در میان اصلاح طلبان، هم اصولگرایان معتدل و هم در میان بدنه کارشناسی مستقل کشور، دولت نهم کارنامه جذابی ندارد. این وضعیت نیز به عنوان یک مولفه مهم در وضعیت فعلی و آتی سیاسی کشور موثر است.بردار سوم نیز به خود عرصه سیاست داخلی و وضعیت زمانی کنونی باز می گردد.
پس از پایان کار مجلس و دولت اصلاحات، ناکامی های پیاپی جبهه اصلاح طلبان در سه انتخابات سالهای ۸۴-۱۳۸۱ که بخش مهمی از آن به پراکندگی و تفرق نیروها در درون این جبهه باز می گشت و در نهایت ائتلاف یکپارچه و بی شک و شبهه این جبهه در انتخابات شوراها، اکنون فعالان سیاسی کشور وارد سالی شده اند که در پایان آن قرار است انتخابات مجلس شورای اسلامی برگزار شود.
از این رو هرگونه شکل گیری و یا تحولی در آرایش و چینش نیروهای سیاسی را باید در نسبت با انتخابات مجلس فهم کرد. این انتخابات به هرحال از معدود مجال های دموکراتیک تاثیرگذاری سیاسی و از تنها امکان های طرح ایده های منتقدانه و متفاوت در سطح جامعه و سنجش پاسخ افکار عمومی به آنهاست. جاگیری فعالان و گروه های سیاسی در جبهه ها و موقعیت های جدید یا گذشته نیز در وهله اول به برنامه ای که برای انتخابات مجلس دارند، مربوط می شود. این هم یک مولفه.
اما همه گروه های سیاسی و خصوصا اصلاح طلبان از دو پتانسیل متکی به تجربه نیز بهره مندند که آنها را در تعیین برنامه و راهبرد آنها برای انتخابات بعدی و لذا برای جا گیری صحیح و موفق در صحنه سیاسی کمک می کند.
صحبت از «ائتلاف» است و «اختلاف». این دو تجربه، هموزن و همسنخ هستند، اما معکوس و متضاد. اصلاح طلبان در فضای سیاسی چند ساله اخیر، خصوصا در نقاط عطف این فضا یعنی انتخابات، دو تجربه ملموس داشته اند. آنها هم تفرق و اختلاف را تجربه کرده و تاثیرات آن را دیده اند و هم همگرایی و ائتلاف را آزموده اند و ثمرات آن را فهمیده اند.
به هرحال برای فعالان سیاسی نیز، هرچند خلاق و مبتکر، تداوم تجربه های موفق گذشته و احیانا ترمیم و تصحیح آنها کارآمدتر و واقعی تر از تلاش برای آفرینش تجربه های کاملا جدید و بدون اتکا به گذشته است. معلوم هم نیست اگر چیزی غیر از موقعیت های مجرب گذشته در پیش گرفته شود، موفق و کارآ باشد. لذا جنس ایده پردازی ها و برنامه های عمل جدید گروه های سیاسی و به ویژه اصلاح طلبان نیز متفاوت با این دو تجربه نخواهد بود.
با این اوصاف، چاره اصلاح طلبان برای خروج از تنگنای کنونی شرایط دشوار داخلی و خارجی چیست؟ چگونه این جناح سیاسی باید در انتخابات مجلس حاضر شود؟ و چرا اصلاح طلبان به این نتیجه رسیده اند که تداوم همگرایی تجربه شده در انتخابات شوراها بهترین راه است و چرا آنها ناچارند ائتلاف فراگیر را تداوم ببخشند؟
واضح است که گروه های مختلف جبهه اصلاح طلبان به رغم اشتراکات بسیار، در بخش قابل توجهی از آرمان ها، ایده ها و روش ها با هم یکی نیستند. اما آنها در گرایش به تنش زدایی و صلح طلبی در خارج، میل به نیل به توسعه و دموکراسی در داخل، انتقاد از برخی مواضع دولت احمدی نژاد و مخالفت با هرگونه افراطی گری در داخل و خارج اشتراک نظر دارند. این اشتراک نظر در نقطه عطف انتخابات شوراها به اشتراک عمل رسید و باعث شکل گیری ائتلاف فراگیر اصلاح طلبان شد که هم در تهران و هم در کل کشور از موفقیت نسبی برخوردار شد. حال چه دلیلی برای تداوم روش ائتلافی بهتر از همین که نه مدل تجربه شده بهتری وجود دارد و نه مدل های جایگزین تجربه های خوبی پس داده اند؟
البته شاید در اینجا عادت ایرانی ما، ما را به این صرافت بیندازد که هوس کوبیدن خانه های کلنگی به سرمان بزند و به جای آن که تجربه های ناتمام را تکمیل کنیم، بخواهیم این راه را هم نیمه کاره رها کنیم و سراغ روش دیگری (که معلوم نیست چیست) برویم. اما یکی از امتیازهای مشی اصلاح طلبانه مدرن توجه به ضرورت همین انباشت تجربه ها و اصلاح و ترمیم آنها به جای مسیر عوض کردن مداوم و کنار گذاشتن توفیق های محدود گذشته است.
نگاه اصلاح طلبان در همگرایی های قبلی بر این مبنا بوده که آنها اشتراکات نظری حداقلی اما اشتراکات عملی نسبتا بیشتری داشته اند. با این حساب، ائتلاف فراگیر را نباید یک آرمان دید و نباید از آن انتظارات حداکثری هم داشت. این یک ائتلاف سیاسی است، نه یک وحدت ایدئولوژیک، و هم اهداف و هم روش های شکل گیری این ائتلاف و هم انتظارات اعضای ائتلاف از آن باید متناسب با همین تعریف باشد.
نگاه احزاب و گروه های حاضر در این ائتلاف نیز باید با لحاظ همین نکته باشد که ریشه این ائتلاف، اهداف و اولویت های کوتاه مدتی است که به دلیل اهمیت، دیگر اولویت ها و اهداف و نیز اختلاف نظرها و اختلاف روش ها را تحت الشعاع قرار می دهند.
ناکارآمدی دستگاه اجرایی و بحران های ناشی از آن، خطر خارجی و اهمیت انتخابات مجلس، هر یک به تنهایی بردار نیروی مهم و موثری هستند که بر رفتار سیاسی اصلاح طلبان اثر می کنند و در حضور اینها دیگر بردارهای استراتژیک و تاکتیکی جایی برای عرض اندام نمی یابند.
با این نگاه، از حالا می توان حدس زد که فضای رقابت های منتهی به انتخابات مجلس هشتم، در خصوص رفتار اصلاح طلبان بسیار قابل پیش بینی تر از قبل باشد. در انتخابات شوراها تا یک ماه قبل از انتخابات هم نه اصل ائتلاف قطعی بود، نه کامل بودن لیست آن و نه حضور حزب اعتماد ملی در آن.
اما اکنون با اتکا به موفقیت نسبی تجربه قبلی و رشد محسوس عقلانیت در رفتار سیاسی فعالان و گروه های اصلاح طلب، بعید است که سرانجامی غیر از یکپارچگی در انتظار این جناح سیاسی باشد. این واقعیت «خبر خوشی» برای اصلاح طلبان است و پس از این باید منتظر ثمرات بیشتر تداوم و ثبات در رفتار سیاسی این جناح نیز بود.
علی پیرحسینلو
منبع : روزنامه کارگزاران