چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا
دشمن شماره یک اسراییل که بود
تلویزیون رژیم صهیونیستی:او خطرناکترین نوع عملیاتها علیه اسراییلی ها را طراحی میکند. نظامیان مادر «تلآویو»، «عفوله»، «خضیر»، «غوربیسان»، «قدس»، «حیفا» و ... خواب را بر چشمان خود حرام میبینند و هر لحظه منتظر یکی از عملیاتهای انتحاری اطرافیان این جوان ۲۹ ساله هستند.
۱۵ دی ماه ،سالگرد شهادت مهندس شهادت طلبان فلسطینی و بنیانگذار گردان های شهید عزالدین قسام(شاخه نظامی جنبش مقاومت اسلامی «حماس») است.
۱۴ سال پیش در چنین روزی، دفتر زندگی مردی بسته شد که ۴ سال دشمنان خود و ملتش را خانه به خانه به دنبال خود کشید و نامش را در تمام جهان پر آوازه ساخت.
برای تقریب به ذهن ایرانیان «یحیی عبداللطیف عیاش» را باید «اندرزگوی فلسطین» لقب داد. این سرباز بی بدیل پیامبر اعظم(صلواتالله علیه) طی مدت کمتر از ۵ سال به تنهایی خواب راحت را از دیدگان صهیونیستهای اشغالگر قدس شریف ربود و تبدیل به کابوس دولت مجعول یهودی شد. او مانند ماهی از چنگال دستگاههای امنیتی عریض و طویل رژیم صهیونیستی میلغزید و چون شبحی دست نیافتنی خود یا همرزمانش را به سلامت از زیر چشمان ماموران امنیتی اسراییل میگذراند و به اهداف مورد نظرش میرساند.
هر روز گریم و پوشش خود را به نحوی تعویض میکرد که قابل شناسایی نبود و به راحتی مقادیر متنابهی سلاح گرم و مواد منفجره قدرتمند را در سرزمینهای اشغالی جا به جا مینمود. ایران اسلامی تنها یک نفر را در سابقه تاریخی خود دارد که از چنین توانمندی نبوغآمیزی برخوردار بود و او کسی نیست جز شهید «سید علی اندرزگو». البته باید اذعان کرد که یک تفاوت عمده میان «سید علی اندرزگو» و «یحیی عیاش» وجود دارد. اندرزگو سالها در کشوری به وسعت ایران و با تنوع جغرافیایی فراوان به تعقیب و گریز از چنگ مزدوران رژیم پهلوی پرداخت؛ ضمن اینکه به هنگامه تنگ شدن عرصه،امکان سفر به کشورهای همسایه را داشت و از سوی دیگر اکثریت اطرافیان و مردمش نیز با او یک دل و همراه بودند؛ اما «یحیی عیاش» در کشوری مبارزه می کرد و پنهان میشد که وسعتش کمتر از استان آذربایجان غربی و تحت اشغال قرار دارد و علاوه بر عوامل دستگاههای امنیتی رژیم صهیونیستی و دولت خودگردان عرفات، جاسوسان خودفروخته در لباس برادر و همشهری نیز مثل مور و ملخ در آن می چرخیدند. او در چنین گستره محدود و چنین فضای غلیظی بود که طی ۴ سال چونان صاعقه بر ستونهای امنیتی اشغالگران فرود آمد و تبدیل به اسطورهای فراموش نشدنی و سرداری افسانهای شد. هنوز هم پس از صدها عملیات شهادت طلبانه که طی انتفاضه دوم انجام گرفته است، برای مجامع بینالمللی و مقامات صهیونیستی هیچ نامی، ترسآورتر از نام یحیی عیاش نیست. مردی که به تنهایی مسوول کشته و مجروح شدن نزدیک به ۵۰۰ اشغالگر صهیونیست بود و سرانجام نیز نه از دشمن که از خائنین و از پشت خنجر خورد. یاد و خاطر این سردار شهادتطلبان را گرامی داشته و مطلب زیر را به ادامه دهندگان راه او تقدیم میکنیم...
● خبر باور نکردنی پانزدهم دی
در نخستین ساعات روز جمعه پانزدهم دی ماه ۱۳۷۴ خبری بسیار کوتاه توسط رسانههای گروهی در سراسر جهان منتشر شد:
«مهندس یحیی عیاش، فرمانده گروه ضربت حرکت مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) و بنیانگذار گردانهای انتحاری (استشهادی) عزالدین قسام بر اثر انفجار یک بمب کشته شد.»
با وجودی که شادی و شعف صهیونیستهای حاکم بر رسانههای ماهوارهای خبری از شهادت یحیی عیاش در لابهلای پخش دقیقه به دقیقه خبر فوق آشکار بود؛ اما در ساعات اولیه هیچکس پاسخ روشنی در مورد چگونگی شهادت وی نمییافت. کارشناسان سرویسهای امنیتی جهان با توجه به دادههای اطلاعاتی «شینبث، شاباک و موساد»، (سازمانهای اطلاعاتی و تروریستی اسرائیل) و شناختی که از فرمانده شهادتطلب هستههای مقاومت عزالدین قسام داشتند، باورشان نمیشد که عنصر هوشمند و با ذکاوتی که ۴ سال تمام، همه دستگاههای پرطمطراق امنیتی اسراییل و جلادان آموزش دیده صهیونیسم را با کمترین امکانات، به خاک سیاه نشانده بود، به این سادگی مورد هدف قرار بگیرد.
تنها چند ماه قبل از این تاریخ ژنرال «شیمون رومح»،از عالیرتبهترین نیروهای امنیتی صهیونیستها، در برنامهای تحت عنوان «شناخت شخصیت طراح و مجری عملیاتهای انتحاری بنیادگرایان فلسطینی» ناگهان با مخاطب قرار دادن یحیی عیاش، جملات تکان دهندهای را بر زبان جاری ساخت که نفسها را در سینه بینندگان صهیونیست حبس کرده بود:
«... متأسفانه مجبورم به عنوان یک کارشناس امنیتی - نظامی، در مقابل عظمت و دقت عملیاتهایت به واماندگی و تحیر خودم اعتراف کنم؛ چرا که جز این چارهای ندارم. کارهای تو نه تنها اعجاب من که تعجب همه متخصصان امنیتی جهان را برانگیخته است. به راستی که تو مجری توانای مأموریتهایت محوله ات هستی و ابتکار عملت بسیار سریع و دقیق است. هر چند که تو ناامنترین اکسیر مقابله با صهیونیسم و یک شبح هولناک برای جامعه یهودیانی اما باید اعتراف کنم که قدرت ترمیم ضربات وارد شده به مجموعهات را بیوقفه بالا میبری و شکست را از مسیر خود دورتر میسازی...»
«نسیم مشال»، مجری کهنه کار و مشهور تلویزیون رژیم اشغالگر قدس که این برنامه مستقیم و زنده تلویزیونی را اداره میکرد، در پایان برنامه، نتیجهگیری بحث فوق را چنین بیان کرد:
«دشمن شماره یک داخلی اسرائیل، شخصی است بهنام «یحیی عیاش» که ۲۹ سال سن دارد. اهل منطقه «طولکرم» است و انجام کلیه عملیاتهای نظامی حماس و فرماندهی گردانهای انتحاری عزالدین قسام را در چهار ساله اخیر شخصاً به عهده دارد. او خطرناکترین نوع عملیاتها علیه صهیونیستها را طراحی و سازماندهی میکند. علی رغم اینکه از لحاظ شخصیتی یک فرد ساده و روستایی است؛ اما با افکارش کاری کرده که نامش ترس و نا امنی را در قلبهای اسرائیلیها جای میدهد. نظامیان ما در «تلآویو»، «عفوله»، «خضیر»، «غوربیسان»، «قدس»، «حیفا» و دیگر مناطق یهودینشین اسراییل، خواب را بر چشمان خود حرام میبینند و هر لحظه منتظر یکی از عملیاتهای انتحاری اطرافیان این جوان ۲۹ ساله هستند. هرگونه خبر یا اطلاعی از وی و یا اطرافیانش میتواند مأمورین امنیتی و مسوولیتمان را در مهار و دفع عملیاتهایش یاری کند.»
مسوولین اطلاعاتی - عملیاتی صهیونیست هنوز طعم تلخ سه شکست فضاحتبار خود را که با وجود شناسایی «یحیی» و به کارگیری نیروهای ویژه خود، نتوانسته بودند به وی دست یابند، در کام داشتند:
اول) شانزدهم مرداد ۱۳۷۲؛ مرکز ایست و بازرسی روستای «دیر بلوط» واقع در کرانه غربی:
یحیی و دو تن از همراهانش توسط نیروهای امنیتی شناسایی میشوند و بلافاصله منطقه به محاصره کامل در میآید. پس از ایجاد درگیری و تبادل آتش یکی از همرزمان یحیی دستگیر شده و دیگری با پوشش مناسب آتش خود را حایل صهیونیستها و یحیی میکند که نهایتاً منجر به شهادتش میشود. یحیی نیز با ذکاوت تمام و پس از به هلاکت رساندن دو نیروی امنیتی از حلقه محاصره رهایی مییابد.
دوم) چهاردهم فروردین ۱۳۷۳؛ خانه یکی از دوستان یحیی در محله «شیخ رضوان» در نوار اشغالی غزه:
صهیونیستها با شناسایی منزل، اقدام به بمبگذاری در آن کرده و منتظر انفجار بمب زمانی و ترور یحیی میشوند؛ اما به لطف پروردگار، یحیی دقایقی قبل از انفجار از آنجا میرود و توطئه صهیونیستها ناکام میماند.
سوم) سی و یکم تیر ۱۳۷۳؛ یکی از خانههای امن عملیاتی هستههای مقاومت شهید عزالدین قسام:
عوامل امنیتی اسراییل با شناسایی قبلی خانه امن، یحیی و همرزمانش را محاصره کرده و واحدهای عملیات، بارانی از گلوله و خمپاره را به سمت خانه شلیک میکنند که «یحیی» پس از سه ساعت تبادل آتش و با فداکاری ۲ تن از شهادتطلبان گروه که با شهادت خود، آتش فرار وی را پوشش دادند، از مهلکه نجات مییابد...
خبرهایی که در سراسر جهان مخابره میشد، حکایت از این واقعیت دردناک داشت که فرمانده رشید هستههای مقاومت شهادتطلب فلسطینی در حال مکالمه تلفنی با پدرش بر اثر انفجار مواد منفجره جاسازی شده در دستگاه تلفن همراه به شهادت رسید.
دستگاه فوق که توسط یکی از عناصر نفوذی به نام «کمال حماد» در اختیار گروه شهید قسام، قرار گرفته بود،قبلاً از سوی بخش فنی سازمان امنیت رژیم اشغالگر بمبگذاری شده بود. کمال حماد در ازای این خیانت خود بیش از یک میلیون دلار از رژیم صهیونیستی دریافت کرد.
رادیو و تلویزیون رژیم صهیونیستی بهعنوان کانون انتشار این خبر، با قطع برنامههای عادی و پخش موسیقیهای شاد، اعلام میکردند:
«... اسراییلیها بالاخره راحت خواهند خوابید... یحیی عیاش مغز متفکر انفجارات و عملیاتهای انتحاری علیه اسراییل که به مهندس تفجیر و تخریب شهرت داشت، در این عملیات کشته شده است. وی که عامل کشته و زخمی شدن بیش از ۴۸۰ تن از نظامیان یهودی بود، از ۴ سال پیش تاکنون، اولین و در عین حال خطرناکترین متهم تحت پیگرد دستگاه قضایی اسراییل بود و بارها پس از عملیاتهای انتحاری صورت گرفته توسط شاگردانش، با لباس مبدل خاخامی در صحنههای عملیات حاضر شده و پس از بررسی نقاط ضعف و قوت کار و تصویربرداری از عملیات، با اظهار دلجوییهای تصنعی، نیروهای امنیتی حاضر را فریب داده و میگریخته است... مهندس عیاش به زبان عبری تسلط کامل داشته و فارغالتحصیل رشته مهندسی شیمی از دانشگاه بیرزیت بوده است. او در دانشگاه جزو متعصبترین دانشجویان نسبت به انجام مراسم اسلامی از قبیل خواندن متون مذهبی و نماز و روزه به شمار میرفت... ضمن تبریک به تمام یهودیان اسراییل ، از همه بینندگان و شنوندگان عزیز، تقاضا داریم که نسبت به عملیاتهای احتمالی انتقامجویانه گردانهای عزالدین قسام هشیاری و آمادگی خود را حفظ کنند...»
