شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


کتاب در مواجهه با چالشهای کنونی صنعت نشر


کتاب در مواجهه با چالشهای کنونی صنعت نشر
در جهان حاضر، انسانها برای برقراری ارتباط و انتقال مفاهیم نیازمند ابزاری هستند، یکی از این ابزارها «چاپ» است. چاپ ابزاری است برای نشر اندیشه و بازیافت آنها که در طول زندگی بشر به کار می‌رود. پس از اختراع خط، هیچ اختراعی به اهمیت چاپ نمی‌رسد، در واقع با اختراع چاپ دیوار انحصار دانش فرو ریخت، ارتباطات گسترده شد و بشریت از جهل و نادانی رهایی یافت. با اختراع خط و چاپ، فرهنگ شفاهی به فرهنگ نوشتاری تبدیل شد و در نتیجه آن، کتاب متولد شد. کتاب از عوامل مهمی است که در طول تاریخ در ماندگاری و بسط و گسترش تمدن بشری نقش به سزایی را ایفا کرده و با انتقال دانش، عقاید و آداب و رسوم در تعامل اندیشه و انتقال فرهنگ جوامع از نسلی به نسل دیگر موثر بوده است.
هر نوع متن چاپی یا نوشتاری، متشکل از تعداد زیادی صفحه (بیش از ۴۸ صفحه)، که حاوی متن، تصویر، یا هر نوع اطلاعات دیگری به صورت صحافی‌شده باشد، کتاب محسوب می‌شود، با این تعریف، سالانه کتابهای بی‌شماری تولید و روانه بازار کتاب می‌گردد. در این میان، دنیای نشر و چاپ کتاب در ایران به کلی با وضعیت جهانی آن متفاوت است. کشور ما با بیش از ۷۰ میلیون جمعیت و در حدود ۱۷ میلیون قشر تحصیل‌کرده دانشگاهی و چیزی در حدود ۸۷ درصد باسوادی، متأسفانه با مشکل کمبود قشر کتابخوان و معضل عدم مطالعه مواجه می‌باشد.
هر چند که در برنامه‌ریزهای تولید کتاب همان قشر پایین کتابخوان نیز لحاظ نمی‌شوند. در سالهای اخیر، تولید کتاب افزایش قابل توجهی داشته و از سوی دیگر، آمار کتابخوانها نیز در مقایسه با گذشته روند رو به رشدی را نشان می‌دهد. اما در کنار رشد عناوین، شمارگان اکثر کتابها به رشد لازم نرسیده است که این مطلب، بیانگر عدم توجه به رشد جامعه و سلایق افراد در تولید کتابها می‌باشد. اغلب در طرح سؤال علل پایین بودن فرهنگ مطالعه در بین افراد جامعه، به پاسخ تکراری و همیشگی بالا بودن قیمت کتابها برمی‌خوریم. در صورتی که با نگاه واقعی‌بینانه به این مسئله، متوجه می‌شویم که، نه تنها کتاب گران نیست، بلکه بسیار هم ارزان است.
برای نمونه، یک کتاب ۶۰۰ صفحه‌ای قبل از انقلاب ۶۰ تومان بوده و امروز پنج هزار تومان فروخته می‌شود. حالا اگر میزان گران شدن دیگر کالاها (به ویژه کالاهای غیر ضروری) را نسبت به کتاب حساب کنیم، خواهیم دید که کتاب در حدود نود برابر گران شده است. اما کالاهای دیگر که تا ششصد برابر هم گران شده‌اند، همچنان خریدار دارند و این گویای عدم احساس نیاز به کتاب است، نیازی که برایش تعریفی صورت نگرفته است.
حال این تعریف نیاز که به مشکل حاد و عمیق نهفته در درون جامعه برمی‌گردد، مستلزم همکاری تمامی مسئولین و دست‌اندرکاران که به نوعی با صنعت نشر پیوند خورده و تأثیرگذارند، می‌باشد. در حال حاضر، تیراژ پایین کتاب، نبود طیف کتابخوان، حمایتهای معمول ارگانهای دولتی صدمات بی‌شماری را بر پیکره صنعت نشر کشورمان وارد کرده است. حوزه‌های فرهنگی، به ویژه حوزه نشر به دلیل درآمدزا نبودن منجر به چشم دوختن ناشران به حمایتهای دولتی، وابستگی شدید و عدم توجه به معیارهای فرهنگی در تولید کتاب و مخاطب‌سنجی شده است. از طرفی، دادن یارانه‌های دولتی باعث قد علم کردن ناشران در برابر بحرانهای نشر و ایجاد تحرک در تولید کتاب می‌شود. اما تداوم بخشیدن به این حمایتها در قالب یارانه‌های بی‌حد و حساب منجر به عدم خلاقیت، نوآوری و کار حرفه‌ای در حیطه نشر کتاب می‌گردد. از مشکلات دیگر نشر کتاب در کشور می‌توان به شیوه فروش کتاب اشاره کرد.
متأسفانه شیوه فروش کتاب در ایران اغلب به صورت سنتی و قدیمی است. چنانچه گاه دیده می‌شود که یک عنوان کتاب را دو کتاب‌فروشی در جنب یکدیگر عرضه می‌کنند، یک فروشنده از آن کتاب صدها جلد می‌فروشد، ولی کتاب‌فروشی همجوارش به زحمت ده جلد را به فروش می‌رساند. علت آن را می‌توان در نحوه برخورد، آشنایی با کار کتاب، میزان تخصص و اطلاع فروشنده از کتاب جست‌وجو کرد. فروشندگان کتاب در اغلب کتاب‌فروشیهای بزرگ و کوچک تهران و دیگر شهرهای ایران هیچ‌گونه آموزشی در زمینه کتاب ندیده‌اند و تخصصی هم در این مورد ندارند.
در حالی‌که در عصر پرشتاب اطلاعات و ارتباطات، داشتن دانش و اطلاعات فروشنده از محتوای کتاب بیشتر از اسم، مکان عرضه و جای قرار گرفتن کتاب به درد مخاطب می‌خورد. اگر کسانی که وارد کار کتاب‌فروشی می‌شوند همراه با داشتن تحصیلات مرتبط با کتاب، روابط عمومی قوی در ایجاد ارتباط با خریدار از ایده‌پردازی و نوآوری نیز بهره گیرند، به طور یقین نقش به‌سزایی در فروش کتاب و شوق کتاب‌خوانی میان مردم خواهند داشت. با این تفاسیر آنچه در صنعت نشر کتاب مانند یک بحران عظیم خودنمایی می‌کند، معضل عدم مطالعه و کتاب‌خوانی است. با توجه به اینکه کتاب نقش سازنده‌ای در زندگی انسان دارد و دوستی است که در دوستی‌اش بی‌ریاست، اما متأسفانه برای این دوست بی‌ریا در سطح جامعه کم‌تر کار کارشناسی و تبلیغی صورت گرفته است.
این مهم در درجه اول بر عهده متولیان فرهنگی کشور از قبیل آموزش و پرورش و رسانه‌ها (به ویژه صدا و سیما) و در درجه دوم بر عهده خانواده‌هاست. آموزش و پرورش باید طراحی خوب، محتوای غنی و جذاب کتابها و روش تدریس مناسب معلمان میل به مطالعه کتاب را از همان دوران کودکی ایجاد کرده و لذت مطالعه را به دانش‌آموزان بچشاند. جامعه ما فرهنگی بیگانه با مطالعه و کتاب‌خوانی دارد. بدیهی است که با نشستن در جلسات و سخنرانیهای بی‌شمار و آوردن اما و اگرهای عدیده نمی‌توان معضل ریشه‌ای عدم مطالعه را مرتفع نمود. در نگاهی عمیق‌تر به این مسئله متوجه سهمی از عدم مطالعه در درون خانواده‌ها می‌شویم.
اگر هر خانواده ایرانی، حداقل هر دو هفته یک‌بار به همراه کودکانشان سری به کتاب‌فروشیها بزنند و به تورق کتب و نشریات بپردازند، قطعاً سهم به‌سزایی در ایجاد علاقه و انگیزه مطالعه در آنها خواهند شد. در این میان، نقش تلویزیون بسیار حائز اهمیت است. رواج تلویزیون در سه دهه پس از جنگ جهانی دوم به قول مک لوهان دنیای جدیدی از ارتباطات را ایجاد کرد.
