یکشنبه, ۳۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 19 May, 2024
مجله ویستا


انتخاب کنید تجربی یا ناتورالیستی


انتخاب کنید تجربی یا ناتورالیستی
مدت زمانی است که در تئاتر ما شکل دادن به برخی تضادهای ساختگی، محملی شده است برای به راه انداختن دعاوی سست و بی پایه در عرصه عمل. برخی از این تضاد ها عبارتند از؛
▪ پیشکسوت
▪ جوان، تجربی
▪ ناتورالیستی، مذهبی
▪ سکولار، سنتی
▪ مدرن، و الی آخر.
بر این اساس و بر حسب این معیارهای من درآوردی، علاوه بر اینکه می توان ذهن تماشاگران را از آن چه که عملاً در صحنه رخ می دهد و غالباً توخالی است، منحرف کرد، می توان دست به ارزشگذاری و قضاوت های سطحی این یا آن اثر تئاتری هم زد. اجازه دهید ما بر یکی از این قطب های متضاد متمرکز شویم؛ تضاد تجربی/ ناتورالیستی، که در حال حاضر یکی از شایع ترین این تضادها در فضای تئاتری ماست. بر این اساس ما لشکری از گروه هایی را داریم که کار خود را تجربی معرفی می کنند و کار دیگران را (اگر نتوانند در درون دسته بندی سلیقه ای خود توجیه کنند) ناتورالیستی می دانند.
اما قضیه به همین جا هم ختم نمی شود؛ در این فضای مسموم تئاتری، اگر به شما انگ تجربی بزنند در آن صورت کارتان هر چقدر هم که براساس معیارهای اساسی نقد تئاتر، بد باشد خوب تلقی می شود، و اگر انگ ناتورالیستی بخورید یعنی اینکه کار شما «اخ» است. از یکی از کارگردان هایی که داعیه کار تجربی دارد بپرسید چه چیز را معیار یک کار تجربی می داند، احتمالاً نه از تاریخ تئاتر تجربی که لااقل کتاب جیمز رز اوانز به خوبی آن را شرح داده است، چیزی شنیده است و نه پاسخ درستی در این زمینه به شما خواهد داد. دلیلش هم مشخص است؛ تئاتر تجربی هر چیزی است که او براساس معیارهای من درآوردی اش می شناسد.
اما خود ما می توانیم براساس کارهای تئاتری این اشخاص به نوعی معیار نسبی در مورد تئاتر تجربی در ایران برسیم. تئاتر تجربی کاری است که متن شاخصی نداشته باشد یا اگر هم دارد متن آنقدر بی در و پیکر است که شما هیچ سروته ای در آن پیدا نخواهید کرد. به علاوه اگر صحنه شما لخت باشد و بازیگرتان با اصوات نخراشیده داد بزند، جیغ بکشد، از طناب بالا برود، ادای حرکات تماشاگر را در بیاورد، طرز حرف زدن اش کاملاًً خالی از لحن باشد، چشمانش را از حدقه دربیاورد یا بدن و صورت اش را کج و کوله کند، باز هم کارتان تجربی است. و در نهایت اگر هیچ مفهوم یا ایده سیاسی یا غیرسیاسی هم نداشته باشید و تماشاگر هم اصلاً نفهمد که بازیگران تان بر صحنه، اساساً مشغول چه کاری هستند، باز هم کارتان تجربی است
خوشبختانه تاریخ تئاتر می تواند با صدای رسا به ما بگوید که در ایران چیزی به نام تئاتر تجربی و پرفورمنس وجود ندارد. اسم هایی مثل مه یرهولد، گروتفسکی، باربا، بروک، استانیه وسکی، شکنر، زاریلی، شومان، ویلسون، فورمن و... را به یاد بیاورید تا دقیقاً متوجه شوید که تئاتر تجربی چیست. تجربی خواندن کار اشخاصی که در بالا اسم شان را بردم به چند دلیل عمده رخ می دهد؛
۱) همه آنها در حیطه بازیگری، کارگردانی و اجرا دستاوردهای نو و عمده ای دارند که نتیجه چندین سال کار گروهی طاقت فرسا و سر سپردن به تئاتر است
۲) همگی آنها پژوهش پیرامون تئاتر را سرلوحه کار خود قرار دادند
۳) همگی آنها به تئاترهایی مستقل شکل دادند که نفس تجربه گری را در بطن فعالیت خود قرار داده بود
۴) همه این گروه ها به میراث تئاتر در عرصه نظریه و عمل متکی بودند.
