سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


دختران ایران باستان


دختران ایران باستان
در لابه‌لای تاریخ، اساطیر و باستان شناسی ایران همواره خانواده به عنوان مهم‌ترین واحد اجتماعی و نگهدارنده رابطه خویشی و پایگاه عاطفی نقش مهمی ایفا می‌كند. - مان - در مفهوم خانواده، از صورت اوستایی - نمانیه -، در واژه -خانمان - به معنی خانه و خانواده باقی‌ مانده است.
در آثار باستان‌شناسی ایران، در گورهای مختلف آثار مادری كه فرزندش را بغل كرده است و حتی یك نمونه از تپه حسنلو، پایین‌تر از دریاچه ارومیه، آثار زن و مردی كه یكدیگر را در آغوش گرفته‌اند، به دست آمده است كه خود تاكیدی است بر مفهوم خانواده و عشق.
خانواده كه امروز نیز از مقدس‌ترین و محترم‌ترین نهادهای اجتماعی به شمار می‌رود، همواره در این سرزمین از اهمیت والایی برخوردار بوده است. تا بدان ‌جا كه در اعتقادات ایرانی تشكیل خانواده به صورت تكلیفی دینی در آمده است.
خانواده از نظر اقتصادی، اشتراك منافع و همیاری و امداد مادی و معنوی را تضمین می‌كند و عشق و محبت مایه استواری این پیوند می‌گردد.
در آن زمان كه زن‌ربایی و حتی خرید زن در میان بسیاری از ملل و اقوام هند و اروپایی معمول و متداول بود، ازدواج ایرانی در سایه نظم و نسقی كه آیین زردشت آورده بود، نتیجه عقد بود.
وجود ایزد بانوانی چون آناهیتا و اشی و نقش آنان در تفكرات ایرانی اهمیت خانواده را بیشتر می‌نمایاند.
اناهیتا با صفات نیرومندی، زیبایی و خردمندی، به صورت ایزد بانوی عشق و باروری نیز در می‌آید، زیرا چشمه حیات از وجود او می‌جوشد و بدین گونه -مادر خدا-‌ نیز می‌شود. و اشی نماد توانگری و بخشش، ایزد بانویی است كه پیشرفت و آسایش به خانه‌ها می‌برد و خرد و خواسته می‌بخشد. (اعتقاد به وجود ایزد بانوئی چون آناهیتا مربوط به دوره ایران قبل از اسلام است.)
به نظر ایرانیان، ازدواج نتیجه تراضی زن و مرد بود و این ازدواج در آن واحد معنی مذهبی و اجتماعی داشت.
مومن كه تن به قیود زناشویی می‌دهد، برای روح خود سعادت جاودانی فراهم می‌آورد و برای خویشتن راهی خجسته به سوی زندگی آینده می‌گشاید. چرا كه مومن باید در گسترش و توسعه آفرینش نیك سهیم باشد و به این منظور، چه وسیله‌ای شایسته‌تر و نیكوتر از ازدواج و به بارآوردن موجودات -اهورایی- خواهد بود؟ با این اعتقاد، تجرد در آیین زردشتی مجاز نیست. زناشویی بی‌عقد مایه دهشت است و نزد ایرانیان پذیرفتنی نبوده است. به همین خاطر فرزندان حاصل از این گونه پیوندها از وراثت بی‌بهره بوده‌اند.
زندگی زناشویی و خانواده از لحاظ اجتماعی نیز از اهمیت والایی برخوردار بود تا بدان‌جا كه در زمان ساسانیان، شاهنشاهان، به عنوان نمایندگان راستین اهورامزدا در روی زمین از ازدواج مردم حمایت می‌كردند.
دولت هر سال برای عده زیادی از دوشیزگان نیازمند جهاز فراهم می‌آورد و دختران بی‌صاحب و بی‌جهاز را به خرج خود شوهر می‌داد و در انجام دادن این گونه نیكوكاری‌ها خسرو انوشیروان سرآمد دیگر پادشاهان ساسانی بود.
ایرانیان آن چنان به خانواده اهمیت می‌دادند كه از مشاغلی كه مستلزم تجرد بود یا از زندگی حادثه جویانه كه مردان را مدتی دراز از كانون خانواده دور نگه می‌داشت، مانند دریانوردی و بازرگانی، خوش‌شان نمی‌آمد.
حتی سربازان ایرانی همه زن داشتند و دلبسته اجاق‌های خانوادگی خود بودند و هر سال، جز چند ماهی خدمت به شاه مملكت دینی به گردن نداشتند.
خانواده از چنان بنیان محكمی برخوردار بود كه حتی بچه‌دار نشدن و نازایی زن دلیلی بر برهم خوردن پیمان زناشویی نبود. زردشتیان در این گونه موارد به راحتی بچه‌ای را به فرزندی می‌پذیرفتند گرچه بنابر دین خود مجاز به انتخاب همسر دیگری با رعایت حقوق همسر اول بودند. اما در همه متن پهلوی - مادیكان هزار دادستان - تنها یك نمونه از دو زنه بودن می‌بینیم و این امر دلیل آن است كه چنین كاری نادر بوده است.
نكته جالب دیگر در تفكر ایرانیان، همین مساله به فرزندی پذیرفتن است كه تنها در مورد خانواده‌های بی‌اولاد صدق نمی‌كند. آوردن بچه‌ای به آغوش خانواده منشا مذهبی دارد. این عمل ثواب به شمار می‌آید و به منزله عبادت است. از این رو، خانواده‌ای كه چند فرزند هم داشته باشد، اگر ببیند بچه‌ای از پرستاری و مواظبتی شایسته برخوردار نیست یا بر سر راه مانده، مكلف است آن بچه را به فرزندی بپذیرد.
مساله مهم دیگر در بدو تشكیل خانواده به چشم می‌خورد. پدر و مادر در انتخاب همسر برای دختر خود دخیل بودند اما دختر هم حق داشت در صورتی كه داماد منتخب پدر و مادر را نپذیرفت، دست رد بر سینه او بزند. قوانین دوره ساسانی ازدواجی را كه به زور صورت می‌گرفت، به منزله جرم و خیانت می‌شمرد. و این امر، از پیشرفت‌های بزرگ حقوق ساسانی بود. این در حالی است كه در سرزمین‌های هم‌مرز ایران، دختر از این آزادی خبر نداشت. در بابل، دختر می‌بایست مردی را بپذیرد كه پدرش برای وی در نظر گرفته بود و در هند، دختر مثل كالایی به مردی داده می‌شد كه بیشترین پول را پرداخته بود. در چنین شرایطی، دختر ایرانی از امتیازهایی بیش از همه دختران مشرق زمین برخوردار بود و می‌توانست یار و همدم زندگیش را به میل و اراده خویش برگزیند. نمونه‌های چنین آزادی و اختیاری در شاهنامه كم نیستند.
شاهدخت رودابه هاماوران مخالف با نظر پدر، كاوس را به همسری خود برگزید، منیژه زیبا هم، به همین گونه، به سوی بیژن پهلوان، دشمن سوگند خورده پدرش افراسیاب نگریست.
كتایون همسر خویش را در انبوه خلق با پرتاب سیبی زرین به سوی او برگزید. پس از گزینش همسر، باید به حضور پدر دختر رفت و مراسم خواستگاری را به جا آورد. در این مرحله، كسان دختر بیش از هر چیز دیگر نگران خلق مادر شوهر بودند كه خوشبختی نوعروس سراپا به آن بسته بود و این نگرانی‌ها نشان می‌دهد همان گونه كه احترام به بنیان خانواده و قدر و منزلت آن در ایران باستان ریشه دارد، دعوای عروس و مادرشوهر هم ریشه‌ای بس كهن داشته است!
منابع:
آموزگار، ژاله؛ تاریخ اساطیری ایران؛ تهران: سمت، ۱۳۸۰
مظاهری، علی‌اكبر؛ خانواده ایرانی در دوران پیش از اسلام؛ ترجمه عبدالله توكل، تهران: نشر قطره، ۱۳۷۳.
نقل از noorronar.com
منبع : سایت سلام مهدی


همچنین مشاهده کنید