یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

تاثیر جنگ لبنان بر روابط داخلی اسرائیل


تاثیر جنگ لبنان بر روابط داخلی اسرائیل
جنگ اسرائیل با لبنان در حالی با پیروزی حزب الله و مقاومت لبنان به پایان رسید كه بسیاری از ناظران امور و حتی شماری از نویسندگان، تحلیلگران و مورخین اسرائیلی چندین روز پیش از پایان این جنگ و برقراری آتش بس با صدور قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد از شكست زود هنگام ارتش اسرائیل سخن گفته بودند. پس از اعلام تشكیل دولت اسرائیل اولین بار بود كه اسرائیلی ها ناگزیر شدند برای مدت های طولانی در پناهگاه ها بمانند و اولین بار بود كه اسرائیل از درون متحمل محنت و خسارت شد. اما كارشناسان امور راهبردی یقین دارند كه پیامدهای بلند مدت این جنگ بسیار عمیق تر و فراتر از آن چیزی است كه تحلیلگران سیاسی از آن سخن می گویند. شبكه تلویزیونی الجزیره در گفت وگو با عبدالوهاب المسیری از قاهره و یكی از برجسته ترین كارشناسان جنبش صهیونیسم و نویسنده بزرگترین دایره المعارف درباره صهیونیسم، برخی از این پیامدهای بلندمدت را مورد بررسی قرار داده و تاثیر آن را بر آینده اسرائیل و اسرائیلی ها و بالاخص نسل جدید مورخین اسرائیلی كه دیدگاهی انتقادی دارند به بحث گذاشته است. در این گفت وگو كه پیش از پایان جنگ و در آستانه صدور قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت صورت گرفته، المسیری شكست اسرائیل را حتمی می داند و پیش بینی می كند كه اسرائیلی ها بلافاصله پس از آتش بس خود را پیروز اعلام خواهند كرد، اتفاقی كه در عمل شاهدش بودیم. ترجمه این گفت وگو را در زیر می خوانید:
بسیاری از تحلیلگران اسرائیلی آشكارا از شكست اسرائیل در این جنگ سخن می گویند، برداشت شما از نتایج جنگ بین اسرائیل و مقاومت لبنان و فلسطین چیست
در ابتدا بگذارید به مقالات اوری اونری كه با عنوان «خنجری از پشت» در پایگاه اینترنتی با همین نام منتشر شده اند، اشاره كنم.
این شخص از برجسته ترین تحلیلگران اسرائیلی به شمار می آید.
همین طور است. او در ابتدا طرفدار صهیونیسم بود و در جنگ ۱۹۴۸ حضور داشت ولی در سال ۱۹۵۰ به این نتیجه رسید كه این منطقه شهرك نشین اسرائیل كه در محاصره اعراب قرار دارد نمی تواند بدون تفاهم با آنها باقی بماند. او پس از مطالعه سایر مناطقی كه وضعیتی مشابه اسرائیل دارند و پس از بررسی اوضاع خاورمیانه به چنین نتایجی رسید و از آن لحظه به بعد وارد كنست پارلمان اسرائیل شد و مجله ای با نام «این جهان» منتشر كرد و از آن زمان تاكنون پیوسته در برابر اندیشه صهیونیستی موضع گرفته و حتی به عنوان یك راه حل پیشنهاد كرده كه صهیونیسم به یك ایدئولوژی با اصولی نظیر فلسفه پیوریتن برای آمریكایی ها تبدیل شود.
●مهم ترین چیزی كه وی در اظهارات اخیرش به آن اشاره می كند چیست؟
او بر این باور است كه اسرائیل به هیچ یك از اهداف نظامی اش دست نیافته است. به عبارت دیگر ارتشی كه در سال ۱۹۶۷ ظرف شش روز بر سه ارتش عربی پیروز می شود اكنون در مدتی كه حتی از زمان جنگ اكتبر نیز تجاوز كرد نتوانست بر یك سازمان به اصطلاح تروریستی غلبه پیدا كند. وی ادعای سخنگویان ارتش اسرائیل را كه مدعی هستند ۲۰۰ یا ۳۰۰ یا ۴۰۰ نفر از رزمندگان حزب الله را كشتیم یك دروغ بزرگ می داند.
شواهد زیادی این موضع را تائید می كند. خلاصه برداشت شما از نتایج این جنگ چیست
این جنگ در نهایت برای این بود كه اسرائیل نقشی را كه در جنگ با تروریسم بر عهده آن گذاشته شده است حفظ كند چنانكه شارون موفق شد اسرائیل را به بخشی از جنگ علیه تروریسم تبدیل كند. من همواره به این نكته اشاره كرده ام كه اسرائیل یك دولت مزدور است كه برای خدمت به منافع غرب و در حال حاضر آمریكا بنیان نهاده شده است.
●در همین چارچوب برخی از مورخین جدید ابراز عقیده كرده اند كه برخی از جنگ هایی كه اسرائیل علیه اعراب راه انداخت برای خدمت به منافع كشورهای دیگر بوده است مثل جنگ ۱۹۵۶ كه برای منافع فرانسه بود، جنگ ۱۹۶۷ برای منافع انگلیس بود و جنگ۱۹۸۲ در لبنان و جنگ كنونی نیز برای منافع آمریكا است. شما با این دیدگاه موافقید؟
همین طور است. این جنگ در عمل جنگ آمریكایی است و برخی از محافظه كاران جدید نیز گفته اند كه پس از شكست آمریكا در عملیات های دیگر، این یك فرصت جدید برای آمریكا است كه بتواند بار دیگر ابتكار عمل را در منطقه به دست گیرد. به عبارت دیگر طرح خاورمیانه جدید كه محافظه كاران جدید از آن سخن گفته اند و اكنون نیز كاندولیزا رایس از آن سخن می گوید در عراق و فلسطین شكست خورده و خشم توده ها را در جهان عرب و اسلامی علیه آمریكا برانگیخته است. بنابراین آنها خواستند از طریق حمله به لبنان و تخریب آن و سپس ایجاد دموكراسی به شیوه عراق، آن را به نمونه ای برای بقیه جهان عرب تبدیل كنند.
●آنها تصور این را داشتند كه جنگ به چنین نتیجه ای منجر شود؟
نه، هیچ كس چنین تصوری نداشت.
آمادگی قبلی برای این جنگ وجود داشت
بله. مقالات زیادی هست مبنی بر اینكه آنها از دو سال قبل برای این اقدام تمرین كرده بودند.
●آمادگی اسرائیلی یا آمریكایی؟
آمادگی اسرائیلی همواره به معنای آمادگی آمریكایی است زیرا این آمریكا است كه اسرائیل را تغذیه تسلیحاتی و استراتژیكی می كند.
به نظر شما نقش آمریكا در این جنگ آشكارتر از نقش آن در جنگ های قبلی اسرائیل بوده است
همین طور است و فكر می كنم این دیدگاه كه برخی می گفتند اسرائیل به آمریكا جهت و نیرو می دهد و نه برعكس، اكنون دیگر بی اعتبار شده است. اكنون دیگر روشن است كه آمریكا اسرائیل را به خدمت گرفته است. حتی در برخی از روزنامه های اسرائیلی مطرح شده است كه آمریكا در عراق شكست خورده است و این كشور را ترك خواهد كرد ولی اینجا را ترك نمی كند.
●واشینگتن پست روز چهارم آگوست مقاله ای در این باره به قلم چارلز كروتمر نویسنده آمریكایی منتشر كرد كه در آن ضمن اشاره به احتمال شكست اسرائیل در این جنگ، چنین عنوان شده بود كه در این صورت ممكن است اسرائیل خسارت بزرگ تری را نیز متحمل شود و آن تخریب رابطه اش با آمریكا است. به نظر شما ممكن است در آینده آمریكا دیگر نتواند مثل گذشته به اسرائیل تكیه و اعتماد كند؟
همین طور است زیرا رابطه میان اسرائیل و آمریكا رابطه یك عضو با بدن نیست بلكه رابطه مبتنی بر سود است یعنی تا زمانی كه اسرائیل قادر به انجام خدمت برای آمریكا باشد از آن مراقبت می كند و به همین خاطر همیشه گفته ام استراتژی اعراب باید بر این متمركز باشد كه هزینه اسرائیل برای آمریكا را بالا ببرند. به عبارت دیگر اگر موضع اعراب مبتنی بر اعمال فشار بر آمریكا باشد و این البته الزاما به معنی رویارویی نظامی نیست من بر این باورم كه در این صورت آمریكا پی خواهد برد كه هزینه حمایت از اسرائیل بالا است ولی در طول سال های گذشته عملا آمریكا بهای حمایتش از اسرائیل را نپرداخته است.
●این بها چه چیزی است؟
مثلا اگر جهان عرب متقاعد شود كه آمریكا شایسته میانجیگری نیست...
دقیقا مقصودتان متقاعد شدن چه كسی است
توده های مردم.
آنها كه از قبل هم چنین باوری داشتند.
این باور اكنون افزایش یافته است.
ولی حكومت ها مشروعیت خود را از آمریكا می گیرند بنابراین چندان تفاوتی در مسئله ایجاد نمی شود.
اما به رغم این، دولت ها فشار مردمی را احساس می كنند و به همین دلیل بود كه دیدیم پس از موضع اولیه آنها در قبال حزب الله كه آن را به انجام ماجراجویی حساب نشده و نظیر آن متهم كردند، موضعشان تغییر یافت و بر تحرك خود در شورای امنیت افزودند. به عبارت دیگر آنها درد و التهاب مردم عادی را درك كردند و بنابراین دیگر نمی توانند به وضعیت خفت بار خویش و شتافتن به سوی آمریكا ادامه دهند.
ا●گر نتایج نهایی این جنگ چنانكه پیش بینی شده، حاصل شود ممكن است قواعد راهبردی روابط میان اعراب و اسرائیل را تغییر دهد؟
همه اینها بستگی به نظام های عربی دارد یعنی حزب الله و مقاومت خواه در فلسطین یا در لبنان ثابت كرد كه قادر است در برابر دشمن صهیونیستی كه دارای یكی از قدرتمندترین ارتش های دنیا است بایستد و به این ترتیب بسیاری از توهمات اسرائیل فرو ریخت یعنی توهم ایجاد دیوار حائل یا عقب نشینی یك جانبه و اموری از این قبیل همگی به خاطر موفقیت نیروهای مقاومت در تداوم مقاومت بی اعتبار شد زیرا ادامه مقاومت به خودی خود به معنی پیروزی است. دولت های عربی می توانند این پیروزی را به دستاوردهای سیاسی تبدیل كنند به شرطی كه از آن حمایت كنند.
در سخنرانی معروف اسرائیلی به نام «تسیفیا فلدان» كه در سی ام جولای در هاآرتص منتشر شد گفته شد كه بزرگترین ناكامی اسرائیل در این جنگ فقدان قدرت بازدارندگی آن بود و به همین دلیل دچار مصیبت و فاجعه شد. این فقدان قدرت بازدارندگی اسرائیل به چه معنا است در حالی كه اسرائیل در طول دوران گذشته با همین سلاح با اعراب رفتار می كرده است
بله این موضوع در تمام روزنامه های اسرائیل تكرار شد كه در نهایت امر هدف اصلی از این جنگ این بود كه اسرائیل پیش از این پیوسته بر قدرت بازدارندگی خودش تاكید می كرد ولی این بار نتوانست زیرا حزب الله توانست به مواضع آنها حمله و سربازان آنها را اسیر كند.
یعنی می گویید در اینجا ابتكار عمل در دست طرف دیگر بود و نه اسرائیل، در حالی كه پیش از این همواره این اسرائیل بود كه ابتكار عمل را در دست داشت و در هر اقدامی پیش دستی می كرد.●آیا چنانكه برخی می گویند این بار نقشه اسرائیل كمی عقب بود و ناگزیر در این مرحله به جنگ كشیده شد؟
بله همین طور است. نقشه از قبل وجود داشت و از دو سال قبل در اسرائیل مانورهای نظامی صورت گرفته بود و فقط منتظر یك بهانه بودند.
این نقشه محدود به لبنان بود یا ممكن است از لبنان فراتر رفته و با وارد شدن سوریه به آن در پی یك جنگ منطقه ای باشد تا بتواند به عنوان یك جزء مكمل ماموریت آمریكا در عراق عمل كند
من فكر نمی كنم این نیز بخشی از این نقشه بوده است زیرا این یك جنگ منطقه ای است و هیچ كس نمی داند كه چگونه می توان آن را كنترل كرد و پیامدهایش چه خواهد بود زیرا آنها می دانند كه قدرت محدودیت هایی نیز دارد.
●آیا این جنگ بخشی از طرح صهیونیستی در منطقه است؟
طرح صهیونیستی همان طرح آمریكایی است كه در حال حاضر نوعی همسویی نیز به وجود آمده است.
این طرح دارای چه ابعادی است
لب این طرح از نیمه قرن نوزدهم به این سو تقسیم منطقه بوده است.
چرا این منطقه چرا تقسیم
این منطقه در مركز جهان واقع شده و مشرف بر دریای مدیترانه است و با اروپا و دریای سرخ مجاورت دارد. این منطقه مركز جهان اسلام است و زمانی كه دولت عثمانی هنوز در قید حیات بود به رغم ضعیف بودنش، جبهه واحدی را در برابر غرب تشكیل می داد و به همین دلیل می بینیم كه استعمار پیوسته به آن چشم دوخته بود. یعنی آنها هند، بخش هایی از آفریقا، آمریكای شمالی و جنوبی را تحت استعمار درآوردند ولی جهان اسلام از غارت استعمار به دور ماند تا اینكه سرانجام دولت عثمانی سقوط كرد.
●نقشه هایی در برخی پایگاه های اینترنتی منتشر شده است كه از تقسیم عربستان سعودی به چند دولت كوچك و تقسیم مصر به چند دولت و تقسیم سودان حكایت می كند. آیا واقعا در این خصوص برنامه ریزی صورت گرفته است؟
این چیزی است كه درصدد انجام آن هستند ولی اینكه موفق می شوند یا نه، مسئله دیگری است. اما آنچه كه به آن اشاره كردید درست است و من هم مقالاتی در این باره خوانده ام و اسرائیل طرح هایی برای اجرای این مقاصد جنون آمیز دارد ولی مهم آن است كه چگونه از این كار جلوگیری كنیم.
غیر از مسئله تقسیم، طرح صهیونیستی چه اهداف و اغراض دیگری را دنبال می كند
به نظرم استعمار می خواهد جهان را به یك ماده مصرفی تبدیل كند تا قدرت های معین یعنی آمریكا و اسرائیل آن را در خدمت منافع خود قرار دهند. آنها قصدشان تبدیل جهان عرب به یك ماده مصرفی است. وقتی كه سخن از خاورمیانه بزرگ بود شیمون پرز به گونه ای لب مطلب را بیان كرد و گفت كه این طرح با سرمایه خلیج فارس، آب های تركیه، كارگران عرب یا مصری و عقل و تدبیر اسرائیلی امكان پذیر است.
●چه نشانه هایی مبنی بر شكست طرح صهیونیستی وجود دارد؟
نشانه های بسیاری هست. از جمله اشاره ای كه به مورخین جدید كردید به خودی خود نشان دهنده عقب نشینی است.
●ممكن است بسیاری از مردم چندان آگاهی از موضوع مورخین جدید نداشته باشند. ممكن است بیشتر توضیح دهید؟
بگذارید به یك مفهوم وسیع تر اشاره كنم و آن چیزی است كه «پس از صهیونیسم یا مابعد صهیونیسم» نامیده می شود. این مفهوم اكنون در اسرائیل وجود دارد و كلمه «مابعد» در گفتمان فلسفی غربی به معنی پایان است.
ولی صهیونیست ها هنوز هم حضور و نفوذ دارند و همچنان صحنه گردانی می كنند.
اما حداقل دیگر در ایدئولوژی صهیونیسم سخن از نیل تا فرات یا حرف های مشابه آن نیست. در همین چارچوب مكاتبی پیدا شده از جمله مورخین جدید و نیز جامعه شناسان جدید كه اقدام به باز كردن پرونده جنگ های ۱۹۴۸ كرده و كشتارها را یادآور شده اند یعنی آنها روایتی متفاوت با روایت صهیونیست ها از رویدادهای ۱۹۴۸ ارائه می دهند.
●بسیاری از ناظران امور معتقدند كه اسرائیلی ها دچار مشكل تصمیم گیری هستند. روزنامه هاآرتص در ۳۱ جولای گزارش داد كه نظامیان اسرائیلی از افسران عالی رتبه گرفته تا سربازان عادی انتقادات شدیدی درباره روند جنگ دارند و برای مثال فرمانده منطقه شمال تغییر كرد و معاون رئیس ستاد مشترك راسا هدایت امور را به دست گرفت. تفسیر شما از این سردرگمی ها چیست؟
آنها در ابتدا همان اشتباهی را مرتكب شدند كه رامسفلد در عراق شده بود. رامسفلد تصور كرده بود كه هواپیماها و سلاح های هوشمند قادر خواهند بود عملیات را به فرجام رسانند و دیگر نیازی به اعزام سربازان نیست. به همین دلیل شمار محدودی سرباز اعزام كردند ولی به تدریج دریافتند كه این تعداد كافی نیست. همین مسئله در اسرائیل اتفاق افتاد زیرا دان حالوتس از فرماندهان نیروی هوایی است و این نخستین بار در تاریخ اسرائیل است كه فرمانده ارتش از نیروی هوایی انتخاب می شود.
به نظر شما ممكن است پس از پایان جنگ شاهد زمین لرزه سیاسی در داخل اسرائیل باشیم چنین تحولی به چه شكل صورت خواهد گرفت و ممكن است در نهایت اسرائیل را با چه فرجامی مواجه كند
این امر بلافاصله اتفاق نمی افتد. معتقدم اتفاقی كه می افتد این است كه اسرائیل اعلام پیروزی خواهد كرد.
●این اعلام پیروزی بر چه مبنایی خواهد بود؟
این تنها راه پیش روی آنها است. آنها خواهند گفت كه ما به لبنان رفتیم تا حزب الله را از جنوب برانیم و این امر با استقرار ارتش لبنان در جنوب تحقق پیدا كرد و در نتیجه ما پیروز شدیم. توجه داشته باشید كه در طول جنگ سقف مطالبات اسرائیل به تدریج كاهش یافت و در نهایت به این خواسته رسید.
دانیل شور نویسنده آمریكایی در ۴ آگوست در كریستین ساینس مانیتور مقاله ای نوشت و گفت كه با گذشت تنها سه هفته از جنگ، معلوم شد كه توازن قوا در خاورمیانه به هم خورده است. ●نظر شما در این خصوص چیست؟
بله در مورد اسرائیل چنانكه اشاره شد میزان قدرت بازدارندگی آن آشكار شد یعنی مشخص شد كه قادر به بازدارندگی نیست. اما در مورد آمریكا معتقدم كه این كشور دریافت كه اسرائیل قادر به انجام بسیاری از وظایفی كه بر عهده اش گذاشته شده، نیست یعنی اوری آونری در مقاله اش به نقل از گزارشگران می گوید كه بوش از اسرائیل ناامید شده است زیرا نتوانست در این تجارت سود كسب كند. بوش اسرائیل را به جبهه جنگ فرستاد با این اطمینان كه این ارتش عظیم و مسلح به بسیاری از جدیدترین سلاح های آمریكایی قادر است وظیفه محوله را ظرف چند روز به انجام رساند. انتظار می رفت كه كار حزب الله تمام شود و لبنان به دست حامیان آمریكا بیفتد، ایران تضعیف شود و چه بسا راه برای سقوط حكومت سوریه هموار گردد. بنابراین جای شگفتی نیست كه بوش خشمگین شود و روابط اسرائیل و آمریكا نیز از این تحول تاثیر پذیرد. من معتقدم كه بسیاری از نظام های عربی در نوع رابطه خود با آمریكا و اعتماد به آن تجدید نظر می كنند.
ترجمه: زهرا پویانفر
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید