شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


تصویر شاعرانه ذهن نقاش بر سفیدی کاغذ


تصویر شاعرانه ذهن نقاش بر سفیدی کاغذ
● نگاهی به نقاشی منظره سازی چین
«طبیعت» در اندیشه هنرمندان شرق دور، به عنوان معلم و مكتب خانه تعلیم روح است. تغییرات چهار فصل ذهنیت هنرمند را از حالت سكون خارج كرده و او را به سفری به درون و كنكاش ذهن و استعداد خود هدایت می كند.درهنر چین، نقاشی طبیعت و منظره سازی از جایگاه ویژه ای برخوردار است.
نقاش چینی تنها به دنبال ثبت آنچه درمنظر چشمانش قرار می گیرد نیست، بلكه ارتباط با روح پویای طبیعت او را ساعتها در میان درختان و دامنه كوه ها نگه می دارد. صوت و آوای رودخانه ها و باد و پرندگان همگی آنچنان روح نقاش را با خود درگیر و آشنا می كند كه در نهایت با دیدن منظره ای بربوم همان اصوات در ذهن مخاطب تداعی می گردد.
تعلیم و انجام این شیوه هنری نوعی آیین رسمی است كه بیش از اهمیت به مهارت درترسیم به تربیت روحی و اندیشه فرد توجه دارد.برای آشنایی بیشتر با این مكتب هنری می توان به دست نوشته های به جا مانده از اساتید این فن مراجعه كرد.دركتاب درختان درباره شیوه نقاشی درخت آمده است: «دو روش برای نقاشی دو درخت در كنار یكدیگر وجود دارد. درخت بزرگی را ترسیم كن و سپس درخت كوچكی را دركنار آن اضافه كن، این روش را فولائو (قرار دادن پیر در پشت) گویند.
می توان درخت كوچكی را ترسیم كنی و بعد درخت بزرگی را به آن بیفزایی. این روش را سیه یو (پیش قراردادن جوان) می گویند. درختان پیر باید شكوه و جدیت و حسی از عطوفت داشته باشند. درختان جوان باید فروتن و گوشه نشین به نظر آیند.»در این شیوه آموزشی به آنچه طراحی فنی موضوع معروف است توجه نشده و از نوع خطوط، سایه روشن ها و كادربندی خبری نیست.این ماهیت شی است كه شكل آن را تشكیل می دهد.
اگر نقاش بتواند پی به ذات موضوع مثلا درخت ببرد، نكات فنی از جمله پرسپكتیو، نور، بافت و فضاسازی لاجرم در اثر نمود خواهد یافت.طبیعت زبانی جهانی دارد و یادگیری این زبان نیازمند كشف كدهایی است كه در بطن آن پنهان شده است. نقاش منظره ساز، استعارات، تشبیهات و كنایه های این زبان را می آموزد. در بخشی از كتاب درختان، درباره این اصل آمده است: «به ردیف درختان همچون پرواز قوها نگاه كن...» همین اشاره ساده پیوند اجزای طبیعت و حیات وحش را به خوبی نشان می دهد.ابزار غالب نقاشی چینی مركب سیاه و قلمو است.
سیالیت این ابزار به روانی و آرامش نهفته در طبیعت بسیار نزدیك است. آثار نقاشی چینی عاری ازجزئیات و فضاهای شلوغ است. گویی نقاش به كشیدن عصاره آنچه تجربه كرده با آب و مركب سیاه قناعت می كند. این عصاره گاه آنچنان از غلظت بالای درك خالق اثر برخوردار است كه با دیدن نقاشی، تصاویر رنگارنگ فصل ها و مناظر در ضمیر ناخودآگاه بیننده به ناگهان تجسم می یابند.سنگ، موضوع دیگر آثارنقاشان منظره ساز است. روشهای پنهان زیادی در نقاشی صخره ها وجود ندارد و شاید بتوان همه را دریك عبارت خلاصه كرد: صخره ها باید جاندار باشند همچنان كه هستند.
آب نیز موضوعی است كه در نقاشی چینی بسیار به آن پرداخته شده است. در بخشی از كتاب صخره ها در این باره آورده شده: «كوه ها به طرز شگفتی به قلل شكل می دهند و آب ها نیز به نحو شگفت قله های خود را صورت می بخشند. صخره ها به امواج بزرگی می مانند كه دركوه ها برپا می شوند و در هم می ریزند. زمانی كه ماه در آب منعكس می شود، امواج به اسبهای سفید تازنده می مانند و در این لحظه می توان كوه ها و قلل مرتفع را در او ج عظمت خود در دریا نظاره كرد.»نقاشی منظره سازی چین را می توان شعر ذهنیت نقاش بر طومار دانست.
مردم همیشه از دیدن نقاشی های منظره به اندازه دیدن خود مناظر لذت می برند.البته نگاه به تصاویر دلپذیری كه دیگران نقش زده اند یك چیزاست و خلق تصویر، چیزی كاملا متفاوت. در نقاشی طبیعت این امكان وجود دارد كه عمیق ترین زوایای درون خود را كشف كنیم و این موفقیتی است كه نقاشان چینی تا به امروز نیز به آن مباهات می ورزند.
منبع : روزنامه ابرار


همچنین مشاهده کنید