یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


همنشینی نشانه ها


همنشینی نشانه ها
موسیقی و نمایش دو زبان هنری اند که بر پایه ترتیب و آرایش نشانه ها، مفاهیم را تولید می کنند و آن ها را به دریافت کننده منتقل می کنند. این دو حوزه از منظر نشانه شناختی، باوجود تفاوت هایی که دارند، به هم نزدیک اند و به اشتراک گذاشتن و همنشینی نشانه ها در میانشان می تواند به وحدت و کلیتی هدفمند و یکپارچه در عرصه اجرا منجر شود. پس از موفقیت سمفونی رسول عشق و امید با همکاری سید مهدی شجاعی و لوریس چکناواریان اجرای ترکیبی موسیقی نمایشی این فصل را با من بخوان با حضور مجید انتظامی در مقام رهبر ارکستر سمفونیک و حسین پارسایی در مقام کارگردان بخش نمایشی، دومین تجربه در زمینه اجرای نمایش موسیقایی است که امسال در تالار وحدت روی صحنه رفته است.
در واقع اجرای این سمفونی حاصل همراهی دو حوزه اجرایی هنر- یعنی موسیقی و نمایش- است. «این فصل را با من بخوان» را می توان نمایشی موزیکال- مفهومی دانست که بر پایه اشتراکات نشانه شناختی مفهوم و اهداف موضوعی، روایتی یکپارچه و پیوسته را ارایه می دهد.
در این اجرا تم مقاومت و ایثار در بستر موضوعی جنگ تحمیلی مطرح شده و به نمایش گذاشته می شود. مجید انتظامی و حسین پارسایی برای رسیدن به نتیجه ای تاثیرگذار و جذاب در رابطه با موضوع و همچنین به بهانه درگیر کردن هر چه بیشتر مخاطب با هدف مورد نظرشان داستان هایی آشنا را محور اجرا قرار داد ه اند که در پنج قطعه، پنج فیلم شاخص حوزه مقاومت را با پرداختی نمایشی و موسیقایی بستر روایت قرار می دهند.
مهم ترین ویژگی ای که در روایت این پنج قطعه رعایت شده، پیوستگی و امتداد زمانی بر پایه محوریت موضوعی است. در واقع درکلیت اجرا تم و موضوعی واحد انتخاب شده و در بستر چند روایت پیوسته استمرار و بسط پیدا می کند.
نخستین قطعه نمایشی- موسیقایی این اجرا که با بخش هایی از موسیقی فیلم روز واقعه همراه است، با این جمله آغاز می شود: کیست یاری دهنده ای که مرا یاری کند و به قیام امام حسین(ع) و شهادت ایشان و یارانش در صحرای کربلا پرداخته که در پایان آن(اسارت زنان)، به ورود زن راوی با یک کودک(سرزمین خورشید)، در قطعه دوم، پیوند می خورد.
در واقع قطعه نخست پشتوانه ارزشی، اعتباری و محتوایی است که اهمیت و ارزش رویدادهای قطعات بعدی را تضمین
می کند و به آن ها اعتبار می بخشد. در قطعات بعدی اجرا بر اساس پیوستگی زمانی و محوریت موضوع شروع جنگ تحمیلی تا آزادسازی خرمشهر(سرزمین خورشید)، مجروحان بعد از جنگ(ازکرخه تا راین)، اسرا و آزادگان(بوی پیراهن یوسف) و بازماندگان جنگ تحمیلی(آژانس شیشه ای) را با همراهی موسیقی و حرکات پرداخت می کند و با جذابیت زیباشناسانه ای نمایش می دهد که حاصل هماهنگی محتوای موضوع با فرم اجرا ست.
هماهنگی و همراهی موسیقی با نمایش و کنار هم قرار گرفتن نشانه های موسیقایی و نمایشی در کلیت اجرا مهم ترین ویژگی ای است که در این نمایش به صورت اجرایی هدفمند پرشور و خوش ساخت نمود یافته است.
هر چند که دو حوزه متفاوت اجرا(موسیقی و نمایش) در بخش هایی از کار ممکن است موقتا از هم پیشی بگیرند و قابلیت ها و ظرفیت هایشان را در همراهی با حوزه دیگر به گونه ای شاخص تر به نمایش بگذارند، در هر صورت مجموعه نمایش به گونه ای است که نمی توان یکی از دو حوزه را مستقل از دیگری و بدون در نظر گرفتن ارزش های عرصه دیگر بررسی کر د.