● یحیی عیاش کیست؟
«عبداللطیف عیاش» کشاورزی مومن از اهالی روستای «رافات» - از توابع «طولکرم» - بود. او در سال ۱۳۴۲ باز زنی مومنه از فامیل خود به نام «عایشه عیاش» ازدواج کرد ثمر که این ازدواج سه فرزند بود به نامهای «یحیی»، «یونس» و «مرعی». یحیی فرزند بزرگ خانواده، مطابق با اطلاعات نوشته شده توسط خودش در فرم مشخصات ثبت نام «مجمع مهندسین اردن»، به تاریخ ۱۶/۱۲/۱۳۴۵به دنیا آمده بود.
پدرش میگوید: «در حالی که بیشتر از سه سال نداشت از من میخواست که او را به مسجد ببرم تا او هم نماز بخواند. یحیی بسیار اصرار میکرد و لباس مرا میگرفت تا این که من هم با توجه به علاقه زیادی که به او داشتم، به مسجد روستا میبردمش و همه از آمدن این بچه کوچک تعجب میکردند.»
یحیی پیش از ورود به دبستان، روخوانی قرآن را فرا گرفت و از ۶ سالگی تحصیلات خود را شروع کرد. در همین دوران بود که جایزه ویژه حفظ و تلاوت قرآن را از «اداره اوقاف اسلامی قدس» دریافت کرد. پس از پایان مقطع ابتدایی، یحیی تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان «الزاویه» پی گرفت.
مادر یحیی از آن دوران خاطرهای بیان میکند که شنیدنش خالی از لطف نیست؛ «در یکی از کلاسهای هشتم یک دانشآموز نتوانسته بود مساله تدریس شده جلسه قبل را برای معلم ریاضی حل کند. معلم با عصبانیت از کلاس خارج میشود که یحیی را که در آن وقت در کلاس هفتم درس میخواند میبیند و او را به کلاس هشتم میآورد تا همان مساله را حل کند و او به سادگی جواب آن را به دست میآورد. بعد از آن هنگامی که معلم از یحیی میخواهد که دانش کلاس هشتم را برای تنبیه بزند، یحیی در حالی که به معلم ریاضی میگفت من به کسی که از من بزرگتر است اهانت نمیکنم، از کلاس بیرون رفت.»
یحیی، مدرک لیسانس خود را در رشته شیمی از دانشگاه «بیرزیت» دریافت کرد و تصمیم داشت تحصیلات خود را تا مقطع «دکترا» ادامه دهد که به دلیل ممانعت رژیم صهیونیستی از اعطای روادید تحصیلی به وی، از این کار بازماند.
وی با بکارگیری تخصص خود در راستای مبارزه با اشغالگران قدس شریف، در طی مدت کوتاهی به موفقیتهای چشمگیری در طراحی و ساخت مواد منفجره دست پیدا کرد و با تشکیل شاخه نظامی جنبش مقاومت اسلای (حماس) موسوم به یگانهای شهید عزالدین قسام نبرد جدی خود را با صهیونیستها آغاز کرد.
وی طی پنج سال خود را تا سطح دشمن شماره یک دولت یهودی بالا کشید و مسوولیت قتل و جرح حدود ۵۰۰ صهیونیست را عهدهدار شد. وی زمانی که شربت شهادت را نوشید یک فرزند دو ساله و یک نوزاد دو روزه از خود بر جای نهاد.
● آثار انگشت یحیی
نبرد عجیبی که بین یحیی عیاش و یارانش از یک سو و تمام نیروهای سیاسی، امنیتی و نظامی صهیونیستی از سوی دیگر، طی حدود ۴ سال انجام میپذیرفت دو مشخصه بارز داشت:
اول اینکه جبهه صهیونیسم و در راس همه رییس کابینه و وزیر دفاع رژیم اشغالگر قدس در جهت مهار و یا دفع عملیاتهای شهادت طلبانه مهندس عیاش اهتمام همه جانبه و گستردهای به خرج میدادند. خاطره حملههای بیسابقهای که با حضور صدها نیروی متخصص امنیتی نظامی اشغالگر برای یافتن و یا قتل مهندس به مناطقی که احتمال وجودش در آنها میرفت، هنوز در اذهان پیر و جوان اراضی اشغالی باقی است. یکی از آن عملیاتهای بی سابقه که هنوز توسط مردم روستای «رافات» نقل میشود، حضور صدها نیروی ویژه امنیتی و دهها اکیپ عملیاتی و پشتیبانی اشغالگران در کمتر از یک ساعت در جای جای رافات است که همگی اطلاع کاملی از رفتار، نقشهها، شیوههای عمل و سایر توجیهات مربوط به سوابق یحیی داشتند.
مشخصه دوم این نبرد هوشیاری و درایت یحیی و یارانش بود که در طول این درگیریها و عملیاتهای گوناگون شهادت طلبانه، به خنثی کردن تدابیر جمعیت کثیر صهیونیستها میپرداختند. نکته جالب در اینجاست که هر چه این دو مشخصه روشنتر بروز میکرد بر حرمت و والایی یحیی عیاش و همسنگرانش در قلبهای مردم مظلوم فلسطین از یک طرف و ترس و اضطراب اشغالگران تروریست از طرف دیگر میافزود؛ تا آنجا که دیگر مسوولان صهیونیست این ترس و اضطراب را بی پرده در اعمال و اقوال خویش منعکس میساختند.
«بنیامین بن العیاد»، وزیر مسکن کابینه اسراییلیها در یکی از مصاحبههای خود اوج سردرگمی کابینه اسراییل را در برخورد با عملیاتهای شهادت طلبانه هستههای مقاومت عزالدین قسام چنین بیان کرد:
«این عجیبترین جنگها در طول تاریخ است؛ چرا که دشمنان ما افرادی هستند که در آرزوی رسیدن به مرگ لحظه شماری میکنند!»
اشاره و مرور مختصری به چند عملیات انجام شده توسط هستههای مقاومت استشهادی قسام را که به تعبیر سخنگوی ارتش رژیم اشغالگر قدس، اثر انگشت یحیی عیاش بر آنها به شکل غریب و پیچیدهای هویدا بود به تمام بسیجیان امالقرای انقلاب اسلامی تقدیم میکنیم:
● عملیات «رامات افعال»
نخستین باری که صهیونیستها با نام یحیی عیاش رو به رو شدند در اثنای شکنجه و بازجویی دو تن از مجاهدان دستگیر شده گروه قسام بود. این دو تن به همراه یکی دیگر از مجاهدین در حال انتقال بیش از ۴۰ کیلوگرم مواد منفجره کار گذاشته شده در یک خودرو - به محل تجمع عدهای از سران رژیم صهیونیستی در مراسم ویژهای در منطقه «غوشدان» شهر تلآویو به واسطه یک اشتباه دستگیر شدند. این خودرو از نوع همان فولکس واگنهای پلاک ویژه زردرنگ یهودی و در عین حال مملو از ۴۰ کیلوگرم مواد منفجره بسیار قوی دستساز و ۴ استوانه گاز و یک منبع انفجار بود.
با توجه به سابقه عبور و مرور خودروهای اینچنین و نیز دارا بودن پلاک صهیونیستی، فولکس بدون مواجه شدن با مشکلی در حوالی ساعت ۲ بامداد وارد محوطه مراسم شد، تا در صبح روز بعد منفجر شود؛ اما در هنگام وارد شدن به مسیر انجام مراسم، دو دژبان مسوول محوطه متوجه حرکت فولکس با چراغهای خاموش و درست در جهت مخالف حرکت معمول خودروهای دیگر شده و به فولکس شک میکنند و بلافاصله به سایر مأمورین، مورد مشکوک را اطلاع میدهند که کلیه راههای خروجی تلآویو مسدود شده و کار تفتیش همه فولکسها آغاز شد. مجاهدین حماس نیز که متوجه شک دژبانان شده بودند با ترک منطقه مراسم، سعی در رهایی از دام امنیتی اسراییلیها کردند که نهایتاً با رسیدن به یک کوچه بنبست در محله «رامات افعال» خودرو را باقی گذاشته و خود اقدام به ترک منطقه کردند. پس از دقایقی نیروهای ضدتخریب موساد با دور کردن یهودیان ساکن در منطقه از اطراف خودرو، سعی در خنثی کردن بمب نمودند و همزمان با آن «حسن احمد حسان» ۲۳ و «عماد عبدالرحیم علی» ۲۶ ساله، دو نفر از سه مجاهد فوق، با به کار گرفته شدن هلیکوپتر، هواپیما و سگهای تربیت شده پلیس در منطقه، دستگیر شدند؛ اما مجاهد سوم موفق به مراجعت به گروه شهید قسام در «نابلس» شد.
از طرف دیگر تلاش نیروهای متخصص تخریب موساد با توجه به پیچیدگی و ابتکاری بودن نحوه انفجار بمب به جایی نرسیده و انفجار فولکس واگن موجب وارد آمدن خسارتهای سنگین به ساختمانهای اطراف و خودروهای امنیتی شد. دو مجاهد دستگیر شده نیز، زیر شدیدترین شکنجههای عوامل دژخیم موساد تنها بر این مطلب تأکید میکردند که به همراه فردی بهنام «مهندس یحیی» سوگند خوردهاند که اشغالگران را از اراضی وطن اسلامیشان اخراج کنند. این نخستین مواجهه عوامل صهیونیست با نام لرزهافکن مهندس بود.
● عملیات «مسیرةالاکفان»
هر چند که نام یحیی در نخستین جایگاه اسامی لیست افراد تحت پیگرد همه مجموعههای اسراییلی قرار گرفته بود؛ اما او بدون توجه به آن، مشغول طراحی، بررسی و سازماندهی عملیاتی شد که جوی مملو از ترس و ناامنی را برای شخص نخستوزیر رژیم صهیونیستی، «اسحاق رابین» و تمام همدستانش به جای گذاشت. در روز ۲۶/۹/۱۳۷۱ مهندس خودرویی،سرشار از مواد منفجره را تحویل جوان رشیدی به نام «ساهر التمام» داد. «ساهر» نیز در ساعت ۱۲:۳۰ دقیقه همان روز در منطقه «میحولا» - در نزدیکی «بیسان» - در حالی که در کنار یک رستوران نظامیان صهیونیست و درست بین دو خودروی نظامی پارک کرده بود، پیکر خود را آتشی بر جان شیاطین محارب ساخت که مطابق اعتراف نیروهای اشغالگر دو نفر از افسران صهیونیست به درک واصل شده و ۸ تن دیگر نیز زخمی گشتند.
● عملیات «شهدای ششگانه»
در پی اعلام سخنگوی نظامی ارتش صهیونیستی مبنی بر اعدام ۶ تن از افراد گروه عزالدین قسام که در حال عبور از مناطق مرزی با مصر در شهر «رفح» بودند، مهندس عیاش طرحی را در ذهنش مدون کرد، که موجب وارد شدن ضربه سنگین مادی، حیثیتی و انسانی به اسراییلیها شد. در فروردین ۱۳۷۲یحیی و گروه انتخابیش از موانع امنیتی صهیونیستها در منطقه «ضفه» و «قطاع» عبور کردند و رستورانی در طبقه اول برج تجاری «لندن مینی استور» واقع در خیابان اصلی «تلآویو» موسوم به «ابن غفیرول» را با مواد منفجرهای بسیار قوی، بمبگذاری نمودند و در حوالی ساعت ۶:۲۵دقیقه صبح روز ۲۸/۱/۱۳۷۲در حالی که امیدی به خروج خود از کمربند امنیتی عوامل صهیونیست نداشتند، همه بمبها را همزمان با هم منفجر کردند که در اثر آن، انفجار و آتشسوزی مهیبی صورت گرفت، که موجب تخریب کلی ساختمان و وارد آمدن خسارت بسیار زیاد به ساختمانهای مجاور شد و حداقل یک نفر کشته و بیش از ۳۵ مجروح در پی داشت.
● عملیات «شیر مقاومت»
در ساعات اولیه صبح روز ۱۶/۲/۱۳۷۲یکی از مجاهدین به تعبیه ۵ بمب ساخته شده توسط مهندس در جاده قدیمی منتهی به «موشاف شیکف» در داخل روستای «بیت عوا الخلیل» - که در سال ۱۳۴۷ به اشغال صهیونیستها درآمده بود - مشغول شد.
دو تا از این بمبها در حین عبور خودروی جیپ گشتی نظامیان صهیونیست منفجر شد که موجب زخمی شدن دو صهیونیست گشت. بر اثر انفجار این دو بمب، دشمن نیروهای ویژه خود را برای پاکسازی جاده به منطقه گسیل داشت که بار دیگر با عبور خودروی دوم که از روی سومین و چهارمین بمب میگذشت انفجار مهیبی رخ داد که منجر به کشته و زخمی شدن عده دیگری از صهیونیستها گشت. انفجار بمب پنجم در حالی که «یوسیف حایون»، از متخصصین تخریب ارتش اشغالگر، مشغول خنثی کردن آن بود، موجب وارد شدن جراحت شدید به وی شد، که البته وی بعد از سه روز در بیمارستان به هلاکت رسید.
● عملیات «محمد عزیز رشدی»
دسته شهید محمد عزیز رشدی در غرب فلسطین اشغالی وابسته به هستههای شهادتطلب عزالدین قسام در صبح روز ۱۱/۶/۱۳۷۲مینهای انفجاری دستساز مهندس را در یکی از باغهای نزدیک «رامات راهیل» واقع در جنوب قدس اشغالی، کار گذاشتند که دقایقی بعد در هنگام عبور ۵ تن از نظامیان صهیونیست، منفجر شد که در اثر شدت جراحات یکی از آنان کشته و دیگران نیز آسیبهای جدی دیدند.
● عملیات «سلیمان زیدان»
در پاسخ به هجوم ددمنشانه ارتش اشغالگر اسراییل به اردوگاه «البریج» (۱۲/۶/۱۳۷۲) و در سالگرد هتک حرمت ساحت مسجد الاقصی، مجاهد شهادتطلب «سلیمان زیدان»، سوار بر خودرویی مملو از مواد منفجره به دنبال خودروی نظامی صهیونیستها به شماره ۱۷۸ حرکت میکند. این خودرو تعدادی از افراد ویژه پادگان نظامیان اسراییلی در حومه قدس را به ستاد فرماندهی ارتش صهیونیست، در منطقه غرب واقع در نزدیک «بیت ایل» در شمال شهر «رامالله» منتقل میکرد.
خودروی قهرمان شهادتطلب گروه قسام نیز که پلاک صهیونیستی به همراه داشت با عبور از ۸ پست ایست و بازرسی اسراییلیها، توانست در ساعت ۷:۳۰دقیقه صبح ۱۴/۶/۱۳۷۲به کنار خودروی شماره ۱۷۸ برسد. با فشردن کلید انفجار توسط «سلیمان زیدان»، انفجار مهیبی صورت گرفت که موجب انهدام کامل خودروی صهیونیستها و اصابت ترکشهای انفجار به چند خودروی دیگر شد. پس از این انفجار، تمامی منطقه به محاصره کامل نیروهای امنیتی اسراییل درآمد. ناظران و شاهدان در اظهارات خود به خبرگزاریهای محلی و خارجی تأکید کردند که خودروی صهیونیستها به طور کامل منهدم و سرنشینان آن همگی کشته شدند؛ اما رژیم اشغالگر از اعلام تلفات قطعی خود سرباز زد.
● عملیات «عفوله»
در پاسخ به کشتار نمازگزاران حرم امن ابراهیمی شهر الخلیل، شهید عیاش با طراحی و اجرای یک عملیات شهادتطلبانه که در روز چهلم قتل عام نمازگزاران به اجرا درآمد، موجبات به درک واصل شدن ۸ نظامی صهیونیست و مجروح شدن بیش از ۵۰ صهیونیست دیگر را فراهم آورد. کیفیت عملیات بدین ترتیب بود که یک خودروی پر از مواد منفجره توسط مجاهد استشهادی «رائد زکارنه»، به مقابل ایستگاه مرکزی حمل و نقل خودروهای اسراییلی منتقل شده و در ساعت ۱۲:۲۵ دقیقه روز ۱۶/۱۲/۱۳۷۳ توسط این شهادتطلب منفجر شد.
● عملیات «الخضیره»
در اثنای برگزاری جشن ارتش اشغالگر به مناسبت زنده نگه داشتن یاد افراد هلاک شدهاش در جنگ اعراب با اسراییل، مهندس دومین ضربهاش را در انتقام کشتار نمازگزاران حرم ابراهیمی، بر پیکر صهیونیستها وارد کرد. در ساعت ۸:۵۰ دقیقه روز ۲۳/۱۲/۱۳۷۳ مجاهد شهادتطلب «عمار عمارنه»، چاشنی بمب تعبیه شده توسط یحیی عیاش در داخل یکی از خودروهای دشمن در محور معروف به شماره ۸۰ شهر «الخضیره» را فعال کرد و با شهادت خود حداقل ۵ نظامی صهیونیست را به جهنم فرستاد و ۳۲ تن دیگر را به شدت مجروح ساخت.