گروتفسکی میراث بر کار عظیم استانیسلاوسکی بود؛ بروک و باربا و شکنر از برشت، آرتو، گروتفسکی و تئاتر شرقی ارث بردند، ویلسون و فورمن و شومان متاثر از هپنینگ ها، آثار محیطی، رقص مدرن و هنرهای تجسمی بودند، و الی آخر. کدام کارگردان ایرانی را سراغ دارید که بر این اساس پیش رفته باشد؟ کدام پژوهش؟ کدام دستاورد نو در زمینه بازیگری و اجرا؟
دو سال پیش زمانی که «اولئانا»ی ممت را کار می کردم، و قبل از آن، زمانی که «شهرهای نامرئی» (که متن اش را من نوشته بودم) در جشنواره اجرا می شد، این کارها را همراه با چند کار دیگر در بخش آثار تجربی قرار دادند. چرا؟ دلیلش مشخص نبود. شاید به دلیل اجرای «در انتظار گودو» که اساساً متنی ضدناتورالیستی داشت. در شروع اجرا های «اولئانا» در جشنواره تئاتر، هر بار مجبور بودم به تماشاگران و خبرنگاران توضیح بدهم که این کار تجربی نیست. چون می دانستم وقتی کاری انگ تجربی بخورد چه معنایی می دهد. متن ممت به وضوح ناتورالیستی نبود، اما هنگام اجرای عمومی آن برخی کارگردان های به اصطلاح تجربی اسمش را گذاشتند ناتورالیسم ممت. همه اینها ناشی از کم سوادی و فضای ناسالمی است که اجازه هرگونه اظهارنظر شرتکی را در مورد متن و اجرا می دهد. هم «گودو » و هم «اولئانا»، متن هایی غیرناتورالیستی اند، اما این بدان معنا نیست که اجرای این آثار یا حتی خود آنها را تجربی بدانیم. این گونه آثار را می توان غیرناتورالیستی، ضدرئالیستی، و بعضی از اوقات مدرن نامید. نتیجه مشخص است؛ در این شرایط مسموم و ضدهنری همه چیز معنای دیگری می دهد. بدبختی در اینجاست که به نظر من کل تئاتر ایران در دل نوعی ناتورالیسم بسیار زشت و پوسیده نفس می کشد. به آثاری که خود را تجربی معرفی می کنند نگاه کنید، و به طور مشخص به اجرای اغلب تئاترها. ناتورالیسم در روح این تئاتر به طرزی فاجعه بار رخنه کرده است؛ کارگردان ها و بازیگران ایرانی درست زمانی که ادعا می کنند تجربی کار می کنند، در واقع از بیخ و بن ناتورالیستی اند. کافی است کمی به ژست های بازیگران و طرز راه رفتن، ایستادن و بیان شان در صحنه و در نهایت، تفسیر کارگردان دقت کنید تا به راحتی به این مساله پی ببرید. بنابراین در صحنه تئاتر با خیل آثار بی سروته ای روبه روییم که داعیه کار تجربی دارند اما کارگردان هایشان نه ایبسن را می فهمند نه چخوف، نه ممت، نه بکت، و نه حتی از سنت عظیم تاریخ تئاتر تجربی بویی برده اند.
علی اکبر علیزاد
منبع : روزنامه شرق