چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


دنیای آقای سالینجر


دنیای آقای سالینجر
«جی. دی. سالینجر» سی و یک داستان کوتاه نوشته که همه آنها در فصلنامه ها و مجله های گوناگون چاپ شده اند. اما او ازاین میان ۹ داستان را برگزید و دریک کتاب با عنوان «نه داستان» منتشر کرد.
چند سال پیش، فردی بدون اجازه نویسنده همه داستانهای او را جمع آوری کرد و در دو جلد انتشار داد. اقدام این فرد با اعتراض نویسنده روبرو شد و اداره کپی رایت آمریکا دستور جمع آوری این دو جلد را صادر کرد. اکنون تعداد معدودی از مشتاقان داستانهای سالینجر، این مجموعه را در اختیار دارند.
معمولا آدمها سعی می کنند در روز تولد دوستانشان بهترین هدیه را به آنها بدهند، اما حالا که یکی از دوستان صمیمی ما، یک نویسنده هنرمند است و آن طرف دنیا در حال زندگی و نوشتن است، می خواهیم از این جا برایش هدیه ای بفرستیم، اما مطمئنا اگر آقای سالینجر این یادداشت را بخواند، بدترین هدیه عمرش را در روز تولدش دریافت خواهد کرد!
به تازگی یکی ازمترجمان، ۱۰ داستان کوتاه سالینجر را جمع آوری و ترجمه کرده و با عنوان یادداشتهای شخصی یک سرباز به چاپ رسانده است که قرار است جلد دوم این کتاب هم منتشر شود.
این کتاب که در سالهای جنگ دوم جهانی نوشته شده، مربوط به زمانی است که خود سالینجر در این جنگها حضور داشته است.
ممکن است این دو جلدی که توسط «علی شیعه علی» ترجمه شده همان دو جلدی باشد که در آمریکا بدون اجازه نویسنده چاپ و بعد جمع آوری شد.
از سالینجر به جز« نه داستان» که در ایران به نام «دلتنگیهای نقاش خیابان چهل و هشتم »ترجمه شده است، چهار داستان بلند به نامهای« ناطور دشت» «فرانی وزوپی» «سیمور: پیشگفتار» و «نجاران تیرهای سقف را بالاتر بگذارید» چاپ شده است.
همه آثار او مورد توجه و اقبال مخاطبانش درسراسر جهان قرار گرفت. انتشار کتاب «فرانی وزوپی» هیاهوی بسیاری در زمان خودش به پا کرد، بطوری که در همان زمان یکی از مجلات معروف آمریکا به نام «لایف» انتشار این رمان را حادثه ای در ادبیات، اعلام کرد.
اما در ایران غیر از آثاری که نام برده شد دو اثر دیگر سالینجر بدون اجازه نویسنده به چاپ رسید. رمان«جنگل واژگون» و مجموعه داستان« یادداشتهای شخصی یک سرباز» در دو جلد که در حال حاضر یک جلد آن منتشر شده است) جزء همین آثار هستند. این آثار در مقایسه با چندین اثر قبلی سالینجر تفاوتهای زیادی دارند که همین تفاوتها نشان مید هد چرا این نویسنده تا به حال اجازه نداده است داستان ها ازحد چاپ در پاورقی مجلات فراتر برود و در قالب یک کتاب منتشر شود.
چینش ناهماهنگ داستانها درکنارهم که مفهوم بعضی ازآنها اصلا راجع به جنگ نیست، ترجمه شتابزده داستانها و ویراستاری پر از اشکال مجموعه داستان «یاد داشتهای شخصی یک سرباز» اجازه نمی دهد مخاطب خودش را دردنیای آشنای سالینجر غرق کند. در بعضی قسمتها، یک عبارت مبهم، یک کلمه مشکوک و یا ساختار خاص جمله بندی مانع از این می شود که مخاطب وارد جهان داستانی دوست داشتنی سالینجر شود که این مسأله متوجه نوع نویسندگی نویسنده نیست، بلکه بیشترازنویسنده، مترجم مقصر است که کتابی را بدون اجازه نویسنده چاپ می کند و با ترجمه بد و شتابزده به بازار می فرستد.
در یکی از داستانهای «یاد داشت های شخصی یک سرباز» به نام «آخرین روزازآخرین مرخصی» هولدن کالفیلد، قهرمان رمان«ناطور دشت» که از او به عنوان یکی از محبوب ترین شخصیتهای تاریخ ادبیات جهان نام برده می شود، وارد عرصه ادبیات می شود. موضوع این داستان سربازی است که ازیک منطقه جنگی به منطقه جنگی دیگری اعزام شده و برای آخرین بار به مرخصی آمده است. داستان مانند داستان رمان«ناطور دشت» روایت صمیمانه این سرباز با خواهر کوچکترش «متی» است.
«...این خانه من است. این جا جایی است که بچگی هایم بودم. این جا جایی است که «متی» بزرگ می شود . این جا جایی است که مادر قبلا پیانو می زد. این جا جایی است که بابا برای ضربه های گلفش اسم می گذاشت. این جا جایی است که فرانسیس زندگی می کند و به روش خودش خوشحالم می کند. اما این جا جایی هم هست که «متی» می خوابد. هیچ دشمنی به درمان نمی کوبد و او را بیدار نمی کند و نمی ترساند. اما اگر با تفنگم به دیدنش نروم همه این ها می تواند اتفاق بیفتد و خواهم رفت و او را خواهم کشت. دلم هم می خواهد به خانه برگردم. برگشتن فوق العاده است....»
سالینجر زبان و سبک خاصی دارد، او با زبان و نوع نوشتنش جهان داستانی با عنوان جهان داستانی سالینجررا پدید آورده است.
معمولا به خاطر زبان و لحنی که این نویسنده در نوشته هایش به کار می گیرد، ترجمه آثار او نیازمند دقت، موشکافی و سلیقه ای است که هر مترجمی از عهده آن بر نمی آید. مترجمی که می خواهد دست به ترجمه آثار سالینجر بزند، باید ابتدا با دنیا و لحن نوشتاری این نویسنده آشنا باشد.
سالینجر قبل از آنکه یک نویسنده باشد، یک انسان شناس ماهر است. او انسان معاصر رابه خوبی می شناسد و این انسان رابدون نقص و کاستی درداستان هایش توصیف می کند، اما ترجمه بسیار بد این کتاب باعث شده، مخاطب از حسی که از خواندن داستانهای سالینجر به آن دست پیدا می کند، بی بهره باشد.
شاید اهدای یک جلد از ترجمه این اثر به سالینجر، بدترین هدیه ای باشد که او در آستانه ۸۹ سالگی اش از مترجمان آثارش دریافت می کند.
خدیجه زمانیان
منبع : روزنامه قدس