● عملیات «تلآویو»
در یکی از درخشانترین عملیاتهای شهادتطلبانه، قهرمان استشهادی «صالح صوی»، در داخل خیابان «دیزنکوف» در مرکز تلآویو چاشنی مواد منفجره کار گذاشته شده توسط مهندس در خودروی حاملش را به کار انداخته و با شهادت خود ۲۲ صهیونیست را به هلاکت رسانده و ۴۷ تن دیگر را مجروح ساخت.
● عملیات «نتساریم»
هنوز گیجی ضربه عملیات تلآویو از وجود دولت اشغالگر قدس برطرف نشده بود که یکی از شهادتطلبان گروه قسام به نام «هشام حمد»، در منطقه «نتساریم» با رساندن خود به تجمع نظامیان صهیونیست کیف خود را که حامل بمبی قوی بود منفجر ساخت و ۳ درجهدار صهیونیست را به درک واصل کرده و ۱۲ تن دیگر را مجروح ساخت. این عملیات در انتقام شهادت «هانی عابد»، از راهبران جنبش حماس که در شهر «خان یونس» به دست عوامل اداره اطلاعات اسراییل شهید شده بود، صورت پذیرفت.
● عملیات «بخش پرواز»
بعد از هجرت شهید یحیی عیاش به نوار غزه که به جهت آموزش دادن عدهای از مجاهدان گروه شهید قسام برای ساختن مواد منفجره صورت پذیرفت، یحیی توانست تخصص خود را به عده زیادی از شاگردانش منتقل کند. در همان حال در بامداد روز ۵/۱۰/۱۳۷۴ یحیی یکی از شهادتطلبان گروه، به نام «ایمن راضی» را به همراه یک ساک پر از مواد منفجره از اردوگاه «خان یونس» به قدس اشغالی فرستاد و هر چند که «ایمن راضی» نتوانست وارد خودروی حامل درجهداران اسراییلی بخش پرواز بشود؛ اما با منفجر کردن بمبهای درون ساک در کنار خودرو، موجب کشته و زخمی شدن سرنشینان آن شد.
● عملیات «شهدای زنده»
در تحقق شعارهای انتقامجویانه مسلمانان مظلوم فلسطین در تشییع جنازه شهید «کمال کحیل» و همرزمان مجاهدش «حاتم حسان»، «سعید دعس» و فرزندش «بلال» که در حمله وحشیانه جلادان امنیتی اسراییل به شهادت رسیدند، دو خودروی حاوی مواد منفجره مهیا شده و در روز ۱۹/۱۲/۱۳۷۳ اولین آنها در حالی که توسط قهرمان شهادت طلب «خالد خطیب» هدایت میشد در ساعت ۲ بعداظهر در کنار یک خودروی حامل نظامیان صهیونیست منفجر شده که منجر به قتل ۷ صهیونیست و جراحت ۲۲ نفر دیگر شد. دو ساعت بعد از شهادت «خالد خطیب»، مجاهد استشهادی «عماد ابوامونه» خودروی دوم را به وسط ستون مکانیزهای رسانده و با شهادت خود ۶ صهیونیست را به دوزخ فرستاده و دهها تن دیگر را نیز مجروح ساخت.
● عملیات «قوش قطیف»
بعد از شهادت مجاهد «محمود خواجه» - رهبر شاخه نظامی جنبش جهاد اسلامی - توسط رژیم اشغالگر قدس از سوی مهندس عیاش عملیاتی برای هلاکت یکی از فرماندهان امنیتی اسراییل طراحی شد.
بدین ترتیب که یک گاری که مقادیر قابل توجهی مواد منفجره در آن جاسازی شده بود با هدایت قهرمان شهادت طلب «معاوی روگه»، به سمت محل عبور خودروی فرمانده صهیونیست حرکت کرد. فرمانده فوق با دو مجموعه کامل اسکورت رفت و آمد میکرد و «معاوی روگه» در تقاطع جاده «نفیه دیکالیم» در نزدیکی محله «غوش قطیف» منتظر رسیدن فرمانده صهیونیست شد. دقایقی قبل از رسیدن فرمانده و مجموعه محافظش یک جیب گشتی صهیونیستها به نزدیک گاری وی رفت و مدارک وی را طلبیده و علت توقفش در تقاطع را جویا شد و چون گشتیها مشغول وارسی گاری شدند و هر لحظه احتمال کشف مواد منفجره و لو رفتن عملیات میرفت وی با انفجار مواد منفجره موجبات هلاکت ۳ نظامی گشتی صهیونیست را فراهم کرد.
● عملیات «رامات غان»
دشمن صهیونیستی با به کارگیری امکانات گسترده توانسته بود یکی از خانههای امن گروه شهادتطلبان قسام را کشف و همه مجاهدان ساکن در آن را به شهادت برساند. در پاسخ به این تهاجم صهیونیستها، با طراحی دقیق مهندس یکی از شهادتطلبان گروه، موفق به بمب گذاری در یک خودروی حامل فرماندهان صهیونیست میشود که در صبح روز ۵/۴/۱۳۷۴ با انفجار بمب فوق در میان ستون نظامی صهیونیستها ۶ افسر درجهدار اسراییلی و دهها تن دیگر مجروح میشوند.
● عملیات «رامات اشکول»
این عملیات در تکمیل عملیات «رامات غان» انجام گرفت؛ بدین صورت که مجاهد شهادت طلب «سفیان جبارین»، در صبح روز ۱/۷/۱۳۷۴ با انفجار یک خودروی مملو از مواد منفجره به شماره ۲۶ - الف، در کنار یک کامیون حامل صهیونیستها در منطقه «رامات اشکول» به اعتراف خود صهیونیستها ۵ درجه دار پلیس اسراییل را کشته و بیش از ۱۰۶ نفر دیگر را مجروح ساخت.
● شرح شهادت یحیی عیاش از زبان تنها شاهد
در مورد نحوه خیانتی که منجر به شهادت فرمانده استشهادیین فلسطینی شد، یگانه شاهدی که وجود دارد، «اسامه حماد»، همراه و همرزم دیرینهاش میباشد.
وی طی سخنانی ماجرای شهادت مرشدش را اینگونه بیان میکند: «در حدود ده سال پیش هنگامی که در دانشگاه بیروت درس میخواندم با شهید یحیی آشنا شدم؛ چرا که اوهم در منطقه محل سکومت من، زندگی میکرد. بعد از اتمام تحصیلات، گهگاهی او به دیدنم میآمد و من هم به او سری میزدم تا اینکه حدود ۵ ماه قبل نزد من آمد تا برای مدتی او را در منطقه امنی پنهان کنم. دلیل این مراجعه هم دوستی و اعتماد کاملی بود که به یکدیگر داشتیم. تا چند هفته قبل هم به استثنای چند تن از همرزمان مهندس کسی نمیدانست که او نزد من است. تا اینکه روزی دایی من «کمال حماد» که در «انجمن نظارت بر ایمنی برج سازی» فعالیت داشت و از تجار معروف نوار اشغالی غزه بود، تصادفاً متوجه یحیی در منزل ما شد. پس از مدتی هم مرا خواست و گفت که علاقه زیادی به او و فعالیتهایش دارد و میتواند کمکهای قابل توجهی به کارهای مهندس بکند. در همان جلسه هم «کمال حماد» یک موبایل به عنوان هدیه به من داد تا از آن برای ارتباطات راحتتر استفاده کنم. در آن موقع حتی به ذهنم هم خطور نمیکرد که ممکن است دایی من عنصر خودفروختهای باشد و غرضش از اهدای موبایل و یا امکانات رفاهی خیانت به یحیی است. من بنا بر دلایل حفاظتی اجازه ملاقات را به داییام ندادم؛ اما موبایل را به مهندس دادم تا در تماسهای تلفنی راحتتر عمل کند. یحیی هم مدتی از موبایل استفاده کرد تا اینکه روزی به من گفت که احساس میکند خط تلفن موبایل ناامن است و احتمال میدهد که نیروهای امنیتی اسراییل خط موبایلش را شناسایی کرده باشند. به همین دلیل به من امر کرد که دیگر از موبایل استفاده نشود و از همان خط عادی تلفن قدیمیمان استفاده کنیم.
من هم قبول کردم و موبایل را خاموش کرده و کنار گذاشتم .چند روز بعد دایی کمال آمد و گفت که برای کاری مجبور به سفر است و دو سه روزی احتیاج به موبایل دارد و من هم موبایل را که دیگر از آن استفاده نمیکردیم به او امانت دادم. البته باید اضافه کنم که او یک بار هم قبلا موبایل را قرض گرفته بود و به خاطر همین،من اصلا به امانت گرفتن موبایل مشکوک نبودم. نکته دیگری هم اینکه بیشترین فردی که از طریق موبایل با یحیی تماس میگرفت، پدرش بود که البته بعد از کنار گذاشتن موبایل، یحیی به پدرش هم سپرده بود که از آن به بعد با شماره تلفن عادی منزل با او تماس بگیرد و قرار بود که صبح روز جمعه، پدر مهندس با او تماس رفته و نتیجه کاری را به اطلاع برساند.
در صبح روز جمعه که یحیی منتظر تماس پدرش بود، حدود ساعت ۸، دایی به من تلفن زد و گفت که خط تلفن موبایل را باز نگهدارم؛ چرا که ممکن است یکی از رفقای تاجرش با شماره موبایل تماس گرفته و برایش پیغام بگذارد و اضافه کرد که اگر آن تاجر پیغام گذاشت، حتی پیغام تلفنی را به او اطلاع بدهم. من هم خط تلفن را روشن گذاشتم. از آن طرف پدر یحیی هر چقدر به تلفن عادی زنگ میزند متوجه میشود که تلفن از طریق مخابرات قطع شده است و بالاجبار حوالی ساعت ۹ با امید روشن بودن موبایل، شماره موبایل را میگیرد و موبایل زنگ میزند. من که با یحیی در اتاق دیگری بودم برخاستم و دیدم که همسرم موبایل را به طرف من آورده و میگوید که پدر مهندس است و چون نتوانسته شماره تلفن منزل را بگیرد، با موبایل تماس گرفته، من هم موبایل را از همسرم گرفته و به یحیی؛ دادم. چون یحیی از تماس پدرش با خط تلفن موبایل شدیداً ناراحت شده بود، بعد از سلام از پدرش خواست که دیگر با موبایل تماس نگیرد و من در حالی که به سمت درب اتاق میرفتم تا مقدمات صبحانه را از همسرم بگیرم احساس کردم که پشتم داغ شد و انفجاری در اتاق رخ داد. وقتی ناخودآگاه برگشتم، در میان دود و غبار دست یحیی را دیدم که جدا شده و خون از آن جاری است. تمام پنجرههای اتاق هم شکسته شده بودند. فریادهای همسرم مرا به خود آورد. بعد از فرو نشستن گرد و غبار صورت یحیی را دیدم که به شدت جراحت دیده بود و متوجه شدم که شهید شده است. به سختی به همسرم فهماندم که یکی از دوستان مهندس در گروه قسام را باخبر کرده و به کمک بیاورد.
همرزمان یحیی دقایقی بعد آمدند و پیکر او را با خود بردند و از من هم خواستند که برای مدتی با خانوادهام مخفی شویم. در حال خروج از منزل یکی از همسایگان به سمت ما آمد و گفت که در هنگام بروز حادثه برای ما، یک هلیکوپتر کوچک دور منزل ما و همسایگان دور میزده است...» لازم به ذکر است که به نوشته روزنامه اسراییلی «معاریو»، «شاسی انفجار موبایل را یکی از سرنشینان هلیکوپتر فوق بعد از اطمینان مامورین مخابراتی از اینکه فرد مکالمهکننده شخص مهندس بوده است فشرده و از منطقه دور شده است. مواد منفجره به کار رفته در موبایل از نوع مواد ویژه و با قدرت بالا بوده است که وزنش از ۵۰ گرم تجاوز نمیکرد...»
● اظهار نظر برخی از صاحب نظران صهیونیست بعد از ترور شهید یحیی عیاش
«باید خودمان را از توهم آسایش به دور کنیم و اعتقاد پیدا کنیم که با کشته شدن عیاش زیانهای بزرگتری خواهیم دید. قتل عیاش سبب وارد شدن ضربه جدی به روند اجرای عملیات صلح خاورمیانه شده است. آخر چطور میشود که عقاب وحشی صلح با مبارزان از جان گذشته چون عیاش باهم کنار بیایند؟»
ـ امنون الون - نویسنده یهودی
«اگر چیزی خطرناکتر از مهندس یحیی وجود داشته باشد، جنازه اوست؛ چرا که کشته شدگان در راه هدف، خطرناکترین سلاح در دست هر ملت در حال جنگ میباشند. درک این حقیقت که ترور عیاش موجب فوران شور و هیجان جوانان فلسطینی است و این شخص به یک سمبل مبارزه تبدیل شده است، احتیاج به تفکر زیادی ندارد، آنگونه که دیدیم هزاران نفر در تشییع جنازه او شرکت کردند. پس چقدر تعداد مهندسین جدیدی که در این مراسم، عزم خود را برای تداوم راهش جزم کردند و دیر یا زود خود را فدای هدفشان خواهند کرد، زیاد بود؟!»
ـ اوری فنیری - نویسنده صهیونیست
«دلیلی که سبب پیگیری شدید صهیونیستها برای ترور عیاش شد، تنها انتقامجویی از خون کشته و زخمیهای اسراییلیها نبود و اولین و مهمترین دلیل آنها قبل از همه این بود که عیاش، بنیانگذار نوع جدیدی از مبارزه: یعنی انجام عملیات انتحاری در مراتب مختلف بود.»
ـ زئیف شیف - کارشناس بخش عربی مجله هاآرتص
«موزه تاریخی فلسطینیها تاکنون از مبارزان شهید شده زیادی همچون یحیی عیاش محافظت میکند. پرونده این شخصیتها از عزالدین قسام شروع میشود که در دهه ۳۰ توسط انگلیسیها ترور شد و حالا شخصیت نمونه و الگوی مبارزان حماسه آفرین آنها؛ یعنی مهندس یحیی عیاش جای دارد.»
ـ یوسی نوربشتاین - نویسنده صهیونیست
«از ابتدای شروع جنگ بین ما و فلسطینیان هیچ شخصی مانند یحیی عیاش دستش را آغشته به خون صهونیستها نشان نداد.»
ـ ایهودی یهاری - تحلیلگر سیاسی تلویزیون رژیم صهیونیستی
«از اینکه دیگر عیاش در دنیا نیست، جداً احساس شادمانی میکنم.»
ـ افرایم سینه - وزیر کابینه رژیم اشغالگر قدس
«مهندس مستحق این کیفر بود؛ چرا که دستانش به خون بسیاری از صهیونیستها آغشته بود و امروز با ترور او، روز عید و شادی ماست؛ هر چند که در این شادی با وجود همرزمان و شاگردانش نباید افراط کرد.»
ـ ایلی دایان - جانشین وزیر خارجه کابینه رژیم اشغالگر قدس
«دیدن صحنههای تشییع جنازه عیاش که دهها هزار فلسطینی در آن شرکت داشتند بشارت دهنده خیری نیستند برای افرادی که اعتقاد دارند کینه صد ساله فلسطینیان مسلمان نسبت به صهیونیستها با ترور این مبارز از بین خواهد رفت و ما وارد مرحله تازهای از صلح و ثبات خواهیم شد؛ چرا که عیاش، قهرمان ملتی است که میزان شجاعت و برتری قهرمانانش را باتعداد قبرهایی اندازه میگیرند که از دشمنانشان ایجاد کردهاند. هر چند که در نظر ما عیاش دشمن خونریزی بود که استحقاق اعدام را داشت و عملیات ترورش در جهت اجرای این نظر بود؛ اما این شخص در نظر ملتش نه تنها قهرمانی مردمی در دنیا بلکه شهیدی بلندمرتبه در آخرت است! در تشییع جنازه او فقط همرزمانش در در حماس حضور نیافتند؛ بلکه همه اقشار مختلف مردم فلسطین شعار انتقام انتقام سر دادند و مردم غزه در تاریخ معاصر خود تاکنون جنازهای را از نظر کثرت شرکت همه گروهها و بروز احساسات چنین عمیق بر دوش کشور خود ندیدند.»
ـ شموئیل شینتسرل - نویسنده و ایدئولوگ صهیونیست
نویسنده:مهدی بختیاری
منبع : خبرگزاری فارس
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران احمد وحیدی مجلس مجلس شورای اسلامی چین دولت سیزدهم خلیج فارس دولت لایحه بودجه 1403 شورای نگهبان حجاب مجلس یازدهم
روز معلم تهران آموزش و پرورش هواشناسی قوه قضاییه شهرداری تهران فضای مجازی سلامت پلیس دستگیری شورای شهر تهران شورای شهر
بانک مرکزی خودرو بابک زنجانی قیمت دلار قیمت خودرو قیمت طلا ایران خودرو سایپا دلار مالیات بازار خودرو تورم
تلویزیون سریال سعید آقاخانی سینمای ایران سینما نون خ موسیقی تئاتر دفاع مقدس فیلم کتاب رسانه ملی
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس روسیه نوار غزه ترکیه افغانستان بنیامین نتانیاهو
فوتبال پرسپولیس استقلال رئال مادرید سپاهان تراکتور بایرن مونیخ باشگاه استقلال لیگ برتر فوتسال تیم ملی فوتسال ایران بازی
هوش مصنوعی تبلیغات ناسا تسلا اینستاگرام اپل فناوری همراه اول آیفون گوگل
داروخانه خواب دیابت مسمومیت کاهش وزن چاقی سلامت روان بارداری آلزایمر