یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی به سریال « مدار صفر درجه » ساخته حسن فتحی؛ و روزگار می گذرد


نگاهی به سریال « مدار صفر درجه » ساخته حسن فتحی؛ و روزگار می گذرد
«اگر خداوند نباشد، همه چیز مجاز است»
۱) به مجموعه ای كه آدم بتواند چنین جمله ای (از داستایفسكی) را در آن بشنود و توی ذوقش نخورد كه شخصیتها دارند حرفهای قلمبه سلمبه می زنند و نویسنده و كارگردان مشغول اظهار فضل هستند، یا به عبارت بهتر در سریالی كه حرفهای نغز و شیرینی از بزرگان ایران و جهان را كارگردان ماهرانه در خدمت پیشبرد داستان و شخصیت پردازی آدمها قرار داده و نه تنها به كلیت اثر لطمه نزده، بلكه باعث جذاب تر شدن سریال نیز شده، باید احترام گذاشت.
۲) «مدار صفر درجه» به كارگردانی «حسن فتحی» داستان قبول شدن حبیب پارسا (شهاب حسینی) در بورسیه و سفر او برای تحصیل در رشته فلسفه به پاریس است. ماجرا بر بستر جنگ جهانی دوم و شكل گرفتن صهیونیزم و تسلط تدریجی بر فلسطین می گذرد كه طبیعتاً فضای داستان متأثر از این واقعه مهم تاریخی است...
اینكه ما با یك داستان تازه (تأكید می كنم «تازه» ) مواجه می شویم، خیلی خوب است ولی بهتر از آن نحوه روایت داستان و تسلط كارگردان بر اجزای مجموعه ساخته شده و استفاده از عناصر سینمایی در آن است. (چیزی كه در سریالهای این روزها كمتر پیدا می شود) این موضوع موجب پیگیری ماجراها توسط تماشاگر شده و همین امر باعث اثرگذاری سریال و رسیدن به هدف از پیش تعیین شده آن است.
فتحی در این مجموعه باز هم به سراغ دوره ای تاریخی كه زمان وقوع اكثر كارهای پیشین اوست، رفته و این بار پخته تر از همیشه، راوی داستانی شده كه می توانست در دست یك كارگردان خام، به اثری كاتالوگ وار و متأثر از فیلمبرداری در شهری زیبا همچون پاریس و از سوی دیگر بیانیه ای سیاسی درباب صهیونیزم مبدل شود، منتها او با تسلط و استفاده از عوامل توانمند، ضمن بهره گیری از زیباییها و جذابیتهای پاریس به عنوان محل وقوع حوادث، مكان رویدادها را در خدمت اثر خود درآورده، اگر چه هر بار كه از جمع دانشجویان و روابط آنان جدا شده وبه سراغ رابطه یهودیان و صهیونیستها می رود، مجموعه افت می كند، ولی این افت در حدی نیست كه باعث زده شدن تماشاگر و ضربه به كلیت اثر شود و همین امر كه كارگردان حواسش به این نكته یعنی لزوم درگیر كردن مخاطب با مجموعه بوده، نشان از دقت فتحی دارد.
۳) طرح داستانی فیلم مربوط به پیگیری همزمان دو ماجراست. ترور یهودیان به دست صهیونیستها در ایران و اروپا و دنبال كردن سرنوشت دانشجویی ایرانی در فرانسه و رابطه عاطفی او با دانشجویی یهودی كه این دو موضوع، با سلسله حوادثی به یكدیگر مرتبط می شوند. از قسمت اول ماجرا و روابط پلیسی و گذشته شخصیتها كه بگذریم، داستان وقتی جان می گیرد كه شخصیت اصلی به پاریس می آید و ما وارد دنیای او می شویم و شاهد روابط او با جهان اطراف و همزمان شروع جنگ جهانی دوم.
كارگردان برای قرار دادن بیننده در حال و هوای جنگ، در میان مجموعه، تصاویری مستند از ارتش آلمان، سخنرانیهای هیتلر و... گنجانده كه به هنگام بازگشت به فضای داستان، با تمهیدی ساده كه رنگ بخشیدن تدریجی به تصاویر سیاه و سفید آثار مستند است، آنها را به قسمتهای فیلم برداری شده متصل می كند كه همین استفاده بجا از این تصاویر باعث القای حس و حال آن دوران و ارتباط بیشتر تماشاگر با زمان و مكان وقوع ماجراست.
همچنین، فتحی با تقسیم زمان هر قسمت از سریال به مكانهای خارجی و داخلی، از خستگی تماشاگر جلوگیری كرده و علاوه بر این در سكانسهای داخلی نیز (به عنوان مثال فصلهای كلاس درس) با تقطیع مناسب نماها و استفاده یك در میان از نماهای باز و بسته، بهره گیری از میزانسنهای شلوغ و درك دست از عمق صحنه، تنوع بصری مناسبی به مجموعه بخشیده است. به همه اینها اضافه كنید بازی خوب بازیگران مجموعه از مسعود رایگان و رویا تیموریان گرفته تا شهاب حسینی كه به نظر می رسد انتخاب مناسبی برای ایفای نقش اصلی این سریال بوده است.
۴) خوب! سریال ضعفهایی نیز دارد كه توی ذوق می زنند. مثلاً تمام شخصیتها اعم از ایرانی و فرانسوی فارسی صحبت می كنند (گرچه دوبله مجموعه بسیار خوب است) و این موقعی جالب تر می شود كه مثلاً دو دانشجوی ایرانی مشغول صحبت با یكدیگر هستند و نفر سوم كه یك نفر فرانسوی است، به جمع اضافه شده و با زبان فارسی به میان صحبت آنها می پرد!
اگر چه در رسانه پرمخاطب تلویزیون، مثلاً استفاده از زبان اصلی یا زیرنویس فارسی شاید باعث دفع تماشاگر شود و چندان مناسب به نظر نرسد، مضاف بر اینكه در آن صورت مشكل فرانسه صحبت كردن بازیگران ایرانی سریال نیز مطرح بود. همچنین، می توان به تأكید بیش از اندازه بر زندگی گذشته برخی از بازیگران فرعی (به عنوان مثال نقش لعیا زنگنه) اشاره كرد كه به نظر نمی رسد جذابیت چندانی برای تماشاگر داشته باشد كه این امر باعث افت سریال می شود.
۵) اصلاً دلیلی ندارد این موضوع را كتمان كنم كه به نظر من گرمی مجموعه برمی گردد به شكل گیری تدریجی و جذاب رابطه عاطفی بین یك دانشجوی ایرانی - مسلمان با دختری فرانسوی - یهودی و غرابت این رابطه و طبیعتاً كنجكاوی در تعقیب سرنوشت آنها با توجه به بروز فاجعه جنگ جهانی دوم و پیامدهای آن و احتمالاً پایان تراژیك قضیه.
راستش! در دوره ای كه اكثر كارگردانان ترجیح می دهند مستقیم و سر راست بروند سراغ اصل موضوع، چه شیرین است كه مثلاً حبیب پارسا، مكنونات قلبی اش را با شعری از حافظ یا قطعه ای از لامارتین به صورت سربسته به زبان می آورد و از آن طرف دانشجوی یهودی، مدام به او ایراد می گیرد و به خودخواهی مردان شرقی طعنه می زند و... به قول شاعر
اگر با من نبودش هیچ میلی
چرا ظرف مرا بشكست لیلی
میلاد كوهیار
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید