شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

مقاومت یادگار امام خمینی(ره)


مقاومت یادگار امام خمینی(ره)
این متن در کتاب امام خمینی، «ثوره الفقهیه و دولته» به تألیف آقای حمید حلمی زاده، چاپ دمشق در سال ۲۰۰۳ منتشر شده است.
در سالگرد امام خمینی به گذشته‌ها باز می گردیم تا باردیگر الهام بگیریم و درسهایی را بیاموزیم و آن را رهنمون خود قرار دهیم. در این روزها، ما، همه را به باز خوانی آموزههای امام خمینی(ره) و راهکارهایش و اندیشهها و شخصیت و رهنمودها و طرح او، فرا می خوانیم، تا شاید در آنچه که بسیاری از جنبشهای آزادیخواهانه و بیداری در جهان اسلام وعرب در پشتسر گذاردن بن بستها با آن روبهرو هستند، یاری دهد چون جنبش امام خمینی تنها یک حرکت سیاسی دورازریشهها و یا یک جنبش جهادی بدون زمینه فکری نبود.
امام خمینی (قدس سره الشریف) و نهضت وی به پایه ها و مبانی فکری علمی و فقهی بسیار استوار تکیه دارد که در نتیجه می توانیم از این دریای بیکران، سیراب شویم و از این مدرسه درسهایی را فراگیریم و بیاموزیم که به وسیله آن در برابر هرگونه سختی و دشواری وخطر و ستیزهجویی مقاومت کرده و ایستادگی کنیم.
شاید بسیاری گمان کنند که اختلاف امام خمینی(ره) با شاه در آغاز سال ۱۹۶۱ که جنبش امام خمینی آغاز گردید، یک بحران داخلی بود و امام خمینی درباره مسائلی چون آزادی وکشاورزی و حقوق و از اینگونه مسائل با شاه اختلاف داشت و گویا موضوع یک مسئله داخلی بود، اما در حقیقت چنین نبود و با بازگشت به سخنرانیهای امام در آغاز جنبش ونهضت وی، خواهیم دید که اختلاف امام خمینی (رض) با رژیم شاه از موضع خواستههای ملت سرچشمه می گرفت و درگیری بزرگتر از یک اختلاف وبحران داخلی ایران بود و حتی در تنظیم نشانهها خواهیم دید که امام درباره رژیم شاه به گونهای سخن می گفت که حقیقت وی را که ابزار سرکوب و مزدور ایالات متحده امریکاست فاش می کرد و اینکه همواره و بطور مطلق به امریکا وابسته است. امام می فرمود : ایران باید یک کشور مستقل و به دور از امالفساد و شیطان بزرگ باشد.
ایرانیان وبسیاری از ملل دیگر در جهان از این واقعیت بخوبی آگاه بودند که فرمانروای کنونی ( در آن هنگام ) همان امریکاییان هستند که ۶۰ هزار کارشناس در تمامی ادارات ونهادهای دولتی نظامی و غیرنظامی و امنیتی و سیاسی (ایران) داشتند.
در برابر این واقعیت، نبرد امام خمینی با شاه در درجه اول از اینکه رژیم شاه مزدور بیگانگان و به دور از هرگونه فرهنگ و تمدن و تاریخ ملت و مردم ایران بود، سرچشمه می گرفت.
اما موضوع دومی که امام خمینی در سخنان و اظهاراتش همواره بر آن تأکید داشت، موضعگیری شاه دربرابر کشمکش با «اسرائیل» بود. این رژیم از جنبه استراتژیک با «اسرائیل» همپیمان بود و نفت را مجانی در اختیار آن می گذارد و یک پایگاه پشتیبان برای آن به شمار می آمد که می توانست امت عرب را از طریق آن مورد حمله قرار دهد.
امام خمینی (رض) خواستار قطع روابط با «اسرائیل» بود و بر قطع امدادرسانی و گسستن هرگونه همکاری میان ایران و «اسرائیل» تأکید داشت و شاه را به علت پیگیری آن سیاست مزدورانه نکوهش می کرد.
در آغاز دهه شصت میلادی وهنگامی که رژیم شاه نفت را مجانی در اختیار «اسرائیل» قرار می داد تا از آن حمایت کند، امام خمینی(رض) در شهر قم فتوا داد که پرداخت خمس و زکات به مجاهدان فلسطینی جایز است و این به دور از هرگونه توجه به اندیشه های فکری وعقیدتی فلسطینیان بود که خواه اسلامگرا ویا ملی گرا و یا مارکسیست ویا پیرو مکتبهای دیگر بودند، چون موضوع مورد توجه، نبرد ستیزه جویانه آنان با صهیونیستها برای دفاع از ملت خود بود، واین مسئله یکی از مهمترین موارد تناقض موجود در ایران به شمار می آمد.
موضوع سوم که در جنبش امام قابل توجه می نماید، رویارویی وی با روند ظلم و جور و سرکوبی بود که شاه بدان دست می زد و به این علت بود که دیدیم پس از سخنرانی های نخستین امام خمینی در مدرسه فیضیه قم در سال ۱۹۶۳ و پس از آنکه مردان شاه به این مدرسه حمله کردند و طلبهها را به شهادت رساندند و آنان را از بلندیها بر زمین پرتاب کردند و بر اثر سقوط شهدا و زخمی ها و پس از آن همه ترس و وحشت، نزد امام آمدند و به او گفتند : اگر می خواهی سخنرانی کنی و بیانیه صادر کنی، اشکالی ندارد، اما باید سه خط قرمز را در نظر داشته باشی که از آنها فراتر نروی و بدان اشاره نکنی.
(نخست: امریکا) (دوم : اسرائیل) (سوم: شخص شاه) و بجز اینها می توانی هرگونه که بخواهی از دولت و وزرا ونمایندگان مجلس و برنامههای دولت و برنامه وزارتخانهها انتقاد کنی ! ولی اگر دولت امریکا ویا اسرائیل ویا شخص شاه را مورد حمله قرار دهی، اینها خطهای قرمزی هستند که نتیجه آنها اعدام خواهد بود !
اما امام خمینی در مراسم برپا شده برای یادبود شهدای مدرسه فیضیه خطاب به مردم گفت : مردان شاه از ساواک نزد من آمدند وچنین وچنان گفتند و من در اینجا به آنها می گویم : امریکا سرچشمه تمامی مصیبتهاست و «اسرائیل» یک غده سرطانی است واین شاه یک حاکم ظالم و فاسد است وباید برای تمامی جنایتهایی که در حق ایران و این ملت مرتکب شده است محاکمه شود.
پس از همان آغاز، انقلاب امام خمینی (قدس سره الشریف) علیه شاه با در نظر گرفتن موضعگیریها علیه شیطان بزرگ و «اسرائیل» و ستمشاهی استوار گردید و امام راه جنبش مردمی را در پیش گرفت و به ملت خود اعتماد بزرگی داشت و این انقلاب از سال ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۹ ادامه یافت. یعنی شانزده سال نبرد و پیکار وجهاد و رویاروییهای خونین تا آنکه به پیروزی رسید.
پیکار امام خمینی در گذشته،با همان آزمونی که مقاومت در لبنان و پیکار انتفاضه ومقاومت فلسطین با آن روبرو بودند، مواجه گردید. چه در آغاز دهه شصت امام خمینی نخست با حملات گسترده ای در باره مردمی بودن نهضت خود روبرو شد ومتأسفانه این حملات نه تنها از سوی شاه و استکبار جهانی صادر می شد وهدایت می گردید بلکه بعضی از دوستان و ساده لوحان و نیکان که نمی توانستند ابعاد نهضت را درک کنند با آن به مخالفت برخاستند و در واقع بینانه بودن هدف آن شک کردند و گفتند : «ای پیرمرد چگونه می توانی بدون اسلحه امریکا را از ایران بیرون برانی تو چه می گویی ! آیا می خواهی اسرائیل را از ایران بیرون کنی و رژیم شاهنشاهی را که در قدرت و نهادها و امنیت واقتصاد واطلاع رسانی ریشه دوانیده، بیرون برانی ! این هدفی غیر واقعی و دیوانگی وخیالبافی وسراب است و بالاخره تو آرمانی فکر می کنی.»
امام خمینی با این حملات مشکوک روبه رو شد و تأکید می کرد که هدفی والا و واقعی را دنبال می کند و به مردم در حالی که در آن هنگام تنها بود می گفت: «بله می توان تمامی اینها را به تحقق رساند با توکل بر خداوند و بر بازوهای شما و ایستادگی شما خواهیم توانست دست امریکا را از ایران قطع کنیم و صهیونیستها را از کشورمان بیرون خواهیم کرد واین رژیم را سرنگون خواهیم کرد وشاه را از خاک خود بیرون خواهیم راند.»
امام داستانهایی را درباره جهاد پیامبران، از ابراهیم(ع) وموسی(ع) وعیسی(ع) برای مردم بازگو می کرد و می گفت: «مگر موسی(ع) به تنهایی و به همراه برادر وعصای خود که در این دنیا داشت نزد فرعون ظالم و ستمگرکه ظلم او سراسر مصر وهمسایگان را فرا گرفته بود، نرفت و بالاخره موسی پیروز شد. خدای موسی همراه تمام کسانی است که در همان راه گام بر می دارند.»
و این همان است که مقاومت لبنان از سال ۱۹۸۲ هنگامی که هدف آن که می گوید : «می خواهیم اشغالگران را بدون هیچگونه قید وشرطی و یا ضمانت و یا تقدیرنامه و تشویق وجوایز از سرزمین خود بیرون برانیم، از آن رنج برد.» و بسیاری بودند که می گفتند : «این یک هدف غیر واقعی است، این خیالپردازی ودیوانگی وسراب است !.»
اما آنچه که بوقوع پیوست، این بود که همین دشمن عقب نشینی کرد در حالیکه مقاومت درحال پیشروی بود و در عمل این هدف تحقق یافت. همین سخن امروزه درباره انتفاضه فلسطین عنوان می گردد : (تو ای انتفاضه و یا شما ای مجاهدان، ای ملت به پا خاسته فلسطین.‎/ هدف شما واقعیتپذیر نمی باشد، آیا می توانید اسرائیل را از فلسطین بیرون برانید حتی از سرزمینهای اشغالی ۱۹۶۷ ! نمی توانید چون اسرائیل قوی است و امریکا نیز قوی می باشد وجهان همگی در کنار اسرائیل!)اما فلسطینیان نیز با تجربه و ادامه جهاد تأکید خواهند کرد که این هدف، به تمام معنی یک هدف حقیقی واقعگراست.
امام خمینی نیز با تشکیک بعضی درباره مشروعیت ابزار انقلاب روبه رو گردید. وی جنگ نظامی علیه شاه را به راه نینداخت بلکه مردم را مخاطب قرار داد وآنان را به آمدن به خیابانها فراخواند تا با تظاهرات مسالمت آمیز خود، رژیم شاه را سرنگون کنند. و در مقابل پاسخ شاه بیش از اندازه خونین و شدید بود.و در آن هنگام بعضی از فقها و نخبگان روحانیت و سیاست و فرهنگ این پرسش را مطرح می کردند : «چرا این همه خونریزی من به یاد دارم که درآن سالها بعضی از بزرگان می گفتند : چه کسی روز قیامت پاسخ خدا را خواهد داد و مسئولیت این همه خونهای ریخته شده را خواهد داد » و این شک وتردیدها چنان بود که به گوش امام خمینی (رض) نیز رسید که وی نیز با اطمینان چنین فرمود : «من روز قیامت خواهم ایستاد و پاسخ این خونها را خواهم داد، این خونها در جای درست و در راه خداوند و حق و برای تمامی ارزشهایی که پیامبران و انبیا(ع) برایش آمدند، ریخته شدند.»
تشکیک درباره مشروعیت وسیله در ایران بوقوع پیوست و در لبنان نیز صورت گرفت و امروزه هنگامی که عده ای درباره اصل جهاد ویا مشروعیت عملیات شهادتطلبانه در فلسطین شک و تردیدهایی را مطرح می کنند یکی از عنوانهای برجسته رویارویی با انتفاضه ومقاومت فلسطین به شمار می آید.
امام خمینی(ره) با سیاست پاسخ خونین از سوی رژیم شاه علیه ملت انقلابی ایران به مقابله برخاست و یاد آن روزها وآن رویدادها باید عنوان شود، نه برای اینکه تنها دوباره مطرح گردد، بلکه نیز برای آموزش و استفاده از این تجربه معاصر. ما درباره چیزهایی سخن می گوییم که در نیمه دوم قرن بیستم بوقوع پیوسته و در گذشته نزدیک قرار دارد و در باره رویدادهای سدههای دور دست نیست. من به کسانی که شمار بسیار شهدا آنان را تحت تأثیر قرار می دهد و به گریه و زاری و دریدن سینه می پردازند و خواستار سقوط و نابودی و تسلیم می شوند، می گویم که روز ۱۵ خرداد می باشد، امام مردم را به آمدن به خیابانها دستور داد ومردم به خیابانها ریختند و در یک شهر که همان تهران پایتخت بود مردان شاه بیش از پنج هزار شهروند ایرانی از زن وکودک ومرد را به قتل رساندند.
در یک ساعت این همه از مردم به شهادت رسیدند و امام باید با این پاسخ خونین روبهرو می شد. که البته صداهایی خطاب به امام عنوان کردند: «این است نتیجه سخنان و اظهارات شما. نهضت شما این فجایع را برای زنان و مردان و کودکان وخونهای ما به دنبال داشت!» اما امام برای رویارویی با این کشتارها و سیاستهای خونین راهکرد دیگری داشت.
کشتار چه در ۱۵ خرداد در تهران بود ویا در صبرا و شتیلا در لبنان و یا در قانا در سال ۱۹۹۶ و یا دیریاسین و یا آنچنانکه در مارس سال ۲۰۰۲ در جنین روی داد. بطور کلی کشتار است که همزمان مسئله را با نقیض خود در بر می گیرد.می توانیم صورت و لباسهایمان را با خون کشته ها رنگین کنیم و بر بخت خود افسوس خوریم و خون به عنوان وسیله ای برای از بین بردن روحیه و گستردن احساس ناامیدی وناکامی در میان مردم وپایان دادن به باقیمانده امید وآرزوهای بر جای مانده در دلهای آنان. اما در عین حال می توانیم به گونه ای دیگر به این کشتارها بنگریم و با خونهای ریخته شده در آن چهره و ریشهای خود را رنگین کنیم واین خونها را به صورت خشمی و ارادهای انقلابی درآوریم و آنرا شاهدی برای در بنبست ماندن دشمن مطرح کنیم، چون ارتشی که به سوی سینههای غیر نظامیان تیراندازی می کند، ضعف و ناتوانی خود را ثابت می کند و بالاخره فروپاشی وسقوط خود را به ارمغان می آورد. و ما می توانیم کشتار خونین را به صورت انگیزه ای برای بسیج و تحریک قوی و واقعیتی وجدانی واخلاقی وانسانی درآوریم تا از این راه پیروزی و امید و اعتماد به نفس را بسازیم ودشمن را با آن به لرزه در آوریم. و این همان است که امام خمینی در ایران بدان دست زد.
امام خمینی هیچگاه یاد رویداد ۱۵ خرداد را فراموش نکرد. طی شانزده سال، این جنایت همچنان در سخنرانی های امام خمینی و وجدانش زنده مانده بود و هنگامی که وی آن را به یاد می آورد می داند که برای پاسخ دادن به آن جنایت هولناک چه باید کرد. ونه همچنانکه در جهان عرب ما هنگامی که جنایتی هولناک را به یاد می آورند که فرزندانشان با آن روبه رو شدند همچنانکه در دیریاسین و صبرا وشتیلا و قانا و حتی در کشتار جنین بوقوع پیوست، تنها شاهد مراسمی یادبود می باشیم که با گذشت زمان یاد آن نیز به فراموشی سپرده می شود.
البته باید گفت که رویارویی با سیاستهای خونین صهیونیستها از طریق قرار دادن یاد این جنایتها در همه قلبها وعقلها و شریانها باید صورت بگیرد تا از این راه عزم لازم برای ادامه راه و مقاومت امکان پذیر باشد ونباید این جنایتها بهانه ای برای احساس شکست وناکامی و ناامیدی از سوی فلسطینیان و فرزندان امت اسلامی گردد.
موضوع دیگری که امام خمینی ( رض ) آن را در جنبش به کار گرفت، رویارویی با سیاست کنار گذاردن مقاومت در جهان بود.باید اعتراف کرد که امریکا وجهان غرب و به همراه آنها «رژیمهای عرب وابسته به امریکا» در آن هنگام موفق شده بودند جنبش امام را به انزوا بکشانند و برای همین ملت ایران به تنهایی رویارویی را از سال ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۹ برعهده گرفت و هیچگونه کنفرانس ویا تظاهرات هوادار نهضت او در میان نبود وهیچگونه پشتیبانی قابل توجهی نیز درمیان نبود بجزبعضی از فعالیتهایی که در لبنان و چند جای دیگر وجود داشت، که البته امام موسی صدر رهبر ناپدید لبنان نقش برجسته ای در این میان برعهده داشت. ولی بطور کلی امام خمینی (رض) و ملت ایران تنها ومنزوی بودند و بهانهها برای دوری جستن از آنها نیز گاهی ناسیونالیستی بود با این ادعا که اینان ایرانی هستند وگاهی مذهبی می نمود با این ادعا که این جنبش شیعی می باشد (و ما مسلمانان ارتباطی با آن نداریم)‎
اینان توانسته بودند نهضت امام را در ایران محدود ومنحصر کنند ولی امام همچنان به آرمانها وارزشهای آن و دین خود وفادار باقی ماند و هنگامی که انقلاب به پیروزی رسید سعی کرد ایران را به امت اسلامی بازگرداند چون از علل اصلی انزوای این نهضت برای سالیان دراز آگاهی داشت.
این همان چیزی است که مقاومت در لبنان با آن روبرو شد و مقاومت وانتفاضه فلسطین نیز با آن روبروست که در چارچوب سیاست منزوی کردن ومحاصره فلسطینیان صورت می گیرد و هرکس که با سخن و یا پول واسلحه به آن کمک می کند به تروریسم بودن متهم می گردد و بر اساس نظم نوین جهانی که ابتکار امریکاست مجازات می شود.
امام خمینی پس از خروج از نجف اشرف به فرانسه رفت و در جریان رویدادهای انقلاب ایران با سیاستهای سازشکارانه رویارویی کرد. آنها هنگامی که اطمینان یافتند که رژیم شاهنشاهی در حال فروپاشی است، نزد او به پاریس رفتند وبه او راه حلهای نیمه تمام پیشنهاد کردند واین همان چیزی است که جنبشهای جهادی ونهضتهای مردمی در حال پیروزی همواره با آن روبرو می شوند. چه ستمگران هنگامی که درمی یابند که به هلاکت نزدیک هستند به ارائه راه حلهای نیمه تمام و یا سازش متوسل می شوند که گاهی بعضی از آنها ذلتبار است در حالی که به ظاهر منصفانه می باشد.
از جمله راه حلهای سازشکارانه ای که به امام خمینی (رض) ارائه شد، این بود که وی به ایران بازگردد و نظامی که خود خواستار آن است برقرار کند و همهپرسی به عمل آید وملت دیدگاه خود را بگوید وهمه اینها به شرط آنکه محمد رضا پهلوی به عنوان نماد، بهصورت پادشاه همانند ملکه الیزابت در انگلیس باقی بماند و در امور سیاسی و مدیریت دخالت نکند. اما امام خمینی با این پیشنهادها مخالفت کرد. در آن هنگام بعضی از یاران امام گفتند: «این یک سازش منصفانه است آیا سزاوار است برای لغو این مقام نمادین تظاهرات ادامه یابد و شهدای بیشتری تقدیم کنیم !.» امام به اینان گفت : «ما خواستار محاکمه این جنایتکار شدیم ونه پاداش دادن به او، و بر تخت نشاندن دوباره اش در ایران با دست خودمان چون ماندن این مرد به عنوان شاهی سمبلیک به معنی باقی ماندن میخ استبداد امریکا و اسرائیل در ایران خواهد بود که می تواند در آینده رشد نماید و بزرگتر شود وآنگاه باردیگر قدرت را بازستاند.»
امام خمینی تمامی طرحهای سازشکارانه ذلت بار را رد کرد و با روحیه ای والا با آنها برخورد کرد و بر نهضت خود اصرار ورزید و همه گونه از خودگذشتگی را متحمل شد وبالاخره به پایان روند رسید واین همان است که مقاومت در لبنان با آن روبرو گردید. چه از سال ۱۹۸۳ به لبنان پیشنهاد گردید تا اسرائیل در چهارچوب قرارداد صلح عقب نشینی کند، وپس از ۱۹۸۵ پایداری مقاومت به عقب نشینی صهیونیستها از پیشنهاد قرارداد صلح انجامید و بهجای آن موضوع گفتوگوها واقدامات امنیتی مطرح گردید و پس از آن نیز تضمینهای امنیتی بود مبنی بر : «مرزهایمان مورد تعرض قرار نگیرد ومقاومت تا اینجا خاتمه یابد.» اما مقاومت در نهایت هدف خود را تحقق بخشید در حالی که در آغاز گفته می شد واقع بینانه نیست و صهیونیستها بدون هیچگونه سازش و اقدامات امنیتی و یا تضمین و یا حتی راه حلهای نیمه تمام و بدون هیچگونه قید وشرطی بیرون رفتند وآن شکستی بود که همگی شاهد آن بودیم.
این آزمون برای ملت فلسطین بسیار ارزشمند است. تصور کنید که اوضاع در فلسطین به کجا رسیده است شعار دولت مستقل فلسطین همواره مطرح می شد اما اکنون دولت مستقل فلسطین در میان نیست. حکومت خودگردان وجود داشت - و یا بگوییم حکومت فلسطین - که خودگردان است. با این همه استقلال کجا رفت!.
امریکائیان و صهیونیستها که مرتکب کشتارها وجنایتها شدند، خودشان تشکیلات اداری و اصلاحات را تحمیل می کنند و دستور یکسانسازی دستگاههای امنیتی را صادر می نمایند و همانهایی هستند که در برگزیدن مقامات مناسب دخالت می کنند. هیچ تشکیلات حزبی با چنین عملکردی موافق نیست تا چه رسد که پس از این همه از خودگذشتگی طی چندین دهه در چنین چارچوبی حکومتی برای ملت فلسطین تعیین گردد. ما در برابر این واقعیت موجود سخن از لجاجت نمی گوییم بلکه دیدگاه و اندیشه و آزموده ای و برنامه و نظریهای را مطرح می کنیم که ملتهایی پیش از ما آنها را آزمودهاند وما در لبنان این تجربه را پشت سر گذاردیم.
بنابر این دشمن را می توان شکست داد، آن هم از طریق ادامه ایمان وپایداری ومقاومت. مطبوعات «اسرائیلی» و سیاستمداران و نظامیان «اسرائیل» از شکست طرح «دیوار بازدارنده» می گویند وچیزی درباره موفقیت آن مطرح نیست. هنگامی که «بن الیسار» وزیر جنگ و «شائول موفاز» رئیس ستاد ارتش صهیونیستی درباره مقاومت فلسطین واینکه پس از این نخواهد توانست توان جهادی خود را بازیابد، بسیار خوشبین بودند چون با ضربات سنگین مواجه شده بود، اما با گذشت چند روز مجاهدان فلسطینی دست به یک سلسله عملیات در کرانه باختری وسرزمینهای اشغالی ۱۹۴۸ زدند که همگی از آن اطلاع داریم. در نتیجه اسرائیل به سیاست جدیدی بهنام سیاست «درهای چرخان» متوسل شد.‎آنها همواره وارد شهرهای فلسطین می شوند واز آن خارج می گردند و طی این روند اقدام به تخریب خانه ها می کنند و مجاهدان را بازداشت می نمایند و مردم را به وحشت می اندازند. ودر اینجا باز می گوییم : «کسی که عملیات «دیوار بازدارنده» را با شکست و ناکامی روبرو کرد خواهد توانست با فداکاری و از خود گذشتگی و درد و رنج، سیاست درهای چرخان و هرگونه سیاست تجاوزگرانه دیگر را نیز به شکست بکشاند. پاسخ به کشتارها و سیاستهای جنایتکارانه بویژه رویداد ۱۵ خرداد که طی آن پنج هزار ایرانی در یک ساعت بهخاک و خون کشیده شدند، همان ادامه جنبش ونهضت اسلامی در ایران بود که پس از ۱۶ سال به پیروزی رسید. همچنانکه پاسخ به کشتار صبرا و شتیلا در سال (۱۹۸۲) جوشش مقاومت در لبنان بود و پاسخ به «مشت آهنین» در جنوب لبنان پیش از عقب نشینی سال (۱۹۸۵) ریشه دوانیدن مقاومت بود که به فداکاری و از خودگذشتگی و شهادت بیشتری دست یافت، و جواب کشتار «قانا» ادامه مقاومت بود وهمچنین که اقدامات شهادت طلبانه، پاسخ عملیات «دیوار بازدارنده» بود، جواب سیاستهای صهیونیستی به همان گونه خواهد بود که فلسطینیان در اختیار دارند. پس فلسطینیان چه چیزی در اختیار دارند ! آیا شورای امنیت دارند یا نهادهای بینالمللی یا روابط منطقه ای که منافع ملت فلسطین را بر منافع «اسرائیل» ترجیح دهد .‎
هیچکدام، این تنها امکاناتی است که ملت فلسطین از آن برخوردار نمی باشد، وآنانی که دست از مقاومت بر می دارند همانهایی هستند که شهدای جنین و نابلس را یکبار دیگر بهخاک وخون می کشند. و اگر مردم لبنان از مقاومت دست کشیده بودند، هم اکنون در کشتار قانا صبرا و شتیلا شریک بودند. پس این همان راهی است که ما آن را از امام خمینی (رض) فرا گرفتیم و باید بدان ادامه دهیم.
باید به جهاد و پیکار ومقاومت و حضور در میدان ادامه دهیم و کرنش نکنیم و روح امید و پایداری و خوش بینی را در مردم بیفزاییم.‎ باید روند نبرد را به گونه ای تغییر دهیم که صهیونیستهای اشغالگر و قاتلان پیامبران وانبیاء و بیگناهان وبیچارگان فریاد برآورند و عقب نشینی کنند وشکست بخورند واین همان روزی است که بسیار نزدیک است.
مکتبی که امام خمینی(ره) بدان وابسته است و او جان تازه ای در دیدگاه و اندیشه و فقه وسیاست وجهاد بدان بخشید و اصالت را از نو بدان بازگرداند. این مکتبی است که این همه تجربه وآزمون و از خودگذشتگی را پشت سر نهاد و چنین پیروزیهایی را بهخود دید. و بالاخره ما باید در یادمان امامی که آفتاب او هیچگاه غروب نکرد به راه او وفادار بمانیم واین همان راهی است که شهدا و از خودگذشتگان در آن گام برداشتند ودر پایانش چیزی جز پیروزی و عزت و کرامت برای ملت ما و میهن ما و امت و هر انسان مظلوم و بیگناه ما به بار نیاورد.
با امام خود عهد می بندیم که همچنان بهعنوان ابر مرد در فکر واندیشه وقلب وخون همه ما بماند تا آنکه تمامی هدفهای بزرگ و والایمان تحقق یابد.
منبع : رجا نیوز


همچنین مشاهده کنید