چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


پل نیومن


پل نیومن
فکر می کنم هیچ چیز استثنایی و شایسته افتخاری در مورد انسانی خیر بودن وجود ندارد؛ترجیح می دهم به عنوان آدمی از من یاد کنند که سعی کرد جزئی از زمانه خود بشود. تلاش کرد که به مردم کمک کند تا بتوانند با هم رابطه برقرار کنند و همه هم و غمش این بود که در زندگی اندکی آرامش به دست آورد و خودش را کمی به مقام انسانیت نزدیک کند.کسی که خودخواه و خودپسند نبود و هرگز وا نداد.
▪ پل نیومن
پل لئونارد نیومن در ژانویه سال ۱۹۲۵ در کلولند در اوهایو متولد شد. او دومین فرزند آرتور و ترزا نیومن بود و درخانواده ای متوسط و دررفاه نسبی در ارتفاعات شیکر بزرگ شد. پدراو صاحب یک فروشگاه لوازم ورزشی بود.
تا سال ۱۹۵۰ اتفاقات زیادی در زندگی پل نیومن رخ داده بود. از جمله اینکه وی را به خاطر رفتار نامناسب از دانشگاه اخراج کردند. سپس به مدت سه سال به خدمت نیروی دریایی درآمد و در جنگ جهانی دوم به عنوان اپراتور مشغول به کار شد. سپس از دانشگاه کنیون اهایو فارغ التحصیل شد و با همسر اولش جکی ازدواج کرد و صاحب فرزندی به نام اسکات شد.
سال ۱۹۵۰ از جهتی دیگر نیز سالی سرنوشت ساز برای پل جوان بود. در این سال او پدرش را از دست داد. سالها بعد پس از موفقیتهای چشمگیر تنها تاسف خود را عدم حضور پدرش برای دیدن این موفقیتها بیان کرد. موفقیتهایی که هرکدام از آنها کافی بود که پدری به فرزندش ببالد.
او جکی را نیز با خود به شیکر آورد و مدت کوتاهی هم فروشگاه به ارث رسیده از پد ر را اداره کرد. اما بعد ازمدتی به این نتیجه رسید که فروش لوازم ورزشی شغلی نیست که او به دنبال ان بوده است.
نیومن به همراه زن و فرزندش به نیوهیون رفت و در آنجا در کلاسهای تئاتر دانشگاه ییل شرکت کرد. مدتی بعد در حین بازی در تئاتر دانشگاه، دو نفر از واسطه ها که مسئول انتخاب بازیگر بودند بازی پل را پسندیده و از او دعوت کردند که با آنها به نیویورک برود و بازیگری را به صورت حرفه ای دنبال کند.
پس از عزیمت به نیویورک پل به عنوان بازیگر مهمان در برنامه های تلویزیونی مختلفی به ایفای نقش پرداخت تا اینکه در سال ۱۹۵۳ جهش عظیمی در زندگی حرفه ای او پدید آمد. او در نمایشنامه " پیک نیک " که در برادوی به روی صحنه می رفت، به عنوان هنرپیشه علی البدل نقش اول انتخاب شده بود و در همان جا با جوانا وودوارد که او هم هنرپیشه علی البدل بود، آشنا شده و این آشنایی به رابطه عمیقی بین این دو انجامید. در همین اثنا، فرزند دوم پل، سوزان، هم متولد شد.
در سال ۱۹۵۴،" جام نقره ای "، فیلمی که نیومن بسیار از آن ناراضی بود به نمایش درآمد. وی در اواخر عمر هم، هنوز از بازی در این فیلم شرمسار بود و گهگاه آن را مسخره می کرد. پس از پخش فیلم، طی نامه ای به خاطر بازی نه چندان جالبش از همه بینندگان عذرخواهی کرد.

پس از این فیلم، او دوباره به روی صحنه برگشت و در " ساعات نا امیدی " به ایفای نقش پرداخت.
در سال ۱۹۵۶ بالاخره شانس به نیومن روی آورد و او توانست توانایی هایش را در " کسی آن بالا مرا دوست دارد " به نمایش بگذارد و نظر منتقدین را به خود جلب کند.
او در سال ۱۹۵۷ در " تابستان داغ طولانی " با جوانا وودوارد همبازی شد. در طول این فیلم، آنها به این نتیجه رسیدند که برای هم ساخته شده اند و نیومن بعد از طلاق جکی، در ژانویه ۱۹۵۸ در لاس وگاس با جووان وودوارد ازدواج کرد.
آنها صاحب سه دختر شدند. در سال ۱۹۵۹، پل نیومن که معتقد بود برای بازیگر بودن ابتدا باید به دوران پاک کودکی بازگشت، برای اولین باربه خاطر بازی در فیلم " گربه روی شیروانی داغ " نامزد دریافت جایزه اسکار شد. در دهه ۱۹۶۰ مرد چشم آبی به یکی از سرشناس ترین بازیگران سینما تبدیل شد و سه بار دیگر هم برای بازی در سه فیلم " کلاه بردار "۱۹۶۱ " هاد " ۱۹۶۳ و " لوک خوش دست " ۱۹۶۷ نامزد جایزه اسکار شد.
در اولین تجربه اش در سال ۱۹۶۸ بعنوان کارگردان، اگرچه فیلم " راشل " و بازیگر آن، جوانا وودوارد نامزد اسکار شدند، اما پل نیومن افتخار نامزدی در بخش کارگردانی را به دست نیاورد. با این وجود جایزه گلدن گلاب را برای بهترین کارگردانی دریافت نمود. در سال ۱۹۶۹ نیومن و رابرت رد فورد، دو سوپر استار تاریخ سینما در کنار هم در فیلم " بوچ کسیدی و ساندنس کید " به ایفای نقش پرداختند که منجر به یک رکورد تاریخی در فروش فیلم شد.
در طول دهه ۶۰ نیومن اوج و فرود های متعددی داشت. در کنار فیلمهای مشهوری چون " نیش " ۱۹۷۳ و "آسمانخراش جهنمی " ۱۹۷۴ در فیلمهای کمتر شناخته شده ای نظیر " زندگی قاضی روی بین " ۱۹۷۲ نیز بازی کرد. ۵ سال بعد نیومن در فیلم کلاسیک ستایش شده " اسلپ شات " نیز حضور یافت.
بعد از مرگ تنها پسرش اسکات، در سال ۱۹۷۸ زندگی شخصی و حساسیت او در انتخاب فیلم هایش به کلی دستخوش تغییر شد. به عقیده اکثر منتقدین بازیگری او در دهه ۸۰ و پس از آن به اوج خود رسید. او در خود به آرامشی عجیب رسیده بود و این آرامش در فیلم " حکم " ۱۹۸۲ به خوبی مشاهده می شود. او با این فیلم برای ششمین بار نامزد جایزه بهترین بازیگر مرد اسکار شد. و در سال ۱۹۸۷ بالاخره اولین جایزه اسکارش را به خاطر بازی در فیلم " رنگ پول " ۱۹۸۶ دریافت کرد. اما به دلیل عدم حضور نیومن در مراسم اسکار، رابرت وایزر دوست او و کارگردان فیلم " کسی آن بالا مرا دوست دارد " برای دریافت جایزه از طرف نیومن به روی صحنه رفت.
سینما تنها دغدغه نیومن نبود. او راننده ماشنهای مسابقه هم بود و شرکت مشترک نیومن- هاس را در سال ۱۹۸۲ تاسیس کرد. و بعدها به تنهایی یک شرکت محصولات غذایی نیز راه اندازی کرد که همه عوایدش صرف امور خیریه می شد. وی موسسه دیگری نیز برای حمایت از کودکان بی سرطانی تاسیس نمود.
پل نیومن نه تنها به خاطر بازیهای افسانه ای، بلکه به خاطر کارهای نوع دوستانه و موفقیتهای همیشگی اش در امور تجاری هم شناحته شده است. او پنجاه سال در کنار جوانا، همسر وفادارش که بازیگر مقابل او در فیلم " تابستان داغ طولانی " بود در کانکتیکات زندگی کرد.
نیومن در هشتمین دهه از زندگی پر فراز و نشیبش دیگر کمتر به مسابقات اتوموبیل رانی سرمی زد و بیشتر وقت خود را صرف موسسه های خیریه می نمود. وی در سال ۲۰۰۶ رستورانی نیز برای کمک به نیازمندان افتتاح کرد که بسیار به آن می بالید.
در سال ۲۰۰۷ در اظهار نظری عجیب اعلام کرد که ابتکار و اعتماد به نفسش را برای بازی کردن از دست داده و بازیگری برای او کتابی است بسته شده.
پل نیومن در سال ۱۹۹۵ از طرف مجله امپایر به عنوان نوزدهمین بازیگر تمام دوران و دوازدهمین بازیگر جذاب و سکسی تاریخ سینما شناخته شد.
نام نیومن همواره مترادف با طغیان و ضد قهرمان گرایی دهه ۶۰ و ۷۰ بوده است.
برگردان از احسان مجیدی فرد
منبع : ماهنامه آدم برفی‌ها


همچنین مشاهده کنید