سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


تونل


تونل
▪ سروده : علی مومنی
▪ نشر داستانسرا
ورود به یک مجموعه شعر به مثابه حضور در قلمرو شاعر؛ آداب و مراتب خاصی دارد که همواره از شناختی پیشین حاصل می شوند . این شناخت که در برگیرنده زمینه ای از مناسبات و اتصالات و قراردادهای پیدا و پنهان در مورد نوع کاربست و برخورد با زبان است، می تواند از شناختی که ما از بر خورد با جریان های متفاوت کسب کرده ایم ناشی شده و یا در پی پیشنهاد برخوردی متفاوت و تجربی به دست آید .
اگر فرایند رسیدن به حقیقت در نوشتار را منوط به پیگیری روندی آدرس گونه و طی دالانی از دلالت ها بدانیم و اگر هنوز به ایده حقیقت به عنوان عنصر غایی و چیزی قابل حصول بیاندیشیم این روند آرمانگرایانه ما را وادار به حذف حواشی و پیرایه ها خواهد کرد .حسی از نیالودن کلام به عنیت و حواشی زود گذر و بی اهمیت در دل نوشتار ما سر بر خواهد آورد و با همین طرز
برخورد و تلقی بنیاد گرایانه شعر ما همواره شعری روزه دار و غنوده به پستوی راز ورزانه ضمایر خواهد بود. این سلوک کلامی ما را به ورطه های شطح گونه و کاملاً ذهنی خواهد کشاند و آن شتاب و گریز و پرتاب ها ما را به مثابه مخاطب همواره به خلسه ای در شب نشینی با لایه های زیرین خواهد کشاند. جای خالی" چیز" به عنوان جهان به شدت در این مجموعه به چشم می خورد و این استراتژی کلامی همواره از این "غیاب" یک مکان برای نمایش عدم خواهد ساخت تا هستی و بودن در جهان را به گونه ای هنرمندانه غریب گردانده ؛ماکد کند.
بگو به اسم خسته ی من
چگونه مرا بر دوش می کِشی
کنار هم و
در مسیر این همه راه ...
من هستم و تو
او ترین تصور ما . ص۹
"به نام اسم" نام مجموعه ای از علی مومنی در همین سطح نام خود مواجه ای عمیق و قابل بحث را درباره برخورد با زبان به عنوان عنصری غایی و متعالی پیشنهاد می کند . این نام که بیشتر شبیه دالانی از دلالت به سمت امری غیر قابل نمایش پیش می رود در پی خود مجموعه ای از کلمات را به بار می آورد که در مقابل "اسم " و شکل گیری هر شکل از مدلول استیلایی(چیز) مقاومت کرده اند و برخورد بی واسطه را به واسطه تن دادن به خیسی زبان و تر شدن در درکی بی واسطه پیشنهاد می کند . آیا در این جا ما با همان موضوع مطرح شده در پدیدار شناسی هوسرل مواجه نیستیم؟ همان ایده "بازگشت به خود چیز ها " ؟ شاعر در مقدمه چند خطی در اولین صفحات مجموعه می نویسد: «گزین گویه می گوید: آنگاه رطوبتی ست که پیراهنش به تن چسبید. خیس اگر شوی این شعر ها را بهتر می بینی . باران ! باران ! باران ! مقدمه ای پا به پای خیس . که همواره این نوشته از کلاه و کفش یا دستکش و شالگردنی که همراه عابر است کم کم به مغز استخوان می رسد »
پیشنهاد کلی این کلمات تجلی یافته در مقدمه، برخوردی با حس و مواجه ای عمیق با درونیات را در بردارند تا چیزی مثل معنای تحت اللفظی و معنای متداول . مواجه ای با جان کلام و مغز استخوان. شاعر که " بیرون تر از نگاه " را به عنوان مجموعه ای شعر در کارنامه خود دارد در این مجموعه نیز با وفاداری به همان قوائد و اصول مطرح شده در حدود چیزی که ما به عنوان شعر حجم می شناسیم در روندی گام به گام به سمت درونه ای از همان پیشنهاد گام بر می دارد . بسامد بالای کلماتی مثل : عمق / چاه / ارتفاع / فضا و ترکیباتی مثل / شیار شخم هوا /سینه بر دهانی خیالی / همواره سعی در بُعد بخشی به نوشتار به عنوانی عنصری نه در سطح روابط بلکه در عمق رویداد ها و کشمکش ها به نمایش می گذارند . این پرهیز از به سطح کشیدن بازی موضعی سلبی را در پرداختن به روایت به عنوان عنصری در طول به بار می آورد و در جایی هم اگر با عناصر روایی روبرو می شویم به دلیل همان روند سلبی در سطح یک یا چند گزاره پراکنده عمیق می ماند و توصیفات همواره جهان ملموس را به سمت جهان/ زبان شاعر و ترکیباتی کاملاً ذهنی پرتاب می کنند. کاری که شاعر با عینیت کلام می کند چیزی شبیه روکش کردن و در حجاب قرار دادن است تا ما به عنوان خواننده درست مثل همان چیزی که در مقدمه بدان اشاره کرده خیسی را نه به واسطه پوست بلکه با استخوان درک کنیم و این کار را با شوکی که به ناگهان در بر خی ترکیبات به مثابه عناصر پرتابی به جهان مخاطب وارد می کند (یکی از پیشنهادات اصلی شعر حجم) تولید و به اجرا می گذارد.
یک دست دور و
یک دور دستِ دیگرم
با هر دو دست
معنای واژه دور دست می شوم.
دستی اگر
بر روی جای خالی شانه ای
تنهایی ام
مجسّمه ای از خویش می سازد. ص ۳۸
فرهاد اکبرزاده


همچنین مشاهده کنید