شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


نقاشی مردمان بی چهره


نقاشی مردمان بی چهره
برنار لوییس در کتاب مشهورش درباره خاورمیانه، در پایان مقدمه کتاب که حکم ورود به بحث تاریخ خاورمیانه را دارد، درباره دشواری نوشتن تاریخ خاورمیانه ایده‌ای دارد که می‌تواند بنیان هر گونه بحثی درباره این منطقه باشد. لوییس معتقد است در خاورمیانه ۲ نیروی متضاد در تقابل با هم قرار دارند که در ۲ جهت مختلف عمل می‌کنند. نیروی نخست در پی نزدیک کردن خاورمیانه به جهان غرب است، می‌خواهد از سنت‌ها بکند و جلوه‌های شرقی و جهان سومی خود را رها کند، و نیروی دوم، نیرویی است که با تمام وجود در پی حفظ سنت‌هاست، می‌خواهد به ریشه‌های دینی و فرهنگی خود چنگ بیندازد و به هر طریق ممکن خود را از هجوم جهان غرب مصون بدارد.
در نوشتن تاریخ خاورمیانه، بی‌تردید الگوی اصلی باید درک همین کشمکش درونی باشد، و بنابراین نوشتن تاریخ خاورمیانه بدون شیوه‌ای دیالکتیکی ناقص است. خاورمیانه همیشه آماده شگفت‌زده کردن ناظر بیرونی و حتی مردمان خود است، خاورمیانه منطقه‌ای است بسیار پیچیده و پیش‌بینی ناپذیر و علت این ویژگی دقیقا همین تقابل درونی بین حرکت به سمت جهان غرب و چسبیدن به ریشه‌هاست.
در خاورمیانه هیچ وقت نه شاهد سر سپردن به سرمایه‌داری غربی به شیوه ژاپن و کره جنوبی و کشورهای جنوب‌شرق آسیا بوده‌ایم و نه چسبیدن به سنت‌ها و ریشه‌های نیاکان به شیوه بعضی کشورهای آفریقایی در این منطقه اتفاق افتاده است. تنش در همه ابعاد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و فردی همواره در خاورمیانه وجود داشته است.
خاورمیانه سال‌هاست روی آرامش به خود ندیده، و روزی نبوده که مردمان این منطقه فارغ از درگیری سیاسی و فرهنگی نسبتا عمده‌ای در سطوح بالای هرم جامعه به شب برسانند. به این ترتیب، این تنش در تک‌تک افراد خاورمیانه نیز به نوعی درونی می‌شود، و در کسانی که دغدغه‌هایی غیر از زندگی حیوانی روزمره دارند به انحای گوناگون دیده می‌شود. هنرمند همواره به عنوان شخصی حساس به وضعیت فردی و اجتماعی خود شناخته شده است و هنرمند خاورمیانه‌ای چاره‌ای ندارد جز آنکه تنشی را که در واقع نیروی محرکه زندگی در این منطقه است، در آثار خود عیان سازد.
باسم الرسام بی‌تردید یکی از خاورمیانه‌ای ترین انسان‌های عصر ماست و این خصلت نتیجه ضروری زندگی در سه فرهنگ عمده و تعیین کننده خاورمیانه است. باسم الرسام در شهر بغداد به دنیا آمده، در جوانی به مبارزان کرد پیوسته و در کوه‌های شمال عراق با بعثی‌ها جنگیده، پس از آن به ایران آمده و از اوایل دهه ۶۰ در ایران زندگی کرده است. به این ترتیب می‌توان زندگی باسم را ۳ بخش دانست؛
۱) بخش نخست زندگی عربی،
۲) بخش دوم زندگی کردی
۳) بخش سوم زندگی فارسی.
بنا به ضرورت زندگی، باسم الرسام در ۳ فرهنگ مهم خاورمیانه زندگی کرده، هر ۳ فرهنگ را درونی خود کرده است و در آن واحد می‌توان او را هم فارس دانست، هم کرد و هم عرب.
باسم الرسام هر ۳ این زبان‌ها را به خوبی حرف می‌زند و با آدم‌های هر ۳ قوم به راحتی کنار می‌آید. به این ترتیب، باسم به نوعی نماد خاورمیانه است؛ مردی است که تنش‌های کل فرهنگ‌های خاورمیانه را از نزدیک درک کرده است و تجربه زندگی‌اش بسیار به کار هنرش که نقاشی و گرافیک باشد می‌آید.
آن تناقضی را که هر خاورمیانه‌ای معمولا یک بار برای همیشه در زندگی‌اش تجربه می‌کند، باسم الرسام سه بار به شیوه‌های گوناگون تجربه کرده است و مواد خامی که برای رو آوردن و نشان دادن وضعیت این منطقه در قالب اثر هنری در دست دارد، منحصر به فرد است. اما در مرحله عمل باسم این مواد خام را چگونه به کار می‌بندد؟
یکی از جلوه‌های کلیدی طرح‌ها و نقاشی‌های باسم الرسام، چهره‌های اوست. آدم‌های معوج و فیگورهایی از انسان که کمترین قرابت را با رئالیسم دارند، در زمینه‌های منحصر به فرد و در کنار اشیایی که آنان نیز به فیگورهایی از شئ شبیه‌اند، بنیان کار الرسام است. اما به نظر می‌رسد عنصر کلیدی در کار باسم الرسام چهره‌هایی است که برای این فیگورها می‌کشد.
او نه به شیوه کوبیست‌ها جای اجزای صورت را تغییر می‌دهد، نه به شیوه نورئالیست‌ها از طریق اعوجاجی ظریف و نه چندان مشخص چهره را از حالت طبیعی خارج می‌‌کند، و نه مانند فرانسیس بیکن به دنبال تقلیل چهره به مجموعه از دوایر و گوشت و خون است.
آدم‌های نقاشی‌های باسم الرسام اغلب چهره ندارند، فقط طرحی بسیار کلی از صورت روی بدن آنان به چشم می‌خورد و اجزای صورت در اغلب آثار او قابل تشخیص نیست. او گاه مجموعه‌ای از دوایر متحدالمرکز را به جای چهره می‌گذارد، گاه از چهره فقط خطوط محیط بر صورت را باقی می‌گذارد و گاه سایه‌ای چنان محو بر چهره می‌کشد که هیچ یک از اجزای آن قابل تشخیص نباشد. آنجا که در نقاشی‌های باسم الرسام اثری از چهره دیده می‌شود، اجزای صورت به قدری معوج و غیرقابل تشخیص‌اند که عملا چیزی از چهره باقی نمی‌ماند.
آیا نمی‌توان گفت انسان‌های نقاشی‌های باسم الرسام نمادی از انسان خاورمیانه‌ای‌اند؛ انسانی که به قدری در معرض فشارهای گوناگون از هر طرف قرار گرفته که عملا از چهره انسان عادی در او چیزی باقی نمی‌ماند.
امیر احمدی آریان
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید