سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


چین از نگاه هلموت اشمیت


چین از نگاه هلموت اشمیت
شناخت یک کشور بدون شناخت «روح» آن بسیار سخت است و در بعضی مواقع امکان پذیر نیست زیرا «روح» کشور است که به مردم، قانونگذاران و دولتمردانش حیات، تاریخ و زندگی می دهد. بنا بر همین اصل است که شناخت چین بدون کنفوسیوس معنا و مفهوم ندارد. این نظر چین شناسان از جمله هلموت اشمیت، صدراعظم اسبق آلمان است.
هلموت اشمیت صدراعظم آلمان (غربی) از سال ۱۹۷۴ تا ۱۹۸۲ را می توان اولین سیاستمدار اروپایی و در کل غرب دانست که به چین کمونیست سفر کرد. او فقط در مقام سیاستمدار به چین سفر نکرد بلکه پس از صدراعظمی هم تحولات چین را از نزدیک مشاهده و پیگیری می کرد.
هلموت اشمیت، چین را طی دو مرحله نظاره کرده است؛ چین زمان رهبری مائو و چین زمان رهبری دنگ شیائوپینگ.
تجربه و دانش هلموت اشمیت درباره چین را فرانک سیرن خبرنگار آلمانی نشریه «ویرت شافتز وخه» و ساکن چین، در کتابی با عنوان «چین ابرقدرت آینده» جمع آوری کرده است. هلموت اشمیت در مقدمه یی که بر این کتاب نوشته است متواضعانه تکلیف خواننده را با شخص خود - یعنی هلموت اشمیت - با ذکر این جمله مشخص کرده است. او در این نوشته می گوید؛«.... خوانندگان به این اعتقاد نادرست نرسند که اطلاعات من درباره همه مسائل چین دقیق و گسترده است.» اما زمانی که وارد متن کتاب می شوید متوجه اطلاعات عمیق و دقیق اشمیت در خصوص چین می شوید.
اشمیت هم در خصوص تاریخ چین تبحر دارد و هم در خصوص «روح» چین که همان کنفوسیوس است. کتاب فرانک سیرن و مصاحبه یی که وی با اشمیت می کند از آن بابت قابل توجه است که اشمیت هم در مقام یک دیپلمات برجسته و هم یک سیاستمدار به چین نظر می اندازد،بنابراین برای او همان قدر چین زمان مائو که جهان درگیر جنگ سرد است اهمیت دارد که چین زمان دنگ شیائوپینگ به عنوان کشوری که از لحاظ اقتصادی هم نوظهور و هم قدرتمند است. مصاحبه با هلموت اشمیت از آنجا آغاز می شود که وی در مقام صدراعظم آلمان غربی و در سال ۱۹۷۵ به چین سفر و با مائو دیدار می کند. مائو از نظر اشمیت فردی بود فوق العاده تحریک پذیر، بااستعداد و دارای جاذبه، بی ملاحظه و خودرای، نیمه فرهیخته اما با قدرت درک بالا. این خصوصیات با خصوصیات دنگ که پس از مائو و در یک فرآیند رهبری اصلاحات در چین را در دست می گیرد بسیار متفاوت است. از نظر اشمیت، دنگ شیائو پینگ فردی بود بسیار مودب، خودرای، مبتکر، واقع بین و در عین حال ایده آلیست. شاید همین واقع بینی و در عین حال ایده آلیست بودن او باعث شد که چین پس از مائو بتواند خط مشی متفاوت و در همان حال مغایر با اصول مائو را برگزیند. از نظر دنگ شیائو پینگ اصول تا زمانی معنا داشت که بتواند اهداف را پیش ببرد در غیر این صورت باید آن اصول را کنار گذاشت زیرا «گربه سیاه یا سفید فرق نمی کند مهم آن است که موش را بگیرد.»
اما آنچه توانست چین زمان مائو را که یک چین عقب مانده و تقریباً منزوی از جهان بود به چین فعلی که جزء قدرت های بزرگ اقتصادی است ارتقا دهد، جدا از تغییر در تاکتیک و استراتژی کشورداری، به آیین کنفوسیوسی آنها برمی گردد.
در آیین کنفوسیوس، احترام به سلسله مراتب و صبوری در کارها، از اصول اولیه این آیین است. شاید بر همین مبنا است که در چین «کنفوسیانیسم» به عنوان «علم اخلاق گسترده یی که بر پایه عقلانیت به وجود آمد» شکل گرفت و در طول ۲۱۰۰ سال گذشته در آن کشور به صورت یک مکتب که مورد قبول اقشار مردم است، درآمد.
اشمیت در خصوص تاثیر این مکتب بر تحولات چین و در پاسخ به این سوال که «آیا شما می توانید در ارزیابی تان به آنجا برسید که دولت چین بر مبنای تجارب سنتی گذشته اش (آیین کنفوسیوس) در مواقع بروز بحران های بزرگ با هوشمندی بیشتری برخورد می کند، تا دولت امریکا؟» چنین پاسخ می دهد؛ «لازم است انسان با احتیاط به این نوع قضاوت های کلی برخورد کند. چینی ها از زمان گشایش کشورشان هنوز با ضربه یی در مقیاس ۱۱ سپتامبر روبه رو نبوده اند. با این وصف انسان می تواند به این نتیجه برسد که تعالیم قدیمی کنفوسیوس تاثیر داشت، وقتی که دیده می شود چطور آنها محتاطانه با عملیات تحریک آمیزی مانند بمباران سفارت چین در بلگراد عکس العمل نشان دادند.» یا آنکه «کنفوسیوس بنیادها را دست کم نمی گیرد برای اینکه سلسله مراتب نقش بااهمیتی دارند. آنجا که سلسله مراتب کارایی دارند به بنیادها احتیاجی نیست.»
کتاب «چین - ابرقدرت آینده» از این حیث مهم است که تحلیل های مربوط به نقش پرقدرت چین را نه یک تحلیلگر - که تحلیل شان قابل توجه است - بلکه سیاستمدار کارکشته یی مانند هلموت اشمیت مطرح می کند. او در مقدمه این کتاب هدف از انتشار آن را امید سه گانه یی دانست که «اولاً در زمینه فرهنگ بیش از سه هزارساله چین برای خواننده آگاهی لازم حاصل شود؛فرهنگی که در طول زمان تکامل یافته و در دوران انقلاب فرهنگی مائو درهم کوبیده شد و امروز یک تجدید حیات باورنکردنی را از سر می گذراند. ثانیاً بتوانم کمک کنم پرمدعایی نسنجیده اخلاقی و سیاسی در ارتباط با چین فیصله یابد و ثالثاً چین به هیچ عنوان در به وجود آمدن مشکلات اقتصادی و اجتماعی امروز اروپای غربی مقصر نیست.»
منصور بیطرف
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید