یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


عروسک ها راوی قصه قرآن


عروسک ها راوی قصه قرآن
▪ نویسنده : فریبا دلیری،
▪ کارگردان: فریبا دلیری، شیدا صفوی
"خورشید دریا" یکی از نمایش هایی بود که با تم مذهبی در نخستین روز جشنواره بین المللی تئاتر عروسکی تهران در تالار اصلی تئاتر شهر به نمایش درآمد.
نمایش "فریبا دلیری" موضوع تحمل رنج یونس پیامبر در شکم ماهی بزرگ و رستگاری او را محور و بستر موضوعی داستانش قرار داده است و با کمک عروسکها روایتی آشنا از یکی از قصه های قرآنی را بروی صحنه به اجرا می گذارد. اما اینکه چه ویژگی خاص و چه کار ویژه و کارکرد عروسکی و مهمتر از آن چه رویکرد دراماتیک و نمایشی در این اثر دیده می شود، مباحث دیگری را پیش می کشد که چه در حوزه پرداخت نمایشی و چه در زمینه انتقال و دریافت هنر- نظریه دریافت- کاستی هایی را متوجه کار می سازد.
فریبا دلیری که علاوه بر نویسندگی نمایشنامه، کارگردانی آن را نیز برعهده دارد، تنها ماجرای آشنایی حادثه گرفتار شدن یونس نبی در شکم ماهی و رستگاری او را به عنوان بستر موضوعی نمایش مورد توجه قرار داده است. اما مهمتر اینکه دلیری نه تنها هیچ جنبه و وجه دراماتیکی بر داستان نیفزوده و آن را به حوزه درام نزدیک نکرده است، بلکه حتی، این داستان را با سهل انگاری و شتابزدگی به گونه ای بی چیز و بدون روایت مستمر و متوالی روایت می کند.
دلیری نمایش را با حضور عروسک اش آغاز می کند و پس از یک پیش واقعه کوتاه همه چیز را در انتهای سالن و صحنه بزرگ تالار اصلی در سایه بازی محدود و خلاصه می کند. البته استفاده از عروسک و سایه کاربرد و کارکرد مناسبی دارد، اما منطق آن را در وسعت صحنه تالار اصلی و محدود بودن آن در این صحنه بزرگ را نمی توان به راحتی توجیه کرد.
دلیری، بیشتر زمان نمایش اش را به سایه بازی اختصاص داده و در واقع صحنه بزرگ تالار اصلی را به حال خود رها کرده است. این ویژگی نمایش را تنها به صفحه کوچک تلویزیونی در صحنه نمایش شبیه کرده است که فاصله تماشاگر با اجرا را بیش از پیش افزایش می دهد.
ضمن اینکه علاوه بر این فاصله، ریتم ناهماهنگ و تقطیع مداوم و خلاء ها و قطع شدن های استمرار روایی نیز به دفعات استمرار و هماهنگی روایت و ریتم را بر هم می زند و اجرای یکدست نمایش را با اشکال مواجه می سازد.
در کنار این کاستی ها موسیقی و آواز غریب و ناهمخوان نمایش را هم می توان مورد توجه قرار داد و موسیقی که ظاهراً انتخابی از ترانه ها و آهنگ های آشنای غیر ایرانی است، به سختی در هماهنگی با موضوع و فضا و همچنین منظور و ریتم کار قرار می گیرد و از این جهت نه تنها کمکی به نمایش نمی کند، بلکه حتی باعث به وجود آمدن تضاد موضوعی و درک هماهنگ و یکدست اثر نیز می شود. این در حالی است که به ویژه در چنین نمایشهایی موسیقی می تواند به یک شخصیت تبدیل شده و در هماهنگی و یکدستی با ریتم و فضای نمایشی قرار بگیرد.
موسیقی، داستان، ریتم و هماهنگی و ... در نمایش فریبا دلیری هر یک ساز خود را می زنند و تمایل و گرایش زیادی به حفظ استقلال و اثبات وجود خودشان دارند. در چنین شرایطی است که تماشاگر با عناصر ناهماهنگ مواجه می شود و قادر به ایجاد ارتباط میان وجوه مختلف آن نیست . بنابراین با کار ارتباط برقرار نمی کند و درگیر نمی شود؛ پس چیز دیگری برای ارائه وجود نخواهد داشت.
در ازای همه این عناصر و ویژگی ها، فریبا دلیری، با شیفتگی و علاقه بسیار و پس از خروج از قالب نمایش سایه ای ، به سرعت صحنه اش را شلوغ می کند و قصد دارد همه فضای آن را پرکند. استخوانهای درشت ماهی که عرض صحنه را می پوشاند، رقص عروسک ها در جشن رنگارنگ زیرآب و موسیقی مربوط به این صحنه ها واقعاً چه ویژگی ای از درام را به نمایش می گذارند و چه چیزی را برای تماشاگران اجرا می کنند.
نمایش فریبا دلیری، به جز عروسکهای رنگارنگ و چند مورد از خلاقیت های جزئی در نمایاندن و نشان دادن این عروسکها با نور پردازی تقریبا مناسب کار، واقعا چیز دیگری برای ارائه ندارند.
شاید مهمترین اشکال کار همان نداشتن داستان باشد؛ اما در ادامه این کاستی کارگردان حتی شکل ها و ترفندهای جذاب و درگیر کننده نمایشی را نیز مورد توجه قرار نداده و بیشتر از آن ظاهرا در پی ایجاد جذابیت های مقطعی و جزئی بوده است.
"خورشید دریا" روایتی نمایشی از یک قصه قرآنی است که اگر با توجه بیشتری مورد پرداخت و توجه قرار می گرفت با کمترین عناصر و ابزارهای نمایشی می توانست راحت تر و بهتر با تماشاگرش ارتباط برقرار کند . اما واقعیت این است که نمایش هیچ برگ برنده ای برای غافلگیر کردن یا حتی درگیر کردن مخاطبانش ندارد.
نمایش فریبا دلیری حتی نمی تواند یک داستان را به سادگی و در قالب روایتی منسجم و دارای هماهنگی و ریتم روایت کند و به همین دلیل در ارتباط با مخاطبانش ناموفق است.
منبع : تئاتر مقاومت


همچنین مشاهده کنید