سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

شعله زیتون


شعله زیتون
به سودایی که بفشانم غبار بودن خود را
به دریا می سپارم دیده پاروزن خود را
خدا را ای پیمبر زادگان بی خواب و تعبیرش
میان گرگ ها گم کرده ام پیراهن خود را
دلیلی کو بر افروزد چراغ از شعله زیتون
که من گم کرده ام در باد و باران میهن خود را
زمستان است و قندیل سکوت و قریه های دور
که می مویند در مه آفتاب روشن خود را
ضریحی باید از دریاچه های خفته در باران
که بندد دختر ساحل دخیل شیون خود را
افق افراشت در چشمم طلسم آیینه های راه
تماشا می کنم با هر قدم برگشتن خود را
بهارا چتر خود بگشا فراز برگریزانم
که شاید شعله افروزم شبی خود خوردن خود را

بهروز سپیدنامه
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید