سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا
روشنا
سرد و بی جان نگاه خاموشم
خیره بر آسمان تاریک است
ردپایی ز روشنایی نیست
دلم اما به ماه نزدیک است
میگریزم از این پریشانی
در پناه سکوت مبهم شب
شده سرگشته روح بیتابم
غرق دریای پر تلاطم شب
از پس شیشهای که یخ بسته
لحظهها را به باد میبازم
قصه بیامان، تکرار است
هر غزلوارهای که میسازم
مینویسم که بگذرند از من
گریه اندیشههای خنده نما
با دلم داد میزنم شاید
عابری بشنود صدایم را
شهر اما عجیب دلگیر است
از قدمهای سست نو سفران
دوخته با نگاه درد آلود
چشم امید سوی رهگذران
بوی غمناک ضجه پیچیده
در نفس گریههای خسته شهر
واژهها گنگ و بیصدا شدهاند
بر زبان دل شکسته شهر
هیچ جانی نمانده است آرام
در هیاهوی این غم پنهان
در شبیخون ناله گم شدهایم
درد با درد میشود درمان
این قلم باز گریه کرد، ولی
عابری در سکوت کوچه نبود
جای چشمان روشنت خالی است
در پس این دقیقههای کبود
مانده در بهت ضجههای زمان
زار و غمگین نگاه تاریکم
یاد چشمت ولی پناه دل است
گفته بودم به ماه نزدیکم
سیده شادی محمودیان
منبع : روزنامه رسالت
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران مجلس شورای اسلامی بابک زنجانی مجلس خلیج فارس دولت سیزدهم دولت لایحه بودجه 1403 حجاب شورای نگهبان مجلس یازدهم محمدباقر قالیباف
قوه قضاییه هواشناسی تهران سیل شهرداری تهران فضای مجازی سلامت شورای شهر تهران دستگیری پلیس آموزش و پرورش قتل
خودرو قیمت دلار قیمت خودرو سایپا کارگران ایران خودرو دلار بازار خودرو قیمت طلا مالیات بانک مرکزی تورم
تلویزیون رسانه سریال سینمای ایران سینما فیلم تئاتر موسیقی دفاع مقدس بازیگر کتاب رسانه ملی
ناسا سازمان سنجش شورای عالی انقلاب فرهنگی آموزش عالی
رژیم صهیونیستی اسرائیل فلسطین غزه آمریکا جنگ غزه حماس روسیه نوار غزه عربستان اوکراین ترکیه
فوتبال استقلال پرسپولیس سپاهان تراکتور تیم ملی فوتسال ایران فوتسال باشگاه استقلال وحید شمسایی بازی باشگاه پرسپولیس لیگ برتر
هوش مصنوعی اینترنت تبلیغات اپل نخبگان همراه اول ماه آیفون گوگل روزنامه ایرانسل
داروخانه ویتامین کاهش وزن بارداری خواب دیابت طول عمر سلامت روان فروش اینترنتی دارو هندوانه