شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


نیکوس کازانتزاکیس؛ ا دیسه یک روایت


نیکوس کازانتزاکیس؛ ا دیسه یک روایت
«نه آرزویی دارم، نه می ترسم، من آزادم»
نیکوس کازانتزاکیس
مردی، همواره میان بودن و نبودن،
شاید این انسانی ترین قضاوتی است درباره «نیکوس کازانتزاکیس» که جهان اش در هاله یی از «رسیدن» و «نرسیدن» خلاصه می شود.
چرا که برای شناخت وی باید به همه «ژانر» ها و زاویه های گفتن و نوشتن، سر زد، تا «روح گمشده» اش را پیدا کرد. مردی که «مسیح» و «یونان» برایش، فرصتی بود برای یافتن «خدا» و «آزادی». «نیکوس کازانتزاکیس» به سرزمین و رویایی بزرگ تعلق داشت که در سرنوشت و سرشت آن، همواره آسمان و زمین اش به چهره یی «تراژیک» بدل می شد. «کرت» حلقه پیوندش با جهان و ادبیات بود. «نیکوس» از خون خود، تا خون دیگران، در همه آثارش به شکل هنرمندانه و انسانی، سخن می گوید. او قداست را نه از آن مرگ، که از آن زندگی می بیند و از عشق و حماسه، به بازنمایی اندیشه های انسانی در «یونان» دربند می پردازد، «بگذارید او برای نجات ما بمیرد».
در «مسیح بازمصلوب» ادامه دیگران و رهایی از رذالت های آشکار و پنهان، این «مانولیوس چوپان» است که از خونش، پایه های یک زندگی ساخته و پرداخته می شود.
«نیکوس» در تمام لحظه ها، در پی کشف «فلسفه»، «تاریخ» و «هویت» خویش است. به همین جهت، در بسیاری از آثارش، می توان ردپای عرفان، فلسفه، آگاهی بخشی، عدالت و آزادی را پیدا کرد. از «آخرین وسوسه مسیح» تا «گزارش به خاک یونان» و تا «آزادی یا مرگ» در هر کدام الگوهای تاریخی سرزمینی است که وی در شخصیت پردازی متن هایش از آن به درستی و زیبایی هرچه تمام سود می جوید. «نیکوس» روزگار رستگاری در برابر دنیای ریاکاری را در بافت های مختلف رمان هایش همواره به تصویر می کشد. وی هم پای «ادیسه» هومر، به خلق «ادیسه » یی دیگر می رسد، که در آن به ادبیاتی می پردازد که دنیای شکننده عشق، نبرد رهایی بخش و حرف بزرگ دیگر یعنی سرزمین مادری، در فضای آن جاری است. بنابراین «سفر» و جدا شدن از خود و دل سپردن به دریا و آب، به تدریج، دغدغه هایش را شکل می بخشد. «نیکوس» در بازتاب و تقابل «زندگی» و «مرگ» از گذشته های «یونان» به سمت نوعی مدرنیسم ادبی، حرکت می کند و به خلق متن هایی روی می آورد که در چشم انداز، بسیاری از چیزها به تردید می رسند. وی عاشق جابه جا شدن و حرکت به سمت تازه هایی در ذهن و زبان است. مکاشفه زمان ها و مکان ها، از روزگار کودکی و نوجوانی تا کهنسالی، همواره و در موقعیتی، هویت اش را به واگویی فرا می خواند. تاثیرپذیری نیچه و شوپنهاور هرکدام در اندیشه های وی، در مقاطع مختلفی، بازتاب های فراوانی داشته اند. همه کودکی اش، شاهد جنگ با «عثمانی » ها بود و در جوانی هم در جنگ های بالکان حضوری جدی داشت. (۱۹۱۳-۱۹۱۲) با اینکه در رشته حقوق درس خوانده بود، اما به زودی به پاریس می رود و در آنجا به جرگه نویسندگان روزگارش می پیوندد. بعد از شادمانی های زادگاهش «کرت» به «سفر» دل می بندد، در ۳۷ سالگی از زنش «گالاته آ» دوستانه جدا می شود و از آن پس با دلبرکانی از قوم یهود، نرد عشق می بازد که البته با هیچ کدام به جایی نمی رسد،
«نیکوس» از آنجایی که برای درمان درماندگی و تنگدستی اش، در پی پیوندی تازه بود، در جوانی به «سوسیالیسم» روی می آورد و به انقلاب شوروی دل می بندد اما به زودی همانند بسیاری از روشنفکران و نویسندگان اروپایی، از دنیای کمونیسم سرخورده می شود. به آلمان و سپس به ایتالیا می رود و در پی «نوزایی» اجتماعی و فرهنگی، به دفاع از ارزش های انسانی می پردازد. وی حتی در دفاع از سرنوشت انسان اجتماعی، به صدور دفاعیه هم دست می یازد و به عنوان خبرنگار به خاورمیانه، اسپانیا و ایتالیا می رود.(۱۹۲۷)
«نیکوس» در پی نبرد بی امان «روح» و «جسم» آدمی، در همه آثارش به کشف «شور انسانی» نظر دارد و برای نشان دادن تراژدی های انسانی به سمت شکل بخشیدن واژه ها در رویکردی دیگر، به نوعی «رمانتیسم اجتماعی» رو می آورد شعر برایش یک فرصت بزرگ انسانی می شود.
در بخشی از پیشگفتار «ادیسه» اش می نویسد؛ «ای آفتاب، ای شرقی عظیم، ای کاسه طلایی، ذهن پرغرور من... به آنچه دوست دارم بنگر، با مهربانی دنبالشان کن، تمامی آنچه در روی زمین دیده یی، تمامی آنچه شنیده یی به من بازگو و من همه را در کوره قلب خویش ذوب خواهم کرد...»۱
گفتنی است که «ادیسه روایتی نو» مجموعه شعری است که در ۳۳ هزار بیت سروده شده، که این اثر در واقع مکملی است بر «ادیسه» هومر.
«نیکوس» در یافتن «مسیح» در دو اثر به یادماندنی اش «مسیح بازمصلوب» و «آخرین وسوسه مسیح» دنیایی از مظلومیت را به تصویر می کشد که ریاکاری «کلیسا» و دنیای مسیحیت را افشا می کند به همین جهت، طرفداران مسیحیت پس از مرگش مانع از دفن وی در گورستان عمومی شهر شدند. حتی کتاب «آخرین وسوسه مسیح» در بسیاری از کشورها هم ممنوع الچاپ شد.
«نیکوس» در خصوص چشم انداز آثارش می نویسد؛ «آثار من پالایش مبارزات و شادی های بیان ناپذیری است... طی این همه سال تلاش کردم تا آنجا که می توانم روحم را حفظ کنم، تا زمانی که می میرم، انسان ها - شاید - بفهمند که من تا چه حد زندگی را احساس می کردم و دوست می داشتم و چقدر به دریا، خاک و ... چشم دوختم و لمس شان کردم شاید بفهمند که من جانور یا سنگ نبودم، بلکه انسانی بودم با تنی گرم و روحی سیری ناپذیر.»۲
«نیکوس کازانتزاکیس» در ادبیات یونان، بی گمان یک پدیده به یادماندنی است چرا که حادثه های داستانی اش، اغلب ریشه در فضاهایی دارد که دنیای ترد و شکننده آدمی، با آن گره خورده است. مردمانی در پایان قرن نوزدهم و بر آستانه قرنی تازه تر که عدالت و آزادی، به معناهای عمیق تری در آن دیده می شود. بازگشت به «هراکلیون» نقطه شروعی نیست که بار دیگر «نیکوس» را به بوییدن «یونان» و «تاریخ» اش می کشاند. کنار دریای مدیترانه و با همه رمز و راز زیبایش «نیکوس» آرما ن گرایی بود که همه چیز را در کنار هم می دید. به همین جهت قهرمانان آثارش، اغلب چهره هایی هستند که در متن زندگی از کار و قهرمانی به سمت بشارت های انسانی در حرکت اند،
دنیاهای «نیکوس» پر است از «حقیقت» های انسانی که شور زندگی در آن مخاطب را به نوعی همدلی فرا می خواند. آرامش و خشونت، هرکدام در جای خود، پاسخ هایی است در جهت بازتاب، نفرت و عشق،
بنابراین، آنچه که «نیکوس» را به سیر و سلوک در اندیشه های فلسفی و آیینی فرا می خواند، در گذر از رنج های انسانی که ریشه در واقع گرایی ادبیات قرن نوزدهم اروپا دارد. عشق، عدالت، آزادی و یونان، همانا دغدغه بزرگ وی بوده است که میان او و دنیای مسیحیت در جریان بودند.
«نیکوس کازانتزاکیس» در فوریه ۱۸۸۳ در هراکلیون (کرت) متولد شد. دوران کودکی و نوجوانی اش مصادف بود با جنگ های داخلی اسپانیا و حمله عثمانی ها به «کرت». او پس از پایان جنگ، به تحصیل در رشته حقوق پرداخت و نخستین اثر جدی اش به نام «سیر و سلوک» که دیدگاهی فلسفی را در پی داشت در سال ۱۹۲۳ منتشر شد. اندکی بعد با جریان انقلاب اکتبر در شوروی به چپ گرایش پیدا و در سال ۱۹۲۵ به مسکو سفر کرد. اما این نگرش چندان دوام پیدا نکرد. با این همه نگاه وی در همه آثارش به انسان و مظلومیت آن، همواره جایگاه بزرگی دارد. «نیکوس» در سال ۱۹۴۵ مدت زمان کوتاهی به مقام وزارت فرهنگ رسید، که این زمان هم کوتاه بود. اما جدی ترین مرحله زندگی اش، نگارش کتاب های «مسیح بازمصلوب» و «آخرین وسوسه مسیح» در سال ۱۹۴۷ بود که بازتاب وسیعی یافت (فیلم هایی از آنها نیز ساخته شد). در رمان «مسیح باز مصلوب»، «مانولیوس» چون قهرمانی همانند مسیح در زندگی با مصائبی روبه رو و سرانجام به صلیب کشیده می شود. همچنین در کتاب «آخرین وسوسه های مسیح» هم، آمیزه یی از زندگی مسیح با نوعی خیال انگیزی همراه شده است و در این اثر هم، دنیای مسیحیت به پرسش گرفته می شود. گفتنی است که انتشار این دو کتاب در دنیای مسیحیت با اعتراض های فراوانی از سوی یاران کلیسا روبه رو شد. از کتاب های مهم دیگر وی باید از «گزارش به خاک یونان» یاد کرد، که رمانی است که از زبان «نیکوس» گفته می شود که بخش عمده محتوای آن مربوط می شود به سرگذشت پدرش و چگونگی زندگی «نیکوس» و شیوه های مقاومت در برابر ترک های عثمانی؛ روزگاری که «کرت» در اشغال عثمانی ها بوده است و برای آزادی وطن، راه های متفاوتی برای برون رفت وجود داشت،
درباره این اثر، نویسنده می نویسد؛ «در این صفحات جاپای سرخی را می بیند که قطرات خون من بر جای نهاده است. جاپایی که سفرم را در میان انسان ها و اندیشه ها مشخص می کند. هر انسانی، شایسته نامیده شدن فرزند انسان، صلیبش را بر دوش می کشد و از جلجتای خویش بالا می رود...»۳
آخرین کتاب «نیکوس» در حوزه رمان، «برادرکشی» نام دارد که آن هم در قلمرو مظلومیت آدمی است و قهرمان آن به دست سلطنت طلب ها و کمونیست ها کشته می شود. در این اثر هم «کازانتزاکیس» به افشای ریاکاری و بی اخلاقی و فساد عرصه های قدرت می پردازد.
● مهمترین آثار نیکوس کازانتزاکیس
۱) سیر و سلوک (۱۹۲۳)
۲) در سفر (۱۹۲۷)
۳) ادیسه (۱۹۳۸)
۴) زوربای یونانی (۱۹۴۶)
۵) مسیح باز مصلوب (۱۹۴۸)
۶) مرگ یا آزادی (۱۹۵۰)
۷) آخرین وسوسه مسیح (۱۹۵۱)
۸) گزارش به خاک یونان (۱۹۶۱)
نیکوس کازانتزاکیس در ۲۶ اکتبر ۱۹۵۷ در سن ۷۵سالگی در آلمان درگذشت. گفتنی است که آثار وی به ۳۳ زبان تاکنون ترجمه شده است.
محمود معتقدی
پی نوشت ها
۱- تفسیرهای زندگی، ویل و آریل دورانت، ترجمه ابراهیم مشعری، ۱۳۶۹، ص ۴۶۶
۲- همان، ص ۴۸۷
۳- گزارش به خاک یونان، نیکوس کازانتزاکیس، ترجمه صالح حسینی، ۱۳۸۴، یادداشت مترجم،ص۸
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید