یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


ناصرخسرو، شاعر نام دار، حکیم نام آور


ناصرخسرو، شاعر نام دار، حکیم نام آور
ناصرخسرو قبادیانی شاعر، حکیم، متکلم و اندیشمند بزرگ قرن پنجم هجری، معاصر با دوران اول قدرتمداری سلاجقه است. وی که بر مذهب اسماعیلی بود در میان هم مذهبان خویش القابی چون حجت خراسان و داعی بزرگ داشت که نشانی از مرتبه و مقام والای او در نزد پیروان مذهب اسماعیلی (باطنیان) است. بیشتر آثاری که از ناصرخسرو به یادگار مانده مربوط به روزگاری است که او گرایش به دین باطنی داشته است.
ناصرخسرو چون متکلم و مبلغ مذهب اسماعیلی بوده شعر را از دیدگاه و نظرگاه شاعران و چکامه سرایان درباری نمی نگریست و این گونه سخن سرایان و مدیحه سرایان را شایسته سرزنش و نکوهش افزون می دانست و شان و مقام خود را بسیار برتر از آن می پنداشت که هنر خویش در آرایش کلام را برای خشنودی سلاطین و قدرتمداران به کار برد.
من آنم که در پای خوکان نریزم
مر این قیمتی در لفظ دری را
در حقیقت، به تعبیر ادوارد براون، نگارنده کتاب تاریخ ادبیات ایران، او به دربار سلاطین، به درباریان، به مدیحه سرایان و حتی به نویسندگان مطالب ادبی و شاعران غزل سرا با دیده تحقیر نگاه می کرد.
این حکیم نام آور که امروزه از او آثار منثور و منظومی چون دیوان اشعار، وجه دین، زادالمسافرین، روشنایی نامه، خوان اخوان، سعادت نامه و سفرنامه در دست است شعر خود را همواره شعر زهد نامیده است. آنچه روشن است، او در مجموعه آثارش به زهد و تقوای خود افتخار می کند.
خواندن فرقان و زهد و علم و عمل
مونس جان اند هر چهار مرا
علاوه بر این، دیوان او مشتمل است بر معانی زهد، ترک دنیا، ستایش خرد و سخن و دانش، تبلیغ دین اسماعیلی، نکوهش دشمنان، سرزنش مخالفان و انتقادهای سخت از آنان و اوضاع اجتماعی روزگار خویش.
ناصر خسرو که زادگاه و موطن خود را خراسان معرفی می نمود و این از بسیاری از ابیات او همچون بیت ذیل برمی آید:
گرچه مرا اصل خراسانی است
از پس پیری و سری مهی
علوم زمان را یا در مکتب و مدرسه آموخته یا در دوران جست وجوگری و تبلیغ به ضرورت فراگرفته بود. او با آرای فلسفی و حکمی، ریاضی، هندسه، حساب، موسیقی، مسائل فقهی مذهبی و کلامی و همچنین باورهای فرقه های گوناگون مذهبی آشنایی تام داشته و گهگاه به ضرورت در اشعار خویش به این گونه اطلاعات اشاره نموده و حتی پاره ای اوقات از برخی بزرگان و صاحبان این علوم یادکرده است، به عنوان نمونه در دیوان اشعار ناصرخسرو از فیلسوفان و دانشمندانی یونانی چون سقراط، افلاطون، اقلیدس ، شاعران و خطیبانی عرب تبار همچون حسان بن ثابت، بحتری، سحبان بن وائل و سخن سرایانی ایرانی به سان رودکی، عنصری، کسائی و فردوسی یاد شده است.
ناصر خسرو همانگونه که محمد غلامرضایی، نویسنده کتاب سبک شناسی شعر پارسی از رودکی تا شاملو، نیز اذعان داشته است در کلام منظوم پارسی پدیدآورنده گونه ای مدیحه می باشد که می توان آن را مدیحه دینی مذهبی خواند. او در اشعار خویش به ستایش پیامبر اکرم و به ویژه تمجید از شخصیت امام علی (ع) و حضرت زهرا (س) می پرداخت.
دوستی عترت و خانه رسول
کرد مرا یمگی و ماندری
علاوه بر این او خلفای فاطمی مصر که بر مذهب اسماعیلی بودند را نیز بارها ستوده و در برابر آنان خضوع، خشوع و فروتنی بسیار کرده است.
چنانکه پیشتر نیز بیان شد ناصرخسرو بر مذهب اسماعیلی یا باطنی بود. آنچه واضح و آشکار است آن است که موضوع تاویل سخت مورد نظر باطنیان بود و به همین سبب ناصرخسرو نیز در این باره با تاکید تمام در آثارش سخن گفته است.
شور است چو دریا به مثل ظاهر تنزیل
تاویل چو لولو است سوی مردم دانا
□□□
دین را تن است ظاهر و تاویل روح اوست
تن زنده جز به روح به گیتی کجا شده است
در واقع، ناصرخسرو برای بهشت ودوزخ، قیامت و عذاب، دجال و... معانی باطنی قائل است و بدان باور است که این تاویلها و تفسیرها جوهره، روح و حقیقت دین است و بایسته و واجب می باشد.
از دیگرسوی، ناصرخسرو که ذهنی پرورده به فلسفه، منطق و استدلال داشته و متکلم نیز بوده و به همین سبب کلامش با منطق و استدلال آمیخته بود ، تنزیل را نیز واجب و ضروری می پنداشت و شرف زبان عرب را تنها بدان می دانست که قرآن کریم بدان زبان نازل شده است، لکن طوطی وار خواندن قرآن را نیز بی حاصل می شمرد و بدان باور بود که تقوای بدون فهم و معرفت ثمری ندارد.
هر که بر تنزیل بی تاویل رفت
او به چشم راست در دین اعور است
ناصرخسرو از نظر توانایی در بیان مفاهیم شاعری توانمند و مقتدر بود. روحیه زهد بر او غلبه داشت و بدین سبب در اشعار خویش به تقریب از وزنهای ضربی و آهنگین استفاده نکرد. او در گروهی از قصایدش به نظم درآوردن معانی فلسفی و کلامی را درنظر داشت. از جمله معانی مورد اشاره او بحث جبر و اختیار است و آنچه از مجموعه آثار این سراینده نام آور برمی آید آن است که او اعتقاد به مختار بودن انسان داشته است.
گرچه یزدان آفریند مادر و پستان و شیر
کودکان را شیر مادر خود همی باید مکید
□□□
تو را جانت نامه است کردار خط
به جان برمکن جز به نیکی رقم
به نامه درون جمله نیکی نویس
که در دست توست ای برادر قلم
با تمام این اوصاف، ناصرخسرو به دلیل باطنی بودن و رانده شدن از موطن و اهل و خاندان، نسبت به مردم زمانه خویش بدبینی بسیار و نفرتی شگرف دارد. به همین جهت، از سراسر دیوان او آوای غربت، فریاد، خشم، انتقاد و نفرین بلند است. با این وجود گهگاه در این گونه اشعار سخن او نرم، صمیمی و گیرا است آن چنانکه خواننده را دل بر او می سوزد.
به خاصه تو ای نحس خاک خراسان
پر از مار و کژدم یکی مار کینی
□□□
دیوستان شد زمین و خاک خراسان
زانکه همی ز ابر جهل بارد ژاله
□□□
ناصرخسرو اگرچه شاعری عفیف است و هیچ گونه لفظ و تمثیل زشت در شعرش نیست اما مخالفان طریقت باطنی و به ویژه ظاهریان را به سادگی به چهارپایان تشبیه نموده و این ناسزاها را بسیار نثار آنان کرده است.
کار خر است سوی خردمند خواب و خور
پس خواب و خور تو را و خرد باهنر مرا
□□□
ای گشته خوش دلت ز قضا و قدر
چون خویشتن ستور گمانی مبر مرا
□□□
معنی طلب از ظاهر تنزیل چو مردم
خرسند مشو همچو خر از قول به آوا
به عنوان پایانی بر این مختصر باید اشاره داشت که ناصرخسرو بسیار عقل گرا بود و خردگرایی و یاری جستن از عقل را همواره می ستود.
غار جهان گرچه تنگ و تار شده است
عقل بسنده است یار غار مرا
□□□
پیشروم عقل بود تا به جهان
کرد به حکمت چنین مشار مرا
نویسنده : امیر نعمتی لیمایی
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید