پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

سیاست هسته ای ایران: چالش ها و راه حل ها


سیاست هسته ای ایران: چالش ها و راه حل ها
مطلب حاضر متن كامل سخنرانی دكتر علی لاریجانی دبیر شورای عالی امنیت ملی است كه پیش از برگزاری نشست اخیر شورای حكام (سوم آذر ماه)در مركز مطالعات خاورمیانه و با حضور جمع كثیری از دیپلماتهای خارجی مقیم تهران و نخبگان علمی كشور ایراد شده بود.
سال ها دل طلب جام جم از ما مِی كرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می كرد
با توجه به حضور اساتید محترم و دیپلمات های برجسته، بنده لازم می دانم دیدگاه های خود نسبت به مسائل هسته ای جمهوری اسلامی ایران را ابتدا با یك چارچوب نظری آ غاز كنم. شناخت دقیق تری از ساختار نظام بین المللی اولین سطح تحلیلی در این چارچوب نظری است. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، نظام موازنه قوا در سطح بین المللی فروپاشید. كشورهای در حال توسعه در دوران جنگ سرد از این فرصت برخوردار بودند كه فضای مانور سیاسی و امنیتی داشته باشند و تقابل آمریكا و شوروی در سطح استراتژیك این امكان را ایجاد می كرد كه حاكمیت ملی و اولویت های امنیتی كشورها از نگاه بومی تری تأ ثیرپذیری داشته باشد. به قدرت رسیدن دموكرات ها و دولت كلینتون تقریباً هم زمان با فروپاشی شوروی و بلوك شرق بود. دولت كلینتون طی ۸ سال مدیریت بر سكان سیاست خارجی آمریكا با متدلوژی چند جانبه گرایی سعی كرد ضمن ارتقاء موقعیت اقتصادی آمریكا در سطح جهان، از مبانی قدرت نرم افزاری در خلأ به وجود آمده در سطح بین المللی بهره برداری كند. در عین حال، در این دوره، مناظره های تئوریك در آمریكا در باره جایگاه این كشور در سطح جهانی، شاهد تنوع بسیاری بود. در نهایت در دوره دولت بوش و پس از وقایع ۱۱ سپتامبر، سیاست خارجی آمریكا بر مبنای باز تولید قدرت نظامی با هدف برتری فناوری به بهانه مبارزه با تروریسم و اشاعه حقوق بشر و دموكراسی شكل گرفت. آمریكا در طی ۵ سال گذشته در پی این بوده است تا با ایجاد زمینه های سیاسی و نظامی لازم، «امنیت مطلق» را برای خود فراهم كند. ما حتی شاهد بودیم كه مخالفت كشوری مانند فرانسه كه در اتحاد آتلانتیكی جایگاه ویژه ای دارد، باعث شد تا روابط پاریس _ واشنگتن برای مدت ها مشكل پیدا كند تا جایی كه به دستگاه دولتی و خصوصی آمریكا دستور داده شد تا همكاری های فناوری در عرصه نظامی با فرانسه را برای مدتی تعطیل كنند تا پاریس متوجه معنای «امنیت مطلق» برای آمریكا شود. از این رو، در جهان بدون رقابت سیاسی و حاكمیت یكجانبه گرایی، كشورها را مجبور می كنند تا مبانی كشورداری خود را بااولویت های امنیتی و سیاسی آمریكا منطبق كنند. به این دلیل با مقدمه ای كه مطرح شد فضای تنفسی و طراحی اولویت های امنیتی بومی برای كشورها به شدت محدود شده است و مسائل سیاسی، امنیتی و اقتصادی در روابط بین الملل با یكدیگر متصل شده و در واقع نظریه Linkage جیمز روزنا با دلالت و كاربرد وسیع تری وارد صحنه روابط بین المللی و بین الدولی شده است.در متون استراتژیك، «امنیت مطلق» در برابر «امنیت نسبی» قرار دارد. در «امنیت مطلق» تضمین بقای مطلق یك طرف در امحاء مطلق طرف مقابل جست و جو می شود. در «امنیت نسبی» از بین بردن تهدید رقیب یا حریف مد نظر است، لیكن در امنیت مطلق ریشه كن ساختن حریف دنبال می گردد. از نظر استراتژیست های محافظه كاران جدید، ریشه تهدید به منافع آمریكا در منطقه خاورمیانه، جایگزینی الگوی رقیب است. آمریكا از آنجا كه خود را در موقعیت هژمون می بیند سعی می كند نظم مورد نظر خود را به دیگران دیكته كند و با كمترین تأثیرپذیری از محیط، بیشترین نفوذ را بر شكل دهی، ساختار و مبادلات قدرت داشته باشد. رفتار سیاست خارجی آمریكا پس از ۱۹۹۱ حاكی از این مسئله است كه این كشور به طور یك جانبه در حل و فصل مسئله عراق، بوسنی، كوزوو، افغانستان و فلسطین همت گماشته است. متأسفانه تئوری یكجانبه گرایی آمریكا در حوزه مشروعیت حقوقی افعال و موجودیت كشورها نیز مدخلیت پیدا كرده است، به نحوی كه وزیر امور خارجه آمریكا می گوید ایران بر طبق NPT حق فن آوری اتمی دارد، اما مشروعیت اعمال آن را ندارد! و این افراطی ترین سلطه گرایی مدرن است. از آنجا كه در نظام مبتنی بر ثبات هژمونیك، امكان حضور هژمون های منطقه ای كه قدرت هژمون جهانی را به چالش بكشند، وجود ندارد، آمریكا همواره سعی كرده است مانع از تبدیل شدن ایران به یك قدرت ملی از یك طرف و كشوری قدرتمند در خاورمیانه از طرف دیگر شود. اگر هر یك از كشورهای خاورمیانه به قدرت نامتقارن دست یابند، موازنه منطقه ای و حتی بین المللی دگرگون می شود. براساس این نگرش، هر گونه تلاش ایران برای قدرت سازی می تواند نتایج منفی برای موازنه قدرت آمریكایی فراهم آورد. این مسئله نشانگر این است كه ایران دارای جایگاه و همچنین ابزارهای بالقوه لازم برای تغییر در معادلات سیاست منطقه ای است. در این راستا، آمریكا در منطقه خاورمیانه در پی جلوگیری از بازسازی قدرت و گریز از مركز است و بدین صورت سیاست آمریكا نسبت به ایران عمدتاً براساس نظریه بازدارندگی شكل گرفته است. به نظر می رسد كه هدف غایی آمریكا جلوگیری از تقویت قدرت ایران است؛ زیرا افزایش قدرت ملی ایران، هزینه های سیاسی، اقتصادی و امنیتی آمریكا برای حفظ توازن منطقه ای به نفع خود و اسرائیل را افزایش می دهد و در عین حال امكان ایجاد تغییر جمهوری اسلامی ایران را تقلیل می بخشد. ماهیت اصلی سیاسی برنامه هسته ای ایران زمانی شفاف تر می شود كه به تشویق دولتمردان آمریكایی در اوایل دهه ۱۹۷۰ برگردیم كه طبق مطالعات آنها، نیاز ایران به انرژی الكتریسیته حاصل از نیروگاه های هسته ای، ۲۷ هزار مگاوات اعلام شد. به عبارت دیگر دولت آمریكا اجازه می داد كه با یك سوم جمعیت فعلی، ایران تا سقف ۲۷ هزار مگاوات برق اتمی تولید كند. این در شرایطی بود كه نیروگاه اتمی بوشهر كه توسط شركت آلمانی زیمنس ساخته می شد تنها قادر به تولید یك هزار مگاوات برق هسته ای بود. از طرفی دیگر، اروپایی ها تا دو سال پیش مطرح كردند كه اگر ایران فقط پروتكل الحاقی را امضا كند مانعی بر سر راه فعالیت های صلح آمیز هسته ای وجود نخواهد داشت. اما عملاً در توافقنامه پاریس تلاش كردند با تعلیق تمامی فعالیت های اتمی ایران، حتی فعالیت های تحقیقاتی، حق ملت ایران را در داشتن فناوری هسته ای نادیده انگارند. هر چند در ابتدا بحث تعلیق سوخت مطرح بود اما همه تحركات سیاسی و وقت گذرانی مذاكرات دال بر ایجاد شرایط نسیان ملی مردم ایران در فناوری اتمی بومی آنان بود. در واقع مراحل تعلیق در سعدآباد، بروكسل و پاریس در مجموع حاكی از اجرای تدریجی دكترین برچیدن و یا Rollback Doctrine دارد. پشتوانه های سیاسی این درخواست ها ریشه در این اصل دارد كه ایران امروز مانعی در راه نظم آمریكای نوظهور در خاورمیانه بوده و همچنین قدرت ملی ایران در حال افزایش است. استراتژی غرب در برابر برنامه هسته ای ایران، محدودسازی قدرت و شكستن اقتدار خارجی ملت ایران را دنبال می كند. این سیاست مهار ایران نه با سوابق ایران و ایرانیان سنخیت دارد و نه با قواعد حقوقی بهره برداری از برنامه هسته ای و نه با نقش ایران در تحولات منطقه ای. قریب به سه قرن است كه كشور كهن ایران، آغازگر جنگ با هیچ كشوری نبوده است و نقش فعلی افغانستان و خلیج فارس، نقشی توازن گر و ثبات بخش ایفا كرده است. نظام جمهوری اسلامی ایران براساس خواسته آمریكایی ها و به تعبیر «هایدگر» آمریكایی مآبی مدیریت نمی شود، بلكه به دنبال منطق جدیدی در روش زندگی اجتماعی است و انتظار می رفت حداقل یك جانبه گرایی آمریكا صرفاً در عمل باشد و نه در دریافت حقیقت. اما ظاهراً یكجانبه گرایی مبنای ایدئولوژیك برای «نئوكان ها» پیدا كرده است. اینجاست كه سخن هایدگر فیلسوف شهیر آلمان چهره خود را نشان می دهد: هایدگر سه شكل سیاسی زندگی را در مرحله فرجامین مدرنیته به تصویر می كشد: آمریكا مآبی، ماركسیسم و نازیسم. به نظر هایدگر هیچ یك از این سه، چیزی جز صورتی دیگر از فاعلیت و نیهلیسم نیست؛ یعنی از جنبه متافیزیكی همه عین یكدیگرند.ویژگی هر سه، سلطه دیكتاتور مآبانه امر همگانی بر امر خصوصی و غلبه علوم طبیعی و اقتصاد و تكنولوژی بر ساحت مادی و معنوی آدمی است. به نظر هایدگر، آمریكایی مآبی، لیبرالیسم و دموكراسی نیست، بلكه صورت خاصی از پوزیتویسم منطقی است كه اقتصاد و صنعت عملاً سلطه قهری خود را بر عالم و آدم مستولی می كند و همین امر باعث «بی خانمانی» آدمی شده است. هایدگر می گوید تكنولوژی جدید بی هدفی و بی خانمانی را به همراه آورده است. «دور ماندن از اصل خویش» و بی خانمانی مربوط به بی ریشگی تكنولوژی غربی است. هر چند به نظر هایدگر گشتل (Gestell) تقدیر تكنولوژی است و تكنولوژی نیز تقدیر تاریخی بشر، اما بر این نظر است كه جوامع شرقی نسبتشان با تكنولوژی غربی وارستگی است.Gelassenheit یعنی باید در مقام وارستگی، روبه تكنولوژی غربی بیاورند. به تعبیری آری گفتن به تكنولوژی باید مسبوق به یك «نه» باشد. ابتدا تأثیر و جاذبه تكنولوژی را از دل و جان خود بزدایند و بر عز شرقی خود استوار شوند و بعد روبه تكنولوژی آورند. راه جمهوری اسلامی چنین مسیری است یعنی در تلاش است در عز اسلامی خود تمكن پیدا كند و در پرتو آن تمكن روبه غرب و وجهه غربیه بیاورد.لذا، قدرت پیدا كردن ایران ناظر به تضعیف و یا تهدید كشورهای همسایه نیست، بلكه نتیجه معقول لیاقت و توانمندیهای مردم ایران در مسیر نوین بوده و به روش زندگی اسلامی و اصول ثابت ژئوپلتیك ایران مربوط می شود. از این منظر منطق ما، ممكن است ادبیات ما با ادبیات هژمون جهانی سازگار نباشد ولی نیت و اراده و برنامه ما، خدمت به ملت ایران و استقلال و حاكمیت ملی این مرزوبوم است. ما در پی ماجراجویی نیستیم و اجازه نخواهیم داد همانند دوره پهلوی، ایران و ایرانیان تحقیر شوند. منابع هویتی ملی و اسلامی ما اجازه نمی دهد سرنوشت خود را به خواسته ها و اولویت های یك جانبه گرایی آمریكا گره بزنیم. یك ایران مرفه و باثبات بهتر می تواند نقش سازنده ای در صلح و امنیت منطقه ای ایفا كند. از این رو، قدرت ایران بر ضد هیچ كس نیست، بلكه طرحی دیگر در زیست اجتماعی و فردی است كه باید آن را شناخت:
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلك را سقف بشكافیم و طرحی نو دراندازیم
براساس مفهوم «سبد بهره برداری از منابع متنوع انرژی» و یا Mertis of Energy Mix ، ما وظیفه داریم به فكر آینده میلیونها شهروند ایرانی باشیم. با توجه به رشد فزاینده اقتصادی، ایران دیر یا زود از صدور نفت محروم خواهد شد. از این رو نیاز ایران به منابع متنوع انرژی مانند هند و چین قابل پیش بینی است. سوخت هسته ای در حال حاضر بالغ بر ۷۰ درصد برق فرانسه را تولید می كند و آمریكا و روسیه هم كه دارای ذخایر نفت و گاز هستند از برق هسته ای استفاده می كنند. آمریكا ۱۰۴ نیروگاه هسته ای دارد و میزان بهره وری یك نیروگاه هسته ای ۹۰ درصد است. به عبارت دیگر، یك نیروگاه هسته ای ۹۰ درصد ایام سال بدون نوسان، تولید برق می كند. در حال حاضر، ۴۰ كشور جهان از توان تولید سوخت هسته ای برخوردار هستند. براساس آخرین آمار ارائه شده در سال ،۲۰۰۵ حدود ۴۴۷ نیروگاه هسته ای با ۳۸۳۷۵۸ مگا وات در حال بهره برداری است. همچنین ۲۸ نیروگاه جدید با ۲۵۰۸۷ مگا وات در حال ساخت است.در بند چهارم پیمان منع تكثیر سلاح های هسته ای، حق همه كشورها در برخورداری از دانش فناوری هسته ای در جهت اهداف صلح آمیز به رسمیت شناخته شده و سازوكارهایی را برای كمك به كشورهای فاقد این دانشها و فنون به منظور ارتقاء توانایی آنها در این مسیر پیش بینی شده است. در عین حال، یكی از وظایف اصلی آژانس بین المللی انرژی اتمی تسهیل دسترسی كشورها به دانش و فناوری هسته ای و كمك آنها به ایجاد بنیانهای مناسب برای بهره مندی از این امكان است.پاك بودن ایران در باب انحراف به سمت سلاح هسته ای برای غربی ها كاملاً محرز است و به نوعی هم در گزارش آژانس به این نكته اذعان شده است. در برنامه هسته ای ایران چه در گذشته و چه در حال حاضر، به طوری كه دو سال بازرسان آژانس، شبانه روزی در تأسیسات ما حضور داشته اند، هیچ گاه، هیچ برنامه و نقشه ای برای دستیابی به سلاح هسته ای وجود نداشته است. بدیهی است كه با طرح سیاسی توقف برنامه چرخه سوخت، هدف اصلی مهار قدرت بالقوه ایران است. گاه گفته می شود ما در بازرسی های فعلی، انحرافی مشاهده نكرده ایم، لكن به نیت ایران شك داریم! این «ترم»[اصطلاح] جدیدی در حقوق بین المللی است كه مراجع بین المللی كاشف نیتها می شوند و به افعال كار ندارند! ظاهراً برای ایجاد نظم بین المللی، ضوابط یكسانی وضع شده است.
اگر به خاطر نیت خوانی برای هر كشوری قوانینی خاص وضع شود عملاً با نوعی آنارشیسم حقوق بین المللی مواجه خواهیم شد. مخصوصاً وقتی با رفتار دوگانه آمریكا مواجه می شویم. مقصود از تئوری
نیّت خوانی بخصوص با كشورهایی كه مسلماً تسلیحات اتمی مثل اسراییل و هند دارند، بهتر روشن می شود. اما به نظر می رسد نه تنها روابط اتمی گسترده با آنها مشكلی ندارد، بلكه همكاری های گسترده در همه جنبه ها در منطق آمریكایی وجاهت پیدا می كند، اما به محض نیت خوانی آمریكا كه ممكن است در سالهای آینده موردی به سمت تسلیحات منحرف شود باید با اقدام پیش دستانه مواجه شود! این منطق دوگانه آمریكا به گسترش تسلیحات اتمی در دنیا كمك می كند.
یكی از عقل می لافد، یكی طامات می بافد
بیا كاین داوریها را به پیش داور اندازیم
مؤسسه واشنگتن در مطالعه خاورمیانه، سه هدف و مرحله بندی را برای مهار ایران پیشنهاد می كند:
ما امیدواریم در مسیر آینده یا در دور جدید مذاكرات، با فهم دقیق تری از شرایط امروز ایران، راههای نوینی در ثبات منطقه ای، فرآیندهای اعتمادسازی، تحقق حقوق ملت ایران، پاسخگویی به موارد مورد منازعه در قالب قواعد و نظارتهای حقوق سازمان بین المللی انرژی هسته ای، اقدامات خود را آغاز كنیم و از بحرانی تر شدن فضای سیاسی و امنیتی منطقه خاورمیانه بپرهیزیم
الف) ایجاد تأخیر با استفاده از تلاش دیپلماتیك و شاید توسل به عملیات پنهان؛
ب) ایجاد بازدارندگی و مهار با استفاده از تحریك همسایگان جمهوری ایران و وارد كردن منطقه به یك مسابقه تسلیحاتی و توسعه سیستم های ضد موشكی؛
ج) تشویق به تسلیم داوطلبانه و عقب نشینی با استفاده از ایجاد شرایط مناسب از طریق مدلهایی از قبیل لیبی.
این گونه طراحی ها در شرایطی مطرح می شود كه ایران امروز دارای دانش لازم برای تقویت زیرساختهای انرژی است. امنیت منطقه ای با نقش با ثبات ایران انكارناپذیر است. با توجه به آخرین انتخابات در ایران، حتی طرح تئوری نافرمانی مدنی كه نهادهای امنیتی آمریكا در جمهوری اسلامی ایران پی می گیرند نیز كاركرد خود را از دست داده است و سیاست عقب نشینی در ایران وجود ندارد.به نظر ما ، چارچوب مذاكرات پاریس باید براساس توافقات پله ای مبتنی بر مایه ازای مشخص در منافع ملی و مكانیزم تضمین عینی دنبال شود به صورتی كه دستیابی به یك مرحله از امتیازات از سوی ایران می تواند به تعلیق یك مرحله از غنی سازی منجر شود نه این كه كل پروسه غنی سازی حتی تحقیقات هسته ای متوقف شود تا مذاكرات در لازمان رها شود. مذاكرات ممكن است سالها طول بكشد. در حالی كه ما از حق خود چشم پوشیده ایم و عملاً بهره ای از امتیازات نبرده ایم.اگر غنی سازی را به عنوان مثال به ده مرحله تقسیم كنیم، دستیابی به امتیازات را هم می توانیم به ده مرحله تقسیم كنیم. اروپایی ها از ما می خواهند كه ما از حق طبیعی و قانونی خود چشم پوشی كنیم تا شاید در آیِنده بتوانیم از برخی امتیازات بهره برداری كنیم. روح و فلسفه مذاكرات كه ما نیز حامی آن هستیم نباید بر این اصل استوار باشد كه ایران چه كارهایی را نباید انجام دهد. ما به شدت طرفدار NPT و احیای NPT هستیم و آن را در چارچوب حقوق ملتها تفسیر می كنیم. غرب با نظم بحرانی و تداوم بحران در پی محدود كردن ماست. اما شرق شناسان به غرور ملی ایرانیان فهم یافته اند بهتر می دانند كه امروز فناوری هسته ای در ایران به دلیل نقش مؤثر آن در توسعه آتی ایرانیان به یك آرمان ملی تبدیل شده است و غرب نباید خود را در تقابل با آرمان ملی ایرانیان قرار دهد.
ایران لیبی نیست كه راه تسلیم پیش دستانه را اتخاذ كند و اصولاً چنین كاری امكان عقلی ندارد؛ چرا كه دانشمندان ایرانی به این توانمندی دست یافته اند. ایران خواهان حق قانونی خود براساس مفاد پیمان های بین المللی است و برای دستیابی به آن هرگونه اعتمادسازی معقول مبادرت خواهد ورزید. البته مرز اعتماد سازی معقول و بهانه تراشی را باید فهم كرد. وجود معادن غنی اورانیوم، توانمندی های علمی، دانش بومی و نیاز به تنوع منابع انرژی، تولید انرژی هسته ای و سوخت مورد نیاز نیروگاههای هسته ای را به یك ضرورت ملی غیرقابل كتمان در ایران تبدیل كرده است. با این منطق مسالمت جویانه نباید ایران را به سمتی سوق داد كه از اتلاف وقت و بهانه گیری های مختلف خسته شود و نظیر كره شمالی خود را از برخوردهای ابزاری NPT رها كند.از این رو، افزایش فشارهای سیاسی غرب و تهدید به ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل، می تواند از منظر داخلی ایران پروژه هسته ای را از دست تئوریسین ها و سیاستگذاران بین الملل گرا و علاقه مند به تعامل بگیرد و در دستان دیگری قرار دهد. در ماتریس پیچیده سیاست ایران، پرونده هسته ای امری فردی نیست و مدتهاست اجماع بر اصول كلی آن روشن و بدیهی است.
ما امیدواریم در مسیر آینده یا در دور جدید مذاكرات، با فهم دقیق تری از شرایط امروز ایران، راههای نوینی در ثبات منطقه ای، فرآیندهای اعتمادسازی، تحقق حقوق ملت ایران، پاسخگویی به موارد مورد منازعه در قالب قواعد و نظارتهای حقوق سازمان بین المللی انرژی هسته ای، اقدامات خود را آغاز كنیم و از بحرانی تر شدن فضای سیاسی و امنیتی منطقه خاورمیانه بپرهیزیم. كانون استراتژیك سیاستهای جمهوری اسلامی ایران، رشد و توسعه اقتصادی، ثبات اجتماعی و حفظ حاكمیت ملی است. از این رو، در فضای توسعه كشور، ما علاقه مند نیستیم، جهت گیری های سیاست خارجی را امنیتی كنیم. به همین دلیل بار دیگر از مذاكرات با اروپا استقبال كردیم، اما نباید چنین تلقی ایجاد شود كه سیاست اعلامی اروپا درباره مذاكرات با سیاست اعمالی آنان تفاوت دارد كه در چنین صورتی باید حق داد كه ایران برای جلوگیری از اتلاف وقت غنی سازی نطنز را آغاز كند.ما علاقه مندیم اختلاف امنیتی خود را به اختلافات سیاسی تقلیل دهیم. امیدواریم طرفهای مقابل ما نیز با سخنان و اقدامات مسالمت آمیز، به یاری اهداف صلح آمیز داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران بپیوندد و مطمئن باشید ملت رشید ایران، عز شرقی و اسلامی خویش در فناوری اتمی را در مسیر صلح آمیز طلب می كند.
غلام همت آن رند عاقبت سوزم
كه در گدا صفتی كیمیا گری آموخت
دكتر علی لاریجانی
منبع : روزنامه همشهری