در واقع اجرا حاصل هماهنگی، همراهی و همنشینی موسیقی و نمایش است. نمایش، موسیقی را معنا می کند و موسیقی به تعریف نمایش می پردازد. درضمن، صرف نظر از همه ویژگی ها باید به این نکته توجه کرد که نمایش در زمینه همراهی با موسیقی و نشان دادن ارزش و اهمیت اش نسبت به موسیقی کار به مراتب سخت تری را در پیش دارد. حسین پارسایی، در مقام کارگردان نمایش، از طرفی با سبقه های ذهنی و پیشینه تصویری ذهن تماشاگر در مورد فیلم ها مواجه است و باید نمایش اش را با همه این تصاویر جایگزین کند و از طرف دیگر در رابطه با موسیقی که خواه ناخواه همچون عنصری مهم و موثر از این تصاویر و داستان ها آشنایی زدایی می کند نیز باید کار ویژه های نمایشی اش را داشته باشد.
شگرد مناسبی که پارسایی برای رسیدن به این نتیجه انتخاب کرده است، همراهی با داستان های آشنا در ابتدای هر قطعه است که در وهله نخست موضع گیری تماشاگر به پیشینه های ذهنی را از بین می برد و همه این تصاویر ذهنی را در انطباق با نمایش به اشتراک می گذارد. بعد از این اجرا، از قالب های آشنا خارج شده و کلیتی متفاوت و نمایشی را به نمایش می گذارد. در واقع هر یک از دو حوزه موسیقی و نمایش با اینکه تم و هدف مشترکی دارند، با کار ویژه ها و وظایف متفاوتی در اجرا قرار گرفته اند. در ابتدای اجرای موسیقی نقش حالت دهنده دارد و به صورت مقدماتی به فضا سازی نسبی اجرا بر اساس موضوع کمک می کند. در ادامه فرم حرکت و نمایش با موسیقی همراه می شود و با آشنایی زدایی از موضوع ، تصویری ذهنی از حرکت و رفتار مورد نظر را به وجود می آورد. هر چند تصاویر مربوط به موضوعات بلافاصله پس از آغاز موسیقی و آشنازدایی از آن در ذهن تماشاگر شکل می گیرد، حضور نمایش در این محدوده علاوه بر تقویت پیشینه های تصویری موجود به جانشینی نشانه هایی جدید با آن ها نیز منجر می شود.
در هر قطعه اجرا پس از فضاسازی مقدماتی و سپس آشنایی زدایی و تقویت پیشینه های ذهنی تماشاگر، موسیقی و نمایش به گونه ای هماهنگ و هم جهت و در راستای هم قرار می گیرند. این دو شیوه همزمان با تکمیل فضاسازی، موضوع و حرکت رفتاری را تقویت می کنند و وسعت می بخشند.
«این فصل را با من بخوان» در زمینه برقراری ارتباط با مخاطبان اجرای موفقی است. هر چه از زمان اجرا می گذرد، اشتیاق تماشاگر برای دخالت در رویدادهای صحنه افزایش پیدا می کند.
شرکت و درگیری مخاطب در هر قطعه سمفونی نسبت به قطعه قبلی افزایش می یابد. تا آن جا که تلاش انتظامی و پارسایی برای این درگیرسازی و ارتباط موثر در قطعه پایانی، سمفونی ایثار، به نتیجه می رسد.
نمایش در ابتدای قطعه پایانی(ایثار) با اصرار بازیگرش، مهتاب نصیرپور، تماشاگر را به پاسخ گویی و واکنش در برابر سوالات وادار می کند.
در ادامه ارتباط تماشاگر به صورت حسی و درونی و نیز با مشارکت بیرونی و همراهی اش با نمایش تکمیل می شود.
گروه نمایش حسین پارسایی و گروه موسیقی مجید انتظامی برای رسیدن به این همراهی مستقیم و مشترک بارها و بارها وارد محدوده حضور تماشاگران می شوند. استفاده از بالکن، ردیف نخست صندلی ها و مقابل آوانسن، ورود و خروج بازیگر از درهای مختلف و. . . حضور گروه اجرایی در میان تماشاگران را به دفعات تکرار می کند و اشتراک حسی میان آنان را در سراسر اجرا به گونه ای هدفمند و تاثیرگذار وسعت می بخشد.
مهدی نصیری
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید