پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

دموکراسی در اینجا و آنجای جهان


دموکراسی در اینجا و آنجای جهان
«... دیگر نمی توانم حرف بزنم؛ سرم را خم می کنم. چهره دانش اندوز درست دم چهره من است. به حال از خود راضی لبخند می زند، درست دم صورتم، عین وضعی که در کابوس ها پیش می آید. به زحمت تکه نانی را می جوم که نمی توانم تصمیم بگیرم قورتش بدهم. انسان ها؛ باید انسان ها را دوست داشت؛ انسان ها ستودنی اند. می خواهم بالا بیاورم - و ناگهان ایناها؛ تهوع.»۱
تهوع، یک فصل طبیعی آدمی است. اما میان تهوع آدمیان و علت و دلیل آن، تفاوت ها کم نیست. تهوع آنتوان روکانتن، قهرمان رمان «تهوع» ژان پل سارتر، فیلسوف و اندیشمند شهیر از جنس دیگری است. روکانتن از «رجاله ها» با اندیشه ها و احساسات دروغین و به سبب دغدغه های «وجود»ی دچار حالت تهوع می شود. ادراک او از پیرامونش، و حتی آگاهی به «خود»، موجب تهوع روکانتن می شود.
... و اما، محمود احمدی نژاد هم در سفر اخیر به استان فارس از یک حالت تهوع دیگر گفت؛ او تصریح کرد؛ «امروز به خاطر عملکرد قدرت های زورگو در عرصه جهانی، اگر در کشوری راجع به دموکراسی حرف بزنیم، مردم حالت تهوع می گیرند، و این بیانگر این است که تئوری های مادی به بن بست رسیده اند...»
اینکه از میان این همه مفهوم و مقوله در جهان، احمدی نژاد دموکراسی را هدف قرار می دهد و به خاطر عملکرد «قدرت های زورگو» در برخی نقاط جهان، به بن بست رسیدن نظریه دموکراسی را اعلام می کند، در نوع خود قابل تامل و تحلیل است.
نظام های سیاسی اقتدارگرا و تمامیت طلب (توتالیتر) که نه فقط مردم را در برخی کشورهای جهان به تهوع پیوسته دچار کرده اند، بلکه جان بسیاری انسان ها را ستانده و جان بسیاری دیگر را به لب رسانده اند، در ادبیات سیاسی رئیس جمهور هدف قرار نمی گیرد. نظام های سیاسی دموکراتیک صلح طلب و بشردوستی که الگوهای کاربردی برای جهانیان محسوب می شوند نیز مغفول واقع می گردند. ولی در یک استدلال کلی، دموکراسی به بن بست رسیده ارزیابی می‌شود.
● از دموکراسی
اشتباه است اگر تصور شود که مفهوم و پدیده یی چون دموکراسی، به یک باره و برای همیشه، ابداع و اختراع شده است؛ دموکراسی، در اینجا و آنجای جهان، سیری تاریخی داشته است. البته - و آن چنان که در پژوهش های متعدد آمده است - در روم و یونان باستان و در حدود ۵۰۰ پیش از میلاد بود که نخستین نظام های حکومتی مبتنی بر مشارکت مردمی تعداد کثیری از شهروندان شکل گرفتند. این یونانیان - و احتمالاً آتنی ها - بودند که اصطلاح دموکراسی (Demokratia) را از واژه یونانی Demos به معنای مردم و Kratos به معنای حکومت کردن وضع نمودند. در همان مقطع زمانی که حکومت مردمی در یونان سامان می یافت، اشکالی از آن هم در روم (در شبه جزیره ایتالیا) آشکار شد.
رومی ها نظام خود را جمهوری (Republic) نامیدند به معنای چیزی که متعلق به مردم باشد. آن انگاره ها و اعمال سیاسی در روند زمان و از پی قرون متعدد، پیشرفت روند دموکراسی را ممکن و سهل ساختند. تجربه های پرشمار در نقاط مختلف جهان - به ویژه اروپا - دموکراسی را با وجود موانع و نقدها و ایرادهای بسیار، به پیش بردند و هر یک به نحوی، مستقر و متبلور کردند.
▪ در تبیین ویژگی های کلی دموکراسی، اندیشمندان علوم سیاسی بر چند نکته اساسی تاکید می کنند:
۱) دموکراسی حکومتی است مبتنی بر آرا و افکار عمومی که پیوسته باید در مقابل مردم احساس مسوولیت کند؛ حکومت باید به طور دائم منشاء دموکراتیک خود را تجدید کند.
۲) افکارعمومی به گونه یی آزاد و آشکار ابراز شود و شیوه های مناسبی برای ابراز آن (مانند مطبوعات، انتخابات، احزاب، رفراندوم و...) وجود داشته باشد.
۳) در مورد مسائل مورد اختلاف نزد افکار عمومی، باید افکار اکثریت عددی را در نظر گرفت و برای تامین نظر اکثریت، باید حق رای و مشارکت سیاسی را به همه گروه ها و اقلیت ها گسترش داد.
۴) دموکراسی در فضایی عمل می کند که جامعه مدنی از حضور فعال و خودجوش نهادها و سازمان های غیردولتی و انجمن ها و جمعیت های مستقل سرشار و مهیا باشد.
۵) حکومت دموکراسی مستلزم کثرت گرایی اجتماعی است؛ یعنی این واقعیت که هر جامعه یی مرکب از منافع و علائق و سلایق و دیدگاه های گوناگون است، باید در نظر گرفته شود. دموکراسی نمی تواند به سود یکی از این اجزا عمل کند، یا اقلیت و حقوق آن را نادیده بگیرد.
۶) دموکراسی مستلزم نسبی گرایی ارزشی و اخلاقی است؛ هیچ گروهی حق ندارد در جایگاه حکومت، هیچ فلسفه یا ایدئولوژی خاصی را بر گروه های دیگر و جامعه تحمیل کند.
۷) شرط عملکرد رضایت بخش نهادهای دموکراتیک، رعایت آزادی های اساسی (از جمله آزادی بیان، قلم و جمعیت ها و انجمن ها) است.۲
به عقیده صاحب نظران علوم سیاسی، دموکراسی نتایج مطلوبی را به بار می آورد که عبارتند از؛ جلوگیری از خودکامگی و اجتناب و ممانعت از حکومت اقتدارگرایان شرور؛ تضمین و تامین حقوق اساسی برای شهروندان، حقوقی که نظام های غیردموکراتیک نمی خواهند - یا نمی توانند - آنها را به رسمیت بشناسند؛ ایجاد و تضمین آزادی های فردی برای شهروندان و تامین آزادی های فردی؛ فراهم آوردن امکان حراست از منافع اساسی مردم؛ مهیا کردن حداکثر فرصت برای افراد تا آزادانه، سرنوشت خود را تعیین نمایند و بر اساس قوانینی که خود انتخاب می کنند، زندگی نمایند؛ فراهم آوردن حداکثر فرصت برای انتخاب و اختیار در حوزه گزینش های اخلاقی؛ و صلح جویی حکومت های دموکراتیک و رونق و توسعه در آنها به مراتب بیش از حکومت های غیردموکراتیک است.۳
● مدعیان دموکراسی
با چنین ویژگی هایی، طرفداری و گرایش آشکاری به دموکراسی در قریب به اتفاق کشورهای جهان مشاهده می شود؛ حتی در کشورهایی که تحت حکومت های اقتدارگرا و نظامی هستند، ممکن است انتخابات انجام شود و از نوعی سیاست به ظاهر دموکراتیک طرفداری و حمایت شود. حتی فاشیست ها هم حکومت را دموکراسی «واقعی» می خواندند؛ در تئوری فاشیسم، یک دموکراسی «واقعی» به معنای یک دیکتاتوری مطلق است؛ این چنین، فاشیست ها مفاهیم استبداد و حاکمیت عمومی را در قالب یک «دموکراسی توتالیتر» در هم می آمیزند.۴ شاه هم - در ایران - حکومت خود را دموکراتیک می خواند. او دموکراسی را همان نظمی می دانست که خود مستقر کرده بود و مخالف سیاسی از نظر وی، تروریست و وابسته و خائن و مجرم بود. شاه در آبان ۱۳۵۵ گفته بود؛ «دموکراسی - اگر وجود داشته باشد - غیر از این کاری که ما می کنیم چه معنایی می تواند داشته باشد؟ راستی معنای دموکراسی چیست؟»۵
او در مصاحبه معروفش با اوریانا فالاچی (۱۳۵۲) هم تصریح کرده بود؛ «به شما اطمینان می دهم که در بعضی موارد، دموکراسی در ایران خیلی بیشتر از دموکراسی کشور شما غایتالیاف در اروپاست.» وقتی فالاچی منظور خود را از دموکراسی توضیح می دهد که؛ «آن دموکراسی که مردم بتوانند آزادانه آنچه را که می خواهند به زبان بیاورند و دموکراسی پارلمانی که اقلیت هم حق اظهارنظر دارد»، شاه پاسخ می دهد؛ «من آن دموکراسی را نمی خواهم،... من نمی دانم با آن نوع دموکراسی چه کنم. همه اش مال خودتان، دموکراسی جالب شما،... آزادی فکر، دموکراسی، این کلمات چه مفهومی دارند؟،»۶
وی در مرداد ۵۶ و در دیدار سفیر تهران در لندن نیز دموکراسی و آزادی های محقق شده در ایران را «بسیار پیشرفته تر» از موارد مشابه در انگلیس و حتی سوئد توصیف می کند و می گوید؛ «امروزه معلوم شده که دموکراسی غربی دیگر کارایی ندارد و حکومت هایی که بر چنین اساسی حرکت می کنند، لاجرم به سوی اضمحلال خواهند رفت.»۷
کوتاه سخن، حتی رژیم های اقتدارگرا و حاکمان تمامیت خواه و غیردموکرات هم در رفتاری دوگانه، از سویی خود را پیگیر دموکراسی و علاقه مند به تحقق آن معرفی کرده اند و از سوی دیگر در رفتاری مغایر با حداقل استانداردها و لوازم و ویژگی های یک حکومت دموکراتیک، خودکامگی و شرارت از خویش به تصویر کشیده اند. این نکته هم قابل صرف نظر کردن نیست که الگوها و انواع مختلفی از دموکراسی مورد توجه صاحبنظران و اندیشمندان علوم سیاسی قرار گرفته و حتی در عمل، محقق شده است.
برخی از تفاوت های اساسی میان انواع دموکراسی، تفاوت هایی هستند که دموکراسی نمایندگی چندحزبی، دموکراسی نمایندگی یک حزبی و دموکراسی مشارکتی (که گاه دموکراسی مستقیم نیز خوانده می شود) را از یکدیگر متمایز می کنند.
در برخی رژیم های سلطنتی (مانند انگلستان، سوئد و حتی ژاپن) هم پادشاهان مشروطه، در کنار دولت های حامی دموکراسی زیست می نمایند. دموکراسی اجتماعی - که بر تامین رفاه اجتماعی و توزیع ثروت در جامعه به وسیله دولت تاکید می کند- که چیزی بیش از دموکراسی لیبرال و کمتر از سوسیالیسم را به تصویر می کشد، یا شبه دموکراسی ها در کشورهای در حال توسعه، گونه های متفاوتی از دموکراسی را به نمایش می گذارند که البته با اقتدارطلبی و تمامیت خواهی، مرزبندی محسوس و مشخصی دارند. ۸
در هر حال، در تبیین دموکراسی گریزی نیست جز تصدیق و تایید اهمیت چند اصل مهم در خصوص مرکزیت ساخت قدرت غیروابسته به شخص، وجود قانون اساسی برای تضمین و حفظ حقوق شهروندان، تعدد مراکز قدرت در خارج و داخل دولت و وجود سازوکارهایی به منظور ترویج رقابت و مناظره بین طرفداران برنامه های سیاسی بدیل و جانشین.
● دموکراتیک، غیردموکراتیک
تاکید بر الزامات و ویژگی ها و اصول اولیه دموکراسی، به معنای طرفداری از هیچ کدام از مدل های موجود دموکراسی نیست. اما واقعیت این است که میان نظام های سیاسی مستقر در برخی کشورهای اروپایی (چون سوئیس، نروژ، سوئد، اتریش و...) با برخی رژیم های سیاسی موجود در جهان (از کره شمالی گرفته تا لیبی) تفاوت ها از زمین تا آسمان است.
رفتار برخی حکومت ها در داخل یا خارج از کشور خود، هرچند مورد انتقاد و تقبیح باشد، نمی تواند دستمایه تهوع در مورد دموکراسی گردد، به ویژه آنکه دموکراسی، بدیل و جایگزینی جز دیکتاتوری و اقتدارگرایی و تمامیت خواهی و خودکامگی حکومت ها ندارد. پیدایش حالت تهوع نسبت به رفتار سلطه جویانه و جنگ طلبانه برخی دولت ها، اگر بدون تقبیح و نفی رژیم های غیردموکراتیک و حکومت های اقتدارگرا انجام شود، واجد معنای ویژه یی خواهد بود.
می توان دموکراسی را با توجه به مقتضیات و شرایط فرهنگی- اجتماعی و امکانات و توانایی های مادی، نقد کرد و تا حد امکان ارتقا داد و عمق بخشید و گسترش داد، اما نقد دموکراسی از موضع اقتدارگرایی، به معنای نفی و طرد آن است.
البته دموکراسی برای اینکه به شکوفایی رسد، باید پدیده یی دارای دو جنبه باشد و از یک سو با اصلاح قدرت دولت و از سوی دیگر با تجدید ساختار جامعه مدنی سروکار داشته باشد؛ دگرگون سازی دولت و جامعه مدنی به یکدیگر وابسته اند. از این منظر، صدور دموکراسی با ابزار جنگ و خشونت و سلطه، نه تنها غیرمنطقی که غیرواقع بینانه به نظر می رسد. استقرار دموکراسی، همچنان که نیازمند حکومت دموکرات با باورهای دموکراتیک است، محتاج شهروندانی آگاه، آزاده، صبور و پیگیر حقوق خویش نیز است.
لذا اعمال سلطه و تحمیل جنگ و خونریزی برای دموکراسی، محل انتقاد و ایراد است. اما اینکه سرکوب های داخلی رژیم های اقتدارگرا، تمامیت خواهی دولت های توتالیتر و اعمال خفقان حکومت های غیردموکراتیک در بسیاری از کشورهای جهان - و به ویژه کشورهای در حال توسعه - نادیده انگاشته شود و از سوی دیگر، وجوه مثبت و ویژگی ها و صفات و پیامدهای نظام های دموکراتیک (در اشکال و قالب های گوناگون) در بسیاری دیگر از کشورهای جهان - و به ویژه کشورهای توسعه یافته - مورد اغماض و بی توجهی قرار گیرد، و آنگاه دموکراسی، به بن بست رسیده و مهوع، ارزیابی شود، امری غیرقابل پذیرش و غیرمنصفانه خواهد بود.
در ترازوی مقایسه وضع رژیم های دموکراتیک و رژیم های غیردموکراتیک است که می توان به ارزیابی دقیق تری نائل شد و قضاوت منصفانه یی ارائه کرد. می توان برخی حکومت های پوپولیستی را که به سرکوب منتقدان و منزوی کردن و تهدید مخالفان می پردازند، در ظاهر برخوردار از حمایت های توده یی و با مشارکت اکثریت شهروندان توصیف کرد و آنان را دموکراتیک نامید، اما دموکراسی، آنچنان که در این مطلب مورد اشاره قرار گرفت، الزامات و حداقل ها و ویژگی هایی دارد که آگاهان و صاحب نظران و اندیشمندان، بر مبنای آن به خط کشی انواع نظام های سیاسی می پردازند.
به نام دموکراسی، جنگی را بر ملتی تحمیل کردن و جان بی گناهان را ستاندن، مهوع و غیرقابل دفاع و مذموم و جنایت است، اما همزمان، عوام فریبی و تزویر و دروغ نیز تهوع می آورد، آنچنان که به پنام آزادی و واژه های مقدس و زیبای مشابه، اختناق و سرکوب و فضای مونولوگی را گسترش دادن، مهوع است و آنگونه که بر صدر نشستن جاهلان و خاموش و طرد کردن عالمان، به هزار نیرنگ، تهوع آفرین می گردد...
«پس این تهوع است؛ این آشکارگی کورکننده؟ چقدر ذهنم را به خاطرش کاویدم، چقدر درباره اش چیز نوشتم،» (ژان پل سارتر، تهوع).
مرتضی کاظمیان
منابع در آرشیو روزنامه موجود است.
منبع : روزنامه اعتماد