در سرتاسر جهان انفجار ارتباطات به وقوع پیوست، که تلویزیون سردمدار آن بود. البته این به آن معنا نیست که دیگر رسانه‌ها از بین رفتند بلکه در سیستمی دیگر بازسازی و تجدید ساختار دادند. چنانچه رادیو مرکزیت خود را از دست داد، ولی گستردگی و انعطاف‌پذیری آن افزایش یافت. فیلمها به گونه‌ای تغییر یافتند که برای مخاطبان تلویزیون مناسب باشند. روزنامه‌ها و مجلات نیز حالت تخصصی یافتند. در این میان، «کتاب» جایگاه خود را حفظ کرد. آنچه مهم است تبدیل شدن تلویزیون به شیوه گسترده ارتباطی می‌باشد. شیوه‌ای که بیشترین و بالاترین بُرد تأثیرگذاری را در جوامع بازی می‌کند، و به دلیل دیداری و شنیداری بودن آسان‌ترین شیوه برای تأثیرگذاری بر مخاطب است. به قول دابلیو راسل نیومن «مهم‌ترین یافته‌ای که در پژوهش درباره تأثیرات آموزشی و تبلیغی تلویزیون به دست آمده، این است که مردم به آسان‌ترین راه گرایش دارند.»
با توجه به وسعت تأثیرگذاری تلویزیون نسبت به رسانه‌های دیگر، همواره احساس خطری نیز جوامع را تهدید می‌کند. نیل پستمن جامعه‌شناس و پژوهشگر مسائل ارتباط جمعی که سالها در زمینه زبان و تدریس آن فعالیت داشته است و دلبستگی ژرفی به کتاب و رسانه‌های چاپی دارد. در سالهای اخیر، از این بیمناک است که تلویزیون و رایانه سبب بی‌توجهی مردم جوامع به کتاب و کتاب‌خوانی شوند. بیشتر وقت فراغت افراد صرف کارهای بیهوده از جمله تماشای شوهای تلویزیونی، تبلیغات، بازیهای کامپیوتری و اینترنت شود و در نتیجه آن، کتاب‌خوانی جایگاه شایسته خود را از دست بدهد. اما برخلاف تصور نیل پستمن که تلویزیون را دشمن سرسخت کتاب می‌پنداشت در کنار پیشرفت شبکه‌های متعدد تلویزیونی، ماهواره‌ای و اینترنت شاهد رونق کتاب و کتاب‌خوانی در جوامع توسعه‌یافته هستیم. و این چیزی نیست، مگر توجه مسئولان رسانه‌های جمعی به نیازهای مخاطبان در کنار تبلیغ مستقیم و غیر مستقیم کتاب و کتاب‌خوانی یعنی آنچه در تلویزیون ما مورد غفلت قرار گرفته است.
در یک جمع‌بندی می‌توان گفت برای حل معضل عدم مطالعه که ریشه در عمق فرهنگ جامعه دارد نیازمند یک عزم ملی راسخ توسط همیاری و همت خانواده‌ها به عنوان مهد آموزش اولیه، آموزش و پرورش به منزلهٔ خانه دوم کودکان و مکان تعلیم و تربیت و صدا و سیما ( به ویژه تلویزیون) به عنوان یک رسانه همه‌گیر و گسترده هستیم. اگر وضعیت کتاب‌خوانی در کشور بهبود یابد، قطعاً شاهد گرایش مردم به خرید کتاب و رونق بازار نشر و جایگزینی فرهنگ مکتوب و نوشتاری به جای فرهنگ شفاهی رایج در کشور خواهیم شد. در این راستا، کتاب در سبد خرید خانوار قرار خواهد گرفت. سبدی که به واسطه حجم وسیع کالاهای کم‌ارزش و حتی بی‌ارزش، جایی برای کتاب ندارد.
طیبه قنبری
منبع : سورۀ مهر