یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


اردکی در فضا


اردکی در فضا
او برگشته است . بله «دافی داک» ، اردک معروف شرکت وارنر این بار در نقش داک داجر ( اردک از زیر کار در رو ) به صحنه برگشته است ، منتها نه روز عادی در قرن بیستم یا حتی بیست و یکم بلکه در قرن بیست و چهارم و نیم !. چند حلقه در صفحه تلویزیون شما ظاهر می شود ، وسط حلقه ها موشکی به فضا پرتاب می شود .
موسیقی روی این تصاویر شما را به یاد فیلم «تاندربال» از مجموع جیمزباند می اندازد ، شنیدن صدای تام جونز هیجان شما را بیشتر می کند . بعد تصویری از دافی داک که لباس مخصوص کاپیتان های فضایی را پوشیده است صفحه را پر می کند . کنارش نوشته شده است : دافی داک در نقش داک داجر . تام جونز به خواندن ادامه می دهد و تصاویر شما را به یاد آماده شدن بت من می اندازد .
بعد : پورگی پیگ در نقش «اسپیسی کدت» ( کارآموز فضایی ) . باز چند تصویر از داک در شرایط متفاوت . دوباره: «مارون ماریتان» ( آدم کوچولوی مریخی ) در نقش فرمانده مریخ. حالا چند سفینه مریخی «سفینه داک» را تعقیب می کنند و بعد روی صفحه ( پس زمینه ای در فضا ) حروف اسم داک داجر در کنار هم جمع می شوند. به دنبال آن ، به سرعت و با آهنگی که حس و حال جنگ ستارگان را می دهد اسم آن قسمت مثلاً قسمت ۱۲۰۲۰ « جاسوسی که مرا دوست ندارد » نویسندگان آن و در آخر کارگردانان ظاهر می شود .
اولین تصویری که .... یه لحظه صبر کنید : دافی داک ؟ داک داجر ؟ این ها کی هستند ؟ از کجا آمدند ؟ معمولاً با شنیدن اسم شرکت وارنر ، اولین تصویری که به ذهن ما می رسد خرگوش خاکستری شیطانی است که همیشه هویجی به گوشه لبش است و از ما می پرسد : « هی چی شده رفیق ؟ » ولی خوب می دانیم که او تنها شخصیت خلق شده در این کمپانی نیست: «رود رانر»، «ویل اکایوت»، «تویتی»، «اسپیدی گنزالس»، «پورکی پیگ» و ... «دافی داک». وی برای اولین بار توسط کارگردان پر آوازه شرکت «تکس اوری» خلق شد و در کارتون « شکار اردک پورکی » بازی کرد .
این کارتون که در سال ۱۹۳۷ ساخته شد ، معرف کاملی برای دافی بود . اردک سیاه کوچکی با حلقه ای سفید به دور گردنش ، دیوانه و مضحک که دنیای کارتون های سیاه و سفید را زیر و رو کرد . کسی که مدام « وهو وهو » و خنده های بلند سر می داد و جلوی شکارچی مثل «پورکی پیگ» بدون ترس ایستادگی می کرد . بنابر گفته ای، اگر «میکی موس» کارتون را مردمی می کرد، گروه «دافی داک» و «پورکی پیگ» آن را واقعاً خنده دار ساخت. اما «دافی داک» بیشترین بخش تکامل خودش را مدیون تلاش های «چاک جونز» است. در سال ۱۹۴۸ در دافی داک تغییراتی ایجاد شد .
بلندتر و استخوانی تر و ژولیده تر شد. شخصیتش هم از کسی که همیشه برنده و خوشحال بود به بازنده ای که هیچ وقت راضی نمی شد تغییر کرد . او در چندی از بهترین کارتون های «جونز» بازی کرد. ولی وقتی که از طرف کارگردان های دیگر شرکت وارنر با استقبال زیادی مواجه نشد (آن ها ترجیح می دادند از شخصیت قدیمی او استقاده کنند) «جونز» اورا در اواسط دهه پنجاه بازبینی کاملی کرد و تا امروز هم به همین شکل باقی ماند.
او که همیشه در ابتدا نا موفق است ، در نهایت از این بابت خوشحال می شود. «جونز» در برابر دافی شخصیت های زیادی گذاشت: «نستی کنستی»، «مارون مارتین»، «المرفود»، خودش (در شاهکار جونز به نام « داک دیوانه می شود») و در نهایت «باگزبانی». یکی از این کارتون ها « داک داجر در قرن بیست و چهارم و نیم » بود که در سال ۱۹۵۳ پخش شد و پایه ای برای ساخته شدن سری «داک داجر» در سال ۲۰۰۳ شد. «جورج لوکاس» ( خالق جنگ ستارگان ) از این کارتون خوشش آمد . همین باعث شد که در سال ۱۹۸۰ «جونز» یک قسمت دیگر از این کارتون را به نام « داک داجر و بازگشت به قرن بیست و چهارم و نیم» بسازد و هم زمان با فیلم «جنگ ستارگان» پخش بکند.
حالا داستان از چه قرار است: «داک داجر» ( دافی داک ) در دوران ما منجمد می شود و در سال ۲۳۵۰ دوباره به زندگی عادی باز می گردد. به دلایلی کاملاً نامشخص، سمت کاپیتانی یکی از فضاپیماهای نیروی محافظ زمین را می گیرد. مرتباً پیغام هایی دریافت می کند که ردشان می کند تا وقتی که کار آموز فضایی اش (اسپیسی کدت ) وادارش می کند آن ها را اجرا کند. او در اکثر موارد با فرمانده مریخی (مارونی) درگیر می شود. در کنار این ها بازیگران دیگری هم هستند: سگ مارونی کی- نائین (K-۹) ، پروفسور آی کیو بالا (کسی که در تیتراژ اولیه می بینیم که «داجر» را به زندگی عادی بر می گرداند) ملکه مریخ ( کسی که به اندازه ای که عاشق «داجر» است، از او متنفر است.)
رییس «داجر» و شخصیت های دیگری که در بعضی از قسمت ها به صورت مهمان حضور دارند، «نستی کنستی» و «یوسمیت سام» که نقش رییس بربرهای فضایی را دارد. کارگردان های این مجموعه علاوه بر استفاده کردن از خصوصیات شخصیت های «وارنر»، به استفاده از سایر ژانرهای معروف دیگر پرداخته اند.
از تیتراژ اول ( که به درستی باید آن را تأثیرگذار نامید) و با صدای «تام جونز» که ما را وارد حال و هوای «جیمز باند» می کند، تا قسمت معرفی که با آهنگ مخصوص «جنگ ستارگان» وارد فضای کارتون می کند، تا انواع شخصیت های مهمان، از جمله؛ «دراکولا» در قسمت «می خواهم به چنگت بیارم» حضور ربات کمکی که صحنه آخر قسمت « دوست پرنده » را کاملاً شبیه کارتون « غول آهنی » می کند. لباسی که بر تن «ملکه مریخ» است به مانند لباس «پرنسس ویا» در آخرین سری «جنگ ستارگان» است.
در قسمت دهم «داجر» اتفاقی جایش با یکی از قهرمانان گروه سبز پوش عوض می شود، که کاملاً یادآور کمیک استریپ های آمریکایی است. کارگردانان جوان این مجموعه («اسپایک برندت» و «تونی کرون» ) به خوبی توانستند ما را از روابط بین شخصیت ها آگاه کنند و همین موضوع خود باعث خلق موقعیت های طنز بسیاری شده است، که همیشه در هر نقطه ای از داستان پراکنده است. شاید ابتدا ما واقعاً نفهمیم که چرا «داک داجر» به سمت کاپیتانی رسیده است. ولی در طول قسمت های مختلف متوجه قابلیت های او به عنوان یک کاپیتان قابل اعتماد می شویم. هرچند که همه این ها با شوخی های فروانی همراه است.
به عنوان مثال در قسمت «بازگشت به آکادمی» بعد از این که «داجر» در هر سه مرحله از تعلیماتش رد شده است، تصمیم می گیرد که رتبه خودش را در دفتر سرهنگ «امیلی» عوض بکند . (امیلی اسم مرد هیکل گنده ای است!) وقتی که سرهنگ «امیلی» می بیند که در دفترش به جای رتبه دی منفی، آی مثبت است و داجر برای او و ما توضیح می دهد چه طوری این کار را کرده است. سرهنگ امیلی کاملاً به هم می ریزد: سرهنگ امیلی [عصبانی]: تو شبونه اومدی و این کار را کردی؟ داک داجر: آره. سرهنگ امیلی [در حال انفجار]: هیچ کس تا به حال جرأت این کار را نداشته. [با حالتی متفاوت] بهت تبریک می گم داجر. [داجر دیپلم اش را می گیرد] این تنها قابلیت داجر نیست.
