شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

آمریکا، مهمان! خلیج‌‌فارس تا چهل سال دیگر


آمریکا، مهمان! خلیج‌‌فارس تا چهل سال دیگر
در نوشتار حاضر، این فرضیه پردازش شده است كه ‌ایالات متحده آمریكا، همچنان تا نیم قرن نخست قرن ۲۱، سلطه خود را در منطقه خلیج‌فارس حفظ خواهد كرد و این امر بیشتر هم از نظر دسترسی به منابع انرژی منطقه و هم كنترل رقبای احتمالی خود و نیز تقلا برای هژمونی بر دیگر مناطق جهان اهمیت حیاتی برای آمریكا دارد، ولی در عین حال، اتحادیه اروپا به رغم مخالفت‌های برخی از قدرت‌های بزرگ در داخل آن (آلمان و فرانسه‌) با ایالات متحده، به علت منافع مشترك با آمریكا در تضمین امنیت و ثبات خلیج‌فارس، منابع راهبردی خود را در همسویی با آمریكا تعریف خواهد كرد، اما اتحادیه اروپا، در راستای ابزارها برای رسیدن به ‌این منافع مشترك با آمریكا اختلاف نظر داشته و به این كشور فشار وارد خواهد كرد كه از ابزارهای چند‌جانبه‌گرایانه هم استفاده كند.
اما برخلاف اتحادیه اروپا، روسیه و چین به عنوان رقبای بالقوه آمریكا مطرح هستند و به رغم همكاری‌های تاكتیكی كنونی آنها با آمریكا (‌به علت نیاز به كمك‌های غرب و آمریكا) در آینده، در برابر نفوذ بیشتر آمریكا در منطقه مقاومت نشان خواهند داد.
● اهمیت خلیج‌فارس
خلیج‌فارس از دیرباز برای قدرت‌های بزرگ جهانی اهمیت خاصی داشته است، به گونه‌ای كه در قرون گذشته، امپراتوری‌های پرتغال، فرانسه، بریتانیا، روسیه در این منطقه نفوذ خود را گسترانده و راه‌های دریایی و سوق‌الجیشی را تحت كنترل خود درآورده‌اند.
از زمان كشف نفت و اهمیت آن در اقتصاد جهانی، این منطقه اهمیت استراتژیكی بسیاری پیدا كرده و بریتانیا به عنوان ابرقدرت پیش از سده‌های ۱۹ و اوایل قرن ۲۰، این منطقه و به ویژه شیخ‌نشین‌های عرب را زیر سیطره خود برد.
پس از جنگ جهانی دوم، به تدریج كه امپراتوری بریتانیا، رو به افول رفته و «صلح بریتانیا» به تحلیل می‌گرایید، ایالات متحده نیز كم‌كم نفوذ خود را گستراند و در سال ۱۹۴۴ با كمك به تأسیس پایگاه هوایی ظهران در عربستان سعودی، نفوذ منطقه‌ای خود را گسترش داد و جای پایی برای خود در منطقه ‌ایجاد كرد، اما هنوز این « نظم بریتانیا» بود كه بر منطقه حاكمیت داشت. این نظم با خروج نیروهای انگلیسی از منطقه در سال ۱۹۷۱ فروپاشید و رسما « نظم آمریكایی» در منطقه جایگزین « نظم بریتانیایی» شد. این نظم دوره‌های گوناگونی را برای تحصیل منافع استراتژیكی و انرژی آمریكا و غرب پشت سر گذرانیده است.
از سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۹ سیاست «دوستونی»، مبتنی بر دكترین نیكسون، از ۱۹۷۹ تا پایان جنگ سرد، «سیاست موازنه قوا» مبتنی بر دكترین‌های كارتر و ریگان، مبتنی بر بازدارندگی ایران و عراق در یك جنگ فرسایشی بلند مدت و سپس استراتژی «حضور مستقیم»Forward Strateghy) (آمریكا پس از جنگ سرد و «دكترین مهار دوجانبه» بر منطقه حاكم بود.
بی‌تردید در همه این دوره‌ها، ایالات متحده، قدرت حاكم بر منطقه بوده و اكنون با حادثه ۱۱ سپتامبر و سپس جنگ بر ضد عراق و اشغال این كشور آشكارا درصدد تسلط خود بر منطقه و مهم‌تر از آن بر كل جهان، برآمده است.
● اهمیت خلیج‌فارس برای آمریکا در قرن ۲۱
اهمیت خلیج‌فارس در قرن ۲۱ از چند نظر برای آمریكا و به دنبال آن برای دیگر قدرت‌های بزرگ جهانی دارای اهمیت بوده و خواهد بود:
۱) از حیث انرژی؛ در حالی كه در اواخر جنگ سرد، سخن از كاهش نقش انرژی در اقتصاد جهانی و افزایش نقش و اهمیت جایگزین‌های آن مثل انرژی خورشید، هیدروژن و یا انرژی اتمی به میان می‌آمد و همچنین از رو به اتمام رسیدن ظرفیت نفتی منطقه صحبت می‌شد، ولی بعدها اثبات شد كه بی‌مورد است؛ یكی این كه مسئله خلیج‌فارس، دست‌كم تا صد سال آینده دارای ظرفیت بالای نفتی و گازی است (تقریبا در حد ۸۰۰ میلیارد بشکه) و استخراج و توسعه میادین نفت و گاز این مسأله را به ثبوت می‌رساند و از سوی دیگر، برآوردها حاكی از آن است كه اقتصاد جهانی در قرن ۲۱ هر چه بیشتر به انرژی نفت و گاز و به ویژه به منطقه خلیج‌فارس وابسته خواهد شد. (به ویژه که کارشناسان انرژی، اعتقاد دارند به تدریج بر اهمیت گاز هم در کنار نفت افزوده می‌شود).
۲) در ۱۱ سپتامبر، «امنیت» در منطقه وارد مرحله جدیدی شد، به گونه‌ای كه برای ایالات متحده آمریكا برای به دست آوردن منافع نفتی اقتصاد جهانی غرب به نیابت از خود، ثبات و امنیت برای تضمین دسترسی غرب به انرژی اهمیت ویژه‌ای پیدا كرد. پتانسیل‌های مختلف آشوب و ناامنی در منطقه از نبود دمكراسی گرفته تا فقر اقتصادی و نارضایتی گروه‌های رادیكال و نیز ماجراجویی‌های نظامی و ولع توسعه و به دست آوردن سلاح‌های كشتار جمعی از سوی برخی بازیگران سیاسی، نشان داد كه آمریكا باید یك سیستم پایدار امنیتی را برای تحصیل منافع خود به وجود آورد. در این راستا، دخالت در حوزه‌های داخلی کشورهای منطقه و اعمال فشار بر آنها و تحمیل نظام ارزش‌های غربی و به ویژه آمریکایی برای آمریکا اهمیت دارد. منتها هم‌اكنون پارادوکس بزرگ برای آمریکا، این است که از یک طرف، رژیم‌های منطقه، از جمله اعراب در معرض بی‌ثباتی هستند و از سوی دیگر، تحمیل ارزش‌ها و هنجارهای آمریکا با مقاومت‌هایی روبه‌رو شده و در یکسری حوزه‌ها نتیجه عکس داده است.
شاید یکی از دلایل این مقاومت‌ها، نادیده گرفتن واقعیت‌های منطقه از سوی آمریکا بوده باشد.
۳) ایالات متحده آمریكا، خلیج‌فارس (به طور خاص) و خاورمیانه (به طور اعم‌) را با اهمیت‌ترین منطقه استراتژیكی تلقی كرده است كه در واقع، آن را سكوی پرشی برای هژمونی آمریكا و اعمال قدرت و كنترل برخی از متحدین خود در اروپای غربی و ژاپن و نیز برخی از رقبای نوظهور خود مثل چین و روسیه و آسیای جنوب شرقی می‌پندارد؛ بنابراین، با توجه به نیازهای نفتی، بیشتر متحدین آمریكا و به ویژه رقبای آن، از جمله چین به نفت خلیج‌فارس، نسبت به خود، نظارت و سلطه بر مسیرهای ترانزیت نفتی و لوله‌های نفتی به منظوركنترل این متحدین و رقبا اهمیت حیاتی در راستای ایفای نقش ابرقدرتی آمریكا در قرن ۲۱ پیدا خواهد كرد.
به سبب این اهمیت است كه آمریكا به عراق حمله كرده و درصدد اعمال یك نوع نظم امنیتی متفاوت با نظم پیشین خلیج‌فارس است كه البته به خاطر گستردگی این طرح، زیاد نمی‌توان از چشم‌انداز آن سخن گفت.
از این حیث، قدرت‌های بزرگ دیگر نیز هم از حیث «رقابت» و هم از حیث «همكاری» هر یك به نوعی منافع خود را در خلیج‌فارس تعریف كرده و به نحوه تعامل خود با ایالات متحده شكل داده‌اند. این تعامل قدرت‌های بزرگ را می‌توان مختصر به ‌این گونه بیان كرد:
▪ اتحادیه اروپا
اتحادیه اروپا بیشتر نگران یكجانبه‌گرایی آمریكا بوده و عمدتاً به دنبال چندجانبه‌گرایی است. در این میان، آلمان و فرانسه شدیدترین موضعگیری را در برابر اقدامات آمریكا، به ویژه در حمله به عراق صورت داده‌اند، ولی شكاف همچنان در بین اتحادیه اروپا برقرار است، به گونه‌ای كه نمی‌توان از اتحادیه به معنای واقعی سخن گفت. هرچند برخی کشورها از جمله فرانسه با انتخاب رئیس‌جمهور جدید به دنبال بازسازی روابط و نزدیکی به آمریکا هستند، از سوی دیگر، حوادث انگلستان که به کناره‌گیری تونی بلر از قدرت انجامید، نشان داد که فرانسه نمی‌تواند همان نقش انگلیس را در برابر آمریکا ایفا کند.
به هر تقدیر، فرانسه با توجه به محاسبات خود از تجربه مخالفت با حمله آمریکا به عراق و نیز با توجه به نزدیکی دیدگاه‌های حزب تازه به قدرت رسیده در انتخابات، که به نوعی می‌توان آنها را «نئو کان» نامید، نسبت به قبل همسویی بیشتری با آمریکا، به ویژه در مورد مسأله هسته‌ای ایران نشان خواهد داد. این مسئله در نخستین پیام سارکوزی در نطق انتخاباتی خود پس از پیروزی به خوبی آشکار بود.
وی پس از پیروزی، بلافاصله ضمن اذعان به وجود اختلاف عقاید با دولت آمریکا، به ویژه بر سر برنامه محیط زیست، اعلام کرد: آمریکا می‌تواند فرانسه را در کنار خود ببیند.
در آن سو، انگلیس و در اروپای شرقی و مركزی، اسپانیا و لهستان، یك جبهه متحد اروپایی را با آمریكا شكل دادند، ولی به رغم این شكاف فراآتلانتیكی، بطور كلی، غرب همچنان متحد بوده و همه‌شان منافع مشترك در دسترسی به انرژی خلیج‌فارس دارند و آلمان و فرانسه، صرفاً از روش‌های آمریكا انتقاد كرده‌اند.
گفتنی است، در ورای این همكاری مشترك، رقابت پنهانی نیز برای تصاحب قرن ۲۱ در بین متحدین اروپایی با آمریكا در جریان است، برای همین، می‌توان از مبارزه یكجانبه‌گرایی با چندجانبه‌گرایی در دهه‌های آینده سخن گفت؛ این كه كدام پیروز خواهد شد تاریخ خواهد گفت.
اما درس‌های تاریخ می‌گوید كه ‌ایالات متحده، همچنان محتاج اروپاست، به همان اندازه كه اروپا به ‌ایالات متحده نیاز دارد.
