جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

پنجره خوشبختی‌


پنجره خوشبختی‌
هر کجا هستم باشم،
آسمان مال من است
پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است
همیشه خوشبختی رو پشت پنجره وجودم می‌دیدم، هر وقت که به همکلاسی‌ها و دوستانم نگاه می‌کردم برق شادی و خوشبختی در چشمانشان مرا به رویاهایم می‌برد. بارها برای خوشبخت شدن عزم سفر کردم، گویی که خوشبختی آن سوی آب‌هاست و پیوسته شنیده بودم زندگی در اروپا، آمریکا، حتی آسیای شرق بسیار خوب و راحت است.مدام در پی خوشبختی می‌دویدم فارغ از روزها و لحظاتی که در گذر بودند. اخیرا شنیدم که یکی از بهترین دوستانم عازم کاناداست، آهی از اعماق وجود بر آوردم که ...
در این کشمکش درونی دوستی دیدم آرام و رها بود، نه دچار بازی‌های پیچیده روزمره ونه در جست‌وجوی خوشبختی، شگفت‌زده پرسیدم: ببخشید شما چگونه اینقدر آرام هستید؟ در کدام سفر به اروپا خوشبخت شدید. خوشبختی چه شکلی دارد؟ رنگش چیست!؟
به ملایمت نسیم پاسخ گفت که: خوشبختی درون ماست و میزان رضایت ماست، از آنگونه که هستیم، فقیر یا ثروتمند، کم‌سواد یا تحصیل کرده، زشت یا زیبا وخوشبختی سپاس گفتن به داشته‌هاست و تلاش وخواستن و رسیدن به نداشته‌ها.ناگهان به برفی که در حال باریدن است توجهم جلب شد، سپیدی برف شادی و شوق شگرفی در من حاصل کرد.یاد نوشته‌ای از آندره ژید افتادم که: ناتانائیل ای کاش عظمت در نگاه تو باشد، نه در چیزی که بدان می‌نگری.
عادل محمددوست
منبع : روزنامه حیات نو