در «جاسوسی که من را دوست نداشت» هم می بینیم که داجر به سادگی از سد مریخی ها می گذرد تا سیاره ای را نجات دهد. هرچند این قسمت تلنگری هم به فیلم های اکشن ضعیف می زند. البته وقتی که به جنبه های دیگر او پرداخته می شود، می توانیم پیش خودمان او را تا حد یک شخصیت کاملاً سطح پایین ببینیم. در شروع «آن ها مغز داجر را دزدیدند» داجر در کافه ای نشسته، دختری زیبا مشغول خواندن است، داجر در یک نگاه عاشق او می شود. وقتی که به در اتاقش می رسد، بوی دهانش گل ها را خشک می کند.
در اتاق دختر هم آنقدر خرابکاری می کند که آخر با سوزاندن گیس بلندش با لگدی از اتاق ، بیرون می شود. البته وقتی که فرمانده مریخی مغز او را عوض می کند، جریان کاملاً فرق می کند. علاوه بر این ، گاهی شوخی ها، شکل دیگری به خود می گیرند: رییس رستوران مریخی: «من اومدم که باهاتون رقابت کنم». رییس رستوران زمینی: «تو نمی تونی ، مشتری های ما با شخصیت هستند».
رییس رستوران مریخی «جدا»؟ [بلند] سیب زمینی سرخ کرده با همبرگر مجانی! [سالن در یک لحظه خالی می شود] ( صحنه ای از رفتن «داک») [ داک داجر و کدت برای فرار، سوار سفینه بربرها می شوند] رییس بربرها ( یوسمیت سام ): «این وحشی ها رو دستگیر کنید». ( صحنه ای از « خوک عمل » ) در طول سریال می فهمیم که ملکه مریخ عاشق داک داجر است و دکتر «آی کیو» ! با نقشی که شبیه دکتر «فرانک اشتین» ( البته با کمی اغراق ! ) دارد ، همیشه به کلاه خودش که یک لامپ است می نازد.
در یکی از قسمت ها هم بعد از اتمام تیتراژ اولیه عوض این که صحنه معرفی آن بخش را ببینیم، به شکل کارتون های قدیمی وارنر نام « ماجراهای ماروین و کی - ناین » بر روی صحنه ظاهر می شود. این تنها قسمتی از مجموعه اول داجر است که به جای پرداختن به او ، ما ماروین و سگش را به جای قهرمان می بینیم. آن ها برای بازی گلف آمده اند.
این بار «کی _ ناین» مریخ را از دست موش های آشوب گر، که می خواهند بمب اتمی را به آنجا بفرستند، نجات می دهد. گروه وارنر هم این بار با به کارگیری خصوصیات فردی متکبر، ترسو و خودنما به نام «دافی داک» و با ترکیب آن با قهرمانی همچون «داک داجر» شخصیتی به ما می دهد که راحت می تواند برای خنداندن استفاده شود.
تمام این ها به همراه استفاده درست از عناصر دیداری و شنیداری و با کمک ابزار کاملاً نمایشی (دراماتیک ) باعث می شود که این کارتون با خودش شادی را به خانه های ما آورد و لحظاتی فراموش نشدنی را ایجاد کند. همین است که به گفته کارشناسان، «داک داجر» در جمع پنجاه کارتون برتر قرن حاضر قرار گیرد. خوب حالا دیگر می توانیم کارتون را تماشا کنیم. راستی این سؤال قدیمی را همیشه می پرسند: کدام بهتر است ؟ «دافی» یا «باگز»؟ شما بگویید ؟
آراز بارسقیان
منابع مورد استفاده: ۱
- مقاله « تاریخ کامل دافی داک » از میتوهانتر
۲- راهنمای مجموعه داک داجر تاریخ داک داجر
منبع : پیلبان انیمیشن


همچنین مشاهده کنید