▪ چین
چینی‌ها به عنوان یك قدرت نوظهور آینده و شاید رقیب آمریكا بسیار محتاطانه عمل می‌كنند. اقتصاد رو به رشد چین و اهمیت دسترسی آن به نفت خلیج‌فارس (تقریباً ۶۰% از نیازهای نفتی چین از نفت خلیج‌فارس تأمین می‌شود‌). یك رفتار احتیاط‌آمیز در برخورد با نیات و اهداف آمریكا به چینی‌ها ارایه داده است. از یك طرف چین كه گیر افتادن آمریكا در خلیج‌فارس را فرصت برای كشیدن نفس راحتی برای خود می‌بیند كه از صدر دستور كار جهانی آمریكا خارج می‌شود (در حوزه تایوان به ویژه‌).
و از سوی دیگر، بسیاری بر این باورند كه بسیاری از استراتژی‌های آمریكا، درصدد محدود كردن چین در مرزهای خود به عنوان یك قدرت نوظهور در برابر آمریكاست، برای همین، چین درصدد موازنه بخشیدن به اقدامات خود در خلیج‌فارس است. پس باید از یك طرف با آمریكا به خاطر منافع عمل‌گرایانه خود همكاری كند (باید خاطرنشان ساخت كه دیگر ایدئولوژی كمونیستی ـ مائوئیستی كلاً از رفتار خارجی چین، حذف شده است‌) و از طرف دیگر، مجبور هستند برخی از كشورهای منطقه را به سبب سودهای سرشار اقتصادی، ‌به ویژه ‌ایران و عراق زمان صدام‌، در كنار خود نگه دارند. رفتار محتاطانه آن در برابر حمله آمریكا به عراق ـ به رغم مخالفت‌های ظاهری آن ـ و نیز رفتار تجارت‌مآبانه آن در حال حاضر با ایران و آمریكا مؤید این نكته نظر ماست.
▪ روسیه
روسیه هرچند كشوری ضعیف است، بسیاری از پتانسیل‌ها از آن یك اهمیت خاصی ساخته است. هنوز در خاطره آمریكا و غرب غول هفتاد سال كمونیسم و رهبری بلوك شرق تداعی می‌شود و همچنین روسیه به خاطر داشتن زرادخانه‌های اتمی و نفوذ آن بر كشورهای پیرامونی خود، هنوز مورد توجه غرب و آمریكاست. هم غرب و آمریكا در برابر روسیه و هم روسیه در برابر غرب و آمریكا یك رفتار مبتنی بر خویشتن‌داری و مدارا نشان می‌دهند. این به سبب نیازهای امنیتی هر دو به یكدیگر است. رفتار روسیه از خلیج‌فارس، ملهم از روابط و معاملات اسلحه، به ویژه اهمیت توسعه سلاح‌های كشتار جمعی است. ضعف اقتصادی روسیه و نیاز برخی از كشورهای منطقه به سلاح‌های نظامی و به ویژه اتمی روسیه ‌این همكاری سودآور امنیتی را برای هر دو از اهمیت خاصی برخوردار ساخته است.
سیاست خارجی روسیه در منطقه، در گرو دو لابی قدرتمند «وزارت انرژی اتمی» و لابی «دفاعی ـ صنعتی» روسیه است، اما پوتین در حال حاضر، یك استراتژی موازنه در برابر اتحادیه اروپا، آمریكا و كشورهای قدرتمند خلیج‌فارس در پیش گرفته است. منافع سرشار نظامی روسیه در خلیج‌فارس، به قدری قوی است كه به ‌این راحتی، حاضر به فدا كردن منافع خود در خلیج‌فارس در برابر آمریكا نیست. از سوی دیگر، نفوذ آمریكا در خلیج‌فارس را نزدیكی آمریكا به سمت «خارج نزدیك» (آسیای مركزی و قفقاز‌) تلقی می‌كند. رفتار آن در برابر عراق، به گونه‌ای كه حتی در آغاز تهاجم آمریكا به عراق، هنوز سفارت روسیه در عراق به كار خود مشغول بود و نیز رفتار كنونی آن در مورد ایران در برابر آمریكا و غرب، مؤید این نكته نظر ماست.
دکتر شهروز ابراهیمی


همچنین مشاهده کنید