دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


وضعیتی که به قحطی نان انجامید


وضعیتی که به قحطی نان انجامید
براساس نوشته‌های مسافران خارجی یا برخی افراد سرشناس دستمزد روزانهء کارگران ایرانی حدود یک قران بوده است. دکتر هاینریش بروگش که همراه اعضای سفارت بروس (آلمان در گذشته به این نام خوانده می‌شد) به ایران سفر کرده بود در سفرنامه‌اش نوشته است که دستمزد ماهانهء کارگران ایرانی بین ۲۵ تا ۳۵ قران و گاه تا ۴۰ قران بوده است. در آن مقطع (سال ۱۸۹۵ میلادی یا ۱۲۳۸) دستمزد کارمندان و کارگزاران عادی دولت بین ۱۰ تا ۱۵ تومان بوده است و کارگران دارای مهارت‌های خاص و استادکاران رشته‌های گوناگون هم بین ۱۲ تا ۲۰ تومان در ماه بود. حقوق ماهانهء پزشک ویژهء‌پادشاه در آن زمان ۷۵ تومان بود.
اگر دستمزد ساده‌ترین کارگر در نیمهء اول حکومت ناصرالدین شاه را ۵/۱ قران در نظر بگیریم می‌توان گفت که این کارگر با نیمی از دستمزد روزانه‌اش می‌توانست اقلام زیر را از بازار خریداری کند:
مشخص است که یک کارگر در چنین شرایطی می‌توانست هزینهء زندگی‌اش را به خوبی تامین کند. کنت آرتور دوگوبینو مستشرق نامدار فرانسوی در کتابش نوشته است که هزینهء زندگی روزانهء یک خانوادهء معمولی ایران مرکب از زن و شوهر و دو کودک در تهران-که از همهء نقاط کشور گران‌تر بود۱۰۰ شاهی (نیم قران) بوده است. وی متذکر می‌شود که کارگر ایرانی که روزانه ۵/۱ قران دستمزد روزانه (حدود ۲ فرانک) دستمزد می‌گیرد وضع زندگی بهتری از کارگران فرانسوی که روزی پنج فرانک دستمزد می‌گیرند داشته است. او نوشته که کارگر ایرانی با دستمزد خود می‌تواند خانه‌ای با دو یا سه اتاق داشته باشد و یک زندگی معمول را اداره کند. وی از ارزانی سطح زندگی در ایران نتیجه گرفت که در ایران آن زمان «نه نفرت طبقاتی وجود دارد، نه طغیان فقرا علیه ثروتمندان» اما چگونه می‌شود که چنین شرایطی ناگهان تغییر می‌کند و قحطی و بلوای نان در سال ۱۲۴۰ ۱۸۶۱۱ میلادی) رخ می‌دهد؟
در مجموع از میان تمام عوامل می‌توان نابسامانی‌های اقتصادی و ناکارآمدی حکومتیان و سودجویی مالکان و بازرگانان بزرگ و احتکار موادغذایی و گندم توسط آن‌ها و نیز شکست ننگ‌آور قشون ایران مقابل ترکمن‌ها در خراسان و بروز بیماری‌وبا را علت قحطی و بلوای بزرگ نان در آن سال دانست اما این قحطی فقط در تهران بروز کرد و سایر شهرها از آن فرار کردند. علت این مساله هم مشخص است «مشکلات راه‌ها و نبود امکان استفادهء سریع از امکانات سایر شهرها».
در واقع یکی از مشکلات بزرگ مردم ایران در گذشته نبود راه‌های مناسب و جاده‌های کاروان رو بود. در آن زمان در سراسر ایران هیچ جادهء شوسه‌ای وجود نداشت و از همان جاده‌هایی که قرن‌ها پیش بر اثر عبور و مرور انسان‌ها پدید آمده بود رفت و آمد صورت می‌گرفت و جاده‌های اصلی که شهرها را به یکدیگر پیوند می‌داد به هیچ روی مناسب نبودند. یک ستوان انگلیسی که در سال ۱۸۳۱ میلادی به ایران آمده بود مسیر علی‌آباد (نزدیک بابل) به تهران را چنین توصیف کرده است: «اسب‌ها تا کمر در گل فرو می‌رفتند، اگر شاه فعلی از نیمی از دشنام‌ها و ناسزاهایی که قاطرچی‌ها نثار او می‌کردند خبر داشت مطمئنا برای آرامش روحی دستور می‌داد این جاده را اصلاح و تعمیر کنند.»
در چنین جاده‌هایی امکان استفاده از کالسکه وجود نداشت. در این جاده‌ها سرعت حرکت چارپایان و کاروان‌ها چنان بود که رساندن بار از یک نقطه به نقطهء دیگر بسیار به کندی صورت می‌گرفت. قانیکف دانشمند جغرافیدان روس در آن زمان میانگین حرکت سرعت شترها را ۵/۶ کیلومتر دانست. این گونه بود که کاروان‌ها گاه مسیر تهران تا مشهد را یک ماه و مسیر تهران به رشت را در ۱۱ روز طی می‌کردند.
با توجه به نبود راه و جادهء مناسب و کندی حرکت حیوانات هزینهء حمل بار از نقطه‌ای به نقطهء دیگر هم بسیار گران تمام می‌شد. در آن زمان کرایهء هر راس حیوان بین مسیر تهران-تبریز که ۱۶ روز بود حدود یک تومان بود و مسافر تهران به قزوین موظف به پرداخت ۲۴ قران برای یک راس اسب بود.
با این توضیحات آشکار می‌شود که کرایهء حمل و نقل بار و مسافر با وجود قیمت بسیار ارزان مواد خوراکی بسیار گران بوده است و مثلا برای حمل یک خروار _۳۰۰۰ کیلوگرم بار) به طور متوسط یک تا یک و یک پنجم تومان طلا پرداخت می‌شده است که این نشان می‌دهد که چرا در زمان قحطی تهران امکان استفاده از ذخایر سایر شهرها و امکانات سایر نقاط کشور نبوده است.
منبع : روزنامه سرمایه