چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

شعله‌های جنگ را خاموش کنیم


شعله‌های جنگ را خاموش کنیم
عده‌ای که منافع گروهی خود را در شعله‌های جنگ جست‌وجو می‌کنند، بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ‏و پایان جنگ سرد، تئوری غلطی را عنوان کرده‌اند تا مجددا زمینه جنگ‌های دیگری را فراهم سازند و در ‏نتیجه بتوانند اسلحه‌های خود را بفروشند و به قیمت جان مردم بیگناه و غیر نظامی بر ثروت و قدرت خود ‏بیفزایند. آنان معتقدند که برخورد تمدن غربی با تمدن شرقی خصوصا تمدن اسلامی امری است اجتناب ‌ناپذیر و با این تئوری غلط جنگ‌های خاورمیانه را توجیه می‌کنند - این گروه برای اثبات ادعای خود به ‏اعمال تروریستی برخی از گروه‌ها، و روش غیردموکراتیک بعضی از حکومت‌های اسلامی استناد می‌‏کنند.‏ برای پرداختن به این مطلب، باید در ابتدا به این سوال پاسخ داده شود که آیا اسلام، حقوق بشر و دموکراسی ‏را که دستاورد مدرنیته است قبول دارد، یا خیر؟ ‏
و آیا کشورهای اسلامی می‌توانند دموکراتیک باشند یا خیر؟
عده‌ای از مسلمانان بر این اعتقاد هستند که انسان مخلوق خداوند است و رابطه او با خالق فقط بر مبنای ‏تکالیفی است که برای او معین شده است. به اعتقاد این دسته، عقیده اکثریت نمی‌تواند منشاء حق یا تکلیفی ‏باشد زیرا ممکن است اکثریت اشتباه کنند - پیروان این طرز تفکر که تاب تحمل هیچ عقیده‌ای را جز باور ‏خود ندارند، دنیا را با چشم پیشینیان نگریسته و با عقل آنها می‌خواهند مشکلات امروزی خود را حل کنند - ‏این گروه بر این باور هستند که حکومت‌ها مشروعیت خود را از مذهب گرفته و باید حافظ دین و مذهب خود ‏باشند و پارلمان فقط می‌تواند قوانین مذهبی را به صورت مدون تنظیم کند و بیش از این اختیاری ندارد زیرا ‏قوانین باید بر مبنای شریعت تنظیم گردند.‏
وضعیت نامناسب دموکراسی در برخی از کشورهای اسلامی نشأت گرفته از این تفکر است که اسلام با ‏دموکراسی و حقوق بشر سازگاری ندارد و البته اسلام فقط چیزی است که حکومت ‏بیان می‌کند و برداشت و تفسیر دیگر مسلمانان از شریعت اسلامی یکسره باطل و مردود شمرده می‌شود و با ‏این حربه مخالفان سیاسی را وادار به سکوت می‌کنند و شهامت مبارزه را از مردم عادی سلب می‌کنند زیرا ‏مردم برای مخالفت و مبارزه با حکام زمینی بسیار راحت‌تر به میدان می‌آیند تا برای مخالفت با دین پدران ‏خود - و نکته جالب آنکه چنین حکومت‌هایی غالبا مورد تایید و حمایت آمریکا هستند به عنوان مثال می‌‏توان از عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین و کویت نام برد و به عبارت صحیح‌تر اگر ‏تئوری‌پردازان آمریکایی معتقدند که برخورد بین تمدن اسلامی و تمدن غربی اجتناب‌ناپذیر است باید پاسخی ‏برای دوستی دیرینه کشورشان با چنین حکومت‌هایی بیابند که البته پاسخی هم ندارد و همچنین آنان باید به ‏این سوال پاسخ دهند که آیا فقط حکومت‌های اسلامی هستند که غیر دموکراتیک می‌باشند و سایر کشورهای ‏جهان همگی دموکرات هستند؟ متاسفانه دیکتاتوری در جهان امروز طیف گسترده‌ای دارد.‏
در حقیقت این مذهب اسلام نیست که با دموکراسی مخالفت دارد بلکه دیکتاتورها هستند که با دموکراسی ‏مخالفند و وجود حکومت‌های غیردموکراتیک اسلامی به هیچ‌وجه موید نظریه برخورد تمدن‌ها نیست.‏ نکته دیگری که باید در مورد تئوری برخورد تمدن‌ها بگویم آن است که تا قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر ‏شوروی، غرب خصوصا ایالات متحده آمریکا به وسیله اسلام رادیکال می‌خواستند مانع پیشرفت و نفوذ ‏کمونیسم شوند و به همین دلیل گروه‌های تندرو و افراطی اسلامی مانند طالبان مورد تایید و حمایت آمریکا ‏بودند تا با اتحاد جماهیر شوروی بجنگند و اکنون که اتحاد جماهیر شوروی از بین رفته است یک‌باره، ‏دوست قدیم تبدیل به دشمن جدید شده است.‏
به هر حال - در قبال حکومت‌های غیردموکراتیک اسلامی که ظلم خود را با سوء استفاده از نام اسلام توجیه ‏می کنند - نواندیشان اسلامی و متفکران دینی به مبارزه پرداخته‌اند. تشکیل جبهه واحدی از مسلمانانی که به ‏ملیت‌های مختلف تعلق دارند و با حفظ قداست اسلام به مبارزه با حکومت‌های خودکامه پرداخته‌اند نوید ‏رهایی مسلمانان است. این جبهه واحد نامی ندارد، بدون رهبر است. اداره مرکزی و شعبی ندارد بلکه ‏جایگاه آن در ذهن هر مسلمان متفکری است که با حفظ دین آبا و اجدادی خویش به دموکراسی احترام گذاشته ‏و نمی‌خواهد هر سخن باطلی را تحمل کند و در قبال ستم، تاب تحمل ندارد.‏
آنان بر این اعتقاد هستند که حکومت‌هایی که به بهانه نسبیت فرهنگی و احکام لایتغیر مذهبی از اجرای ‏دموکراسی و حقوق بشر سر باز می‌زنند در حقیقت متحجرانی زورگو هستند که بر ماهیت دیکتاتوری خود ‏ماسکی از فرهنگ زده و با نام فرهنگ ملی یا دینی قصد تجاوز به حقوق ملت خود را دارند.‏
در حقیقت اسلام، دین برابری و مداراست. قرآن در موارد متعددی بر این موضوع تاکید دارد از جمله: در ‏سوره ۱۰ آیه ۹۹ خطاب به محمد پیامبر اسلام می‌گوید: «اگر پروردگارت می‌خواست همه مردم روی زمین ‏ایمان آورده بودند. آیا تو می‌خواهی مردم را مجبور کنی که مومن شوند؟» (۱) و در سوره ۱۰۹ آیه ۶ می‌‏گوید: «دین شما برای خودتان و دین من برای خودم» (۲) و در سوره ۲ آیه ۲۵۶ آمده است که: «اجباری در ‏پذیرش دین ندارید. خداوند راه را به شما نشان داده است». (۳)‏
‏ ‏ پس چگونه است که در چنین دین و آئینی برخی از مسلمانان رادیکال، پلورالیسم فرهنگی را مردود شمرده و ‏صراحتا بیان می‌کنند که اسلام با دموکراسی همخوانی ندارد.‏
با این ترتیب ثابت می‌شود که مشکل اصلی در ذات اسلام نیست بلکه مسئله مهم آن است که بنا به دلایل ‏مختلف، برخی از حکومت‌های اسلامی مایل نیستند تفسیری از اسلام ارائه شود که منطبق با دموکراسی و ‏حقوق بشر باشد و از این جهت فرهنگ حاکم بر کشورهای اسلامی از جمله فرهنگ سیاسی، احتیاج به ‏دگردیسی و تحول دارد تا بتواند با چشم باز حقایق اجتماعی را درک کرده و بر مبنای نیازهای زمان، قوانینی ‏تهیه کند که هم با روح اسلامی انطباق داشته و هم برطرف‌کننده نیازهای زمان خود باشد.‏
مهم‌ترین گام که برای تحول فرهنگی باید برداشته شود، آموزش مبانی اسلامی به طریق صحیح و درست ‏است - اسلام پویا باید به آنها تعلیم داده شود، باید به مسلمانان یاد داد که می‌توان مسلمان بود و بهتر زندگی ‏کرد، می‌توان مسلمان بود و به اصول حقوق بشر و دموکراسی احترام گذاشت و آن را اجرا کرد. باید ‏مسلمانان را آگاه نمود که کلید بهشت در دست حکومت‌های اسلامی نیست و گروه‌های افراطی برداشت ‏صحیحی از اسلام ندارند و هر عمل ولو به نام اسلام، اسلامی نیست بدین‌گونه است که می‌توان شاهد جنبش‌های اصیل اسلامی و نه تروریسم ‏بود.‏ این بحث خصوصا در شرایط سیاسی امروز دنیا که در برخی از کشورها و نقاط جهان، احزاب سیاسی، با ‏انتخابات به قدرت رسیده‌اند اهمیت بسزایی دارد.
برای اینکه این قسمت از بحث بیشتر باز شود اجازه بدهید راجع به دموکراسی و محدوده آن هم صحبتی داشته ‏باشم - دموکراسی در تعریف کلاسیک آن به معنای حکومت اکثریت است اما اکثریتی که در یک انتخابات ‏آزاد به قدرت می‌رسد حق ندارد هر طور که بخواهد حکومت کند. فراموش نکنیم بسیاری از دیکتاتورهای ‏جهان با دموکراسی یعنی با رای اکثریت مردم به قدرت رسیدند - بنابراین پیروزی در انتخابات به معنای ‏دموکراسی نیست- اکثریت به قدرت رسیده در یک انتخابات آزاد باید چارچوب دموکراسی را رعایت کنند- ‏اما چارچوب دموکراسی چیست؟
‏ چارچوب دموکراسی قواعد حقوق بشر است - به عبارت دیگر اکثریت به قدرت رسیده فقط در چارچوب ‏ضوابط حقوق بشر می‌تواند حکومت کند و حق تخطی از آن را ندارند. هیچ اکثریت به قدرت‌رسیده‌ای به ‏بهانه مذهب حق ندارد بر نیمی از افراد جامعه یعنی زنان ستم کند- مانند محدودیتی که عده‌ای بر زنان ایران روا می‌دارند- هیچ اکثریت به قدرت رسیده‌ای به بهانه ایدئولوژی حق ندارد مانع از آزادی عقیده و ‏بیان شود- مانند اتفاقی که در کوبا و در چین افتاده است- هیچ اکثریت به قدرت رسیده‌ای حق ندارد آزادی‌‏های مدنی را محدود سازد - مانند ایالات متحده آمریکا که به مکالمات تلفنی شهروندان گوش می‌دهند و ایمیل ‌ها و بسته‌های پستی آنان را تفتیش می‌کنند - با این تعریف حکومت‌ها مشروعیت خود را فقط از صندوق ‏رای و آرای مردم نمی‌گیرند، بلکه مشروعیت خود را از آرای مردم و احترام به حقوق بشر توأمان می‌گیرند- ‏هر بهانه‌ای جهت نادیده گرفتن حقوق بشر از قبیل نسبیت فرهنگی و یا مذهب و یا ایدئولوژی غیرقابل قبول ‏است.
بنابراین حکومت‌ها حتی اگر با انتخابات هم به قدرت رسیده باشند مکلف به رعایت ضوابط حقوق ‏بشر هستند و این ضوابط بین‌المللی بوده و برای همه یکسان است.‏
لازم به یادآوری است که در قبال اعلامیه جهانی حقوق بشر، حکومت‌ها ‏اعلامیه اسلامی حقوق بشر را تصویب کرده‌اند که من بارها مخالفت خود را با اعلامیه اسلامی حقوق بشر ‏اعلام داشته‌ام زیرا اگر مسلمانان به علت مذهب خود، بخواهند اعلامیه‌ای جداگانه برای حقوق بشر بنویسند‏، بنابراین همین حق را باید برای پیروان سایر ادیان هم قائل باشند و از این پس ما شاهد اعلامیه یهودی حقوق ‏بشر، اعلامیه بودایی حقوق بشر و هزاران اعلامیه حقوق بشر خواهیم بود - و اداره جهان بر مبنای ادیان ‏متعددی که در آن وجود دارد امری است غیرممکن.‏
حقوق بشر استانداردی است بین‌المللی و قابل انطباق و با هر فرهنگ و مذهبی - ارتباطی با شرق یا غرب ‏نداشته، مسلمان و مسیحی هم نمی‌شناسد - برای همه یکسان است - مسلمانان نیز باید از آن تبعیت کنند - ‏باید از اصولی که مورد توافق همگانی است شروع کنیم نه از اصولی که فقط خود به آن اعتقاد داریم.‏
می‌توانیم به جای برخورد تمدن‌ها از گفت‌وگوی بین تمدن‌ها صحبت کنیم - برخورد و ستیز تمدن‌ها حاصلی ‏جز ویرانه‌سازی ندارد اما چه بسا گفت‌وگوی تمدن‌ها راه حلی منطقی برای مشکلات جهان پدید آورد.‏
علم روان‌شناسی می‌گوید که وقتی در مورد چیزی، دانشی نداریم و نسبت به آن جاهل هستیم از آن می‌ترسیم ‏‏- وقتی از چیزی ترسیدیم، آرامش خود را از دست می‌دهیم - وقتی آرامش خود را از دست دادیم از چیزی ‏که باعث آن است متنفر می‌شویم بنابراین تا مردم جهان نسبت به دین و تمدن یکدیگر شناخت نداشته باشند، ‏نمی‌توان شاهد صلحی پایدار در سطح بین‌المللی بود و من به سهم خود از برگزارکنندگان این جلسه که ‏امکان بحث و گفت‌وگو در مورد دین اسلام را فراهم کرده‌اند سپاسگزاری می‌کنم.‏
سخن آخر آنکه همان طوری که حکومت‌ها نباید از نام اسلام سوء استفاده کنند، ممالک غربی هم ‏نباید از نام حقوق بشر و دموکراسی سوء استفاده کرده و آن را مجوز حمله به کشوری نمایند. دموکراسی ‏هدیه نیست که بتوان پیشکش ملتی کرد- حقوق بشر را همراه با بمب‌های خوشه‌ای نمی‌توان بر سر مردم ‏ریخت.‏ در ابتدا به بهانه از بین بردن سلاح‌های کشتار جمعی به عراق حمله کردند و وقتی چیزی نیافتند عنوان کردند ‏که به‌خاطر دموکراسی می‌جنگیم ولی دیدیم که تجاوز نظامی به عراق حاصلی جز ویرانه‌تر کردن عراق و ‏کشتار حدود یک میلیون انسان بیگناه نداشت.‏ صدام حسین یک دیکتاتور بود. اما سوال من آن است که آیا صدام حسین تنها دیکتاتور جهان بود؟ متاسفانه ‏دنیا پر از دیکتاتور است فقط فرق صدام حسین با بقیه دیکتاتورها در آن است که در کشور آنها نفت نیست اما ‏در عراق نفت زیادی وجود دارد.‏
واژگانی چون مذهب، ایدئولوژی، دموکراسی و حقوق بشر مفاهیمی ارزشمند هستند. بیایید آنها را از زندان ‏حکومت‌ها به درآورده و در استفاده انحصاری ملت‌ها قرار دهیم تا راه سوء استفاده از قدرت‌های سیاسی ‏مسدود شود.‏ شعله‌های جنگ را خاموش کرده و تخم دوستی را بپراکنیم. از این جنگ بیهوده کسی سربلند و پیروز بیرون ‏نخواهد آمد.‏ ما زمانی آرامش خواهیم داشت که در سرنوشتی که برای خود آرزومندیم دیگران را نیز سهیم بداریم. جهانی ‏شدن در صورتی یک تحول تاریخی مثبت به شمار می‌آید که بتواند امکان تحقق یافتن صلحی پایدار را ‏افزایش دهد و از فقر و نابرابری‌های موجود در جهان بکاهد. ما به ساز و کاری بین‌المللی نیازمندیم تا با ‏نظارتی دائمی و مستمر راه سوء استفاده از قدرت را مسدود سازد و الا جهان به پرتگاهی خواهد رفت که ‏تباهی نوع بشر را به دنبال خواهد داشت.‏ همگی بکوشیم تا جهان را بهتر از آنچه که از پدران‌مان تحویل گرفتیم تحویل نسل آینده دهیم.‏
شیرین عبادی
متن سخنرانی در مراسم دریافت جایزه «مدارا» از سوی کادمی ‏پروتستان توتسینگ در کشور آلمان
‎‎پی‌نوشت‎‎‏ ‏
‏۱- و لو شاء ربک لآ من من فی الارض کلها جمیعا افانت تکره الناس حتی یکونوا مومنین (سوره یونس آیه ‏‏۹۹)‏
‏۲- لکم دینکم ولی دین (سوره الکافرون آیه ۶)‏
‏۳- لااکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی (سوره بقره آیه ۲۵۶) ‏
منبع : روزنامه کارگزاران