جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


مکتب ادبی شیراز


مکتب ادبی شیراز
تغییر پایتخت ایران از غزنین به اصفهان در سال ۵۵۵&#۶۴۴۲۶;.ق (۱۱۳۴میلادی) به وسیله سلجوقیان و حمله مغولان در اوایل قرن هفتم (قرن ۱۳ میلادی) به خراسان موجب آن شد که فرهنگوران و فرهنگسازان ایران، شرق ایران را به سوی غرب و جنوب ایران ترک کنند. شعر و نثر فارسی که در خراسان بزرگ زاده شده بود در دو پویه عارفانه و عاشقانه و ساده و مصنوع در شهر شیراز و در آثار سعدی و حافظ به کمال رسید. و این دو براساس آثار بزرگان ادب فارسی در برون از شیراز و نیز با اتکا به پیشینهٔ ادب فارسی در شهر شیراز بنیان مکتب ادبی شیراز را پی ریختند، به گونه‌ای که با ظهور سعدی در قرن هفتم می‌توان با کمی تسامح تاریخ ادبیات ایران را به دوران پیش و پس از سعدی تقسیم کرد؛ چرا که نثر معیار فارسی و غزل عاشقانه با او به اوج خود رسید و یک قرن بعد خواجه حافظ شیرازی، شیرازهٔ مکتب ادبی شیراز را توانمندتر کرد. به گونه‌ای که تا امروز زبان و شعر سعدی و حافظ به گونه‌ای زبان معیار و سنجش ادب فارسی است و به همان میزان که سعدی و حافظ در ساختن مکتب ادبی شیراز وامدار شاعران و نویسندگان پیشین خود بودند ادب فارسی پس از آنان و تا امروز وامدار و تحت تأثیر آثار این دو شاعر بزرگ زبان فارسی است.
شاخص‌های مکتب ادبی همان‌گونه که در متون کلاسیک و معاصر در مورد مکاتب ادبی یا School literary آمده است، مجموعهٔ سنت‌ها، هنجارها، اندیشه‌ها، نظریه‌ها و ویژگی‌هایی را که به دلایل اجتماعی، سیاسی یا فرهنگی دوره‌ای خاص در ادبیات یک یا چند کشور نمود می‌یابد مکتب ادبی می‌گویند. این مجموعه معمولاً در آثار گروهی از صاحبان قلم رخ می‌نمایند و باعث تمایز آنها در سبک از شاعران و نویسندگان و دیگران می‌شوند. هر مکتب با پیروانی که برای خود می‌یابد، دوره‌ای ویژه از اوج و فراز را می‌پیماید و سپس باز می‌ایستد. لازم به ذکر است که هر مکتب ادبی شکل دگرگون یافتهٔ مکتب پیش از خود یا واکنش و طغیان در برابر آن است، از این رو می‌توان گفت که هیچ مکتبی بدون مقدمه پیدا نشده است و ردّی از ویژگی‌های بیشتر مکتب‌های ادبی را در آثار ادبی پیش از آنها می‌توان یافت. مهم‌ترین عامل پیدایی هر مکتب ادبی نوع نگرشی است که از هر دوره به زندگی و دنیای پیرامون خویش دارند. در نتیجه همین نگرش است که بیان هنری شکل‌های گوناگونی می‌یابد، تغییراتی در به کارگیری زبان و شیوهٔ کاربرد واژگان پیش می‌آید و خلاصه آن که ذهنیت و اندیشه دستخوش دگرگونی می‌شود. پیدایی هر مکتب ادبی برآیند شرایط و اوضاع اجتماعی و سیاسی یا فرهنگی در دوره‌ای ویژه است، اگر چه این یک قاعدهٔ همیشگی نیست.
مکتب ادبی شیراز اگرچه ریشه در ادبیات کهن فارسی در خراسان و نیز آثار منتشر شده در قرن‌های چهارم تا هفتم در شیراز توسط بزرگانی چون ابن‌خفیف شیرازی، شیخ ابواسحاق کازرونی، المؤید فی الدین شیرازی، ابوحفض بنجیر شیرازی، بنجیر ثانی شیرازی، فرید فارسی، ضیاءالدین فارسی، نصرالله منشی شیرازی تبار، روزبهان فارسی، جلال‌الدین محمد بنجیری شیرازی، صدرالدین روزبهان ثانی معروف به شیخ روزبهان، شیخ عبدالطیف و شیخ شرف‌الدین ابراهیم و... دارد، اما در قرن هفتم است که صاحب شاخص‌های یک مکتب ادبی می‌شود. پیش از ظهور سعدی در شیراز نگاه جستجوگران زبان فارسی به خراسان بزرگ معطوف می‌شد، رودکی، فردوسی، عطار،‌ خیام و بسیاری از بزرگان ادب فارسی در خطهٔ خراسان به خلق شاهکارهای بزرگی پرداختند که به سبک خراسانی مشهور شده است.
پس از حملهٔ مغولان به خراسان و انتقال پایتخت به غزنین به اصفهان، دو رود اصلی از خراسان به جریان می‌افتد. سرچشمهٔ ادب فارسی ظهور دوبارهٔ خود را در غرب ایران با نمایندگی مولانا جلال‌الدین بلخی می‌بیند که در مسیر شمال غرب ایران به ترکیه می‌رسد و در آنجا مثنوی معنوی را می‌آفریند. مثنویی که اگرچه در زمینه ادبیات از قدرت جدی برخوردار است، اما نگاهی متفاوت با نگاه شاعران جنوب ایران دارد،‌ نگاهی که بیشتر به آسمان‌ها می‌نگرد و بیشتر به تقدیر الهی می‌پیوندد و دیدگاهی کاملاً عارفانه می‌یابد. این چشمه در جایی دیگر نیز خود را جلوه‌گر می‌سازد و آن در شهر شیراز است که اوج شکوفایی آن ظهور سعدی است.
آرامش نسبی موجود در شیراز و حرکت برخی مهاجران هم چون شمس قیس‌رازی و امامی هروی و... از شمال ایران به آن شهر و خلاقیت و استعداد ویژه سعدی موجب شده است تا سعدی در آفرینش گلستان و بوستان و نیز غزلیات عاشقانه و عارفانه به اوجی دست پیدا کند که به عنوان معیار زبان فارسی تلقی شود. بسیاری از اندیشمندان در کتاب‌های تاریخ ادبیات از جمله دکتر ذبیح‌الله صفا، هرمان اته، ادوارد براون، آربری و دیگران این نکته را مورد تأکید قرار داده‌اند که سعدی بی‌تردید و بلابدیل یکی از بزرگان و قله‌های ادب فارسی است. از قضا او از بزرگ‌ترین شاعرانی است که هم در نثر و هم در نظم طبع آزموده و در هر مورد موفقیت‌های سترگی را به دست آوره است چنان که گلستان از معروف‌ترین آثار سعدی می‌شود. نگاه سعدی در گلستان نگاهی است که پیروان روشنایی و رنسانس اروپا سال‌ها بعد به آن رسیده‌اند. فرانسیس پترارک ایتالیایی پنجاه سال پس از انتشار آثار سعدی با انتشار کتاب‌های خود لقب «پدر رنسانس» را به خود اختصاص داد این در حالی است که خمیرمایه‌های نگاشته‌های سعدی و نوع نگرش‌های وی به زندگی و جهان با پترارک یگانه است و تنها محدودیت جغرافیایی زبان فارسی در آن دوران بوده است که سعدی را از جهانی شدن بازداشته. سعدی سال‌ها پیش از پترارک پیرامون قدرت، سلطنت، پادشاهی، درویشی، قناعت، خاموشی، عشق، پیری، جوانی، تواضع، تربیت و... داد سخن داده بود. همین نگاه سعدی و اشراف او به گنجینهٔ واژگان فارسی و رشد و نمو او در شیراز و استفاده از متون ادبی و فلسفی و حکمیِ سه قرنِ چهارم تا هفتم در شیراز است که سعدی در بیت:
همانا که در فارس انشای من چو مشک است بی‌قیمت اندر ختن
به آن اشاره کرده است و نیز استفاده او از منابع اصیل ادب فارس و فضای مناسب دوره حکومت ابوبکر بن سعد بن زنگی موجب آن شد که زبان سعدی به معیار زبان فارسی تبدیل شود. چنان که محمدعلی فروغی نیز اشاره می‌کند: «گاهی شنیده می‌شود که اهل ذوق اعجاب می‌کنند که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن گفته است ولی حق این است که ما پس از هفتصد سال به زبانی که از سعدی آموخته‌ایم سخن می‌گوییم». (کلیات سعدی، به اهتمام محمدعلی فروغی، انتشارات امیرکبیر، ص ۱۴).
▪ شاخص‌های مکتب ادبی شیراز در دوران سعدی عبارتنداز:
ساده نویسی به جای استفاده از نثر مصنوع، نگاه واقع‌بینانه به زندگی، پالودگی زبان از کهنگی صرفی و نحوی، عدم به کارجویی واژگان مهجور و عربی، بهره‌جویی از واژگان متداول زبان فارسی، به کار جستن صنایع ادبی به گونه‌ای معتدل و بی‌پیرایه، روانی و موزونی کلام، دوری جستن از تنافر حروف و کلمات، بهره‌جویی از آرایش‌های صوت‌های زبان فارسی، صداقت در گفتار، شور و شوق عاشقانه، ظرافت و شوخ طبعی و تیزبینی، هوشیاری و جهان‌دیدگی، عدم به کار جویی تخیلات دورپردازانه چنان که در سبک هندی روی می‌نماید، ایجاز در کلام، بهره‌جویی از واژگان و عبارات محسوس و ملموس، به کار جستن عناصر طبعی در توصیف مسایل اخلاقی و اجتماعی، نوآوری در تعبیر مضامین، توصیفات ناب و روان، بهره‌جویی از مبالغه‌های معتدل، به کار جستن کلام مسجع، بهره جستن از تمثیل و ایهام و تناسب وتضاد و ابهام به گونه‌ای معتدل، استناد به مثل سایر، دوری از گزافه و اغراق و تصنعات ملال‌آور، بیان آرا اخلاقی و نصایح با زبانی صریح و شاعرانه به دور از سنگینی ملالت و کسالت، عدم به کارگیری اوزان سنگین و مهجور، بهره‌جویی از گنجینه وسیع ترکیبات و واژگان زبان فارسی، استعمال واژگان خوش آهنگ و...
مکتب ادبیی را که سعدی بنیان‌گذاری کرده است، در بخش‌هایی که رشد نیافته، در بخش غزل‌های عرفانی و برخی از غزل‌های عاشقانه حافظ به اوج می‌رسد و مکتب ادبی شیراز، شیرازه می‌گیرد و از آن پس است که با کمی تسامح می‌توان تاریخ ادبیات ایران را به پیش و پس از دوران سعدی تقسیم کرد. تمامی ستارگان درخشان ادب فارسی تا پیش از سعدی؛ رودکی، فردوسی، سنایی، عطار، خیام و دیگران در زبان سعدی به اوج ادبی می‌رسند و زبان خراسان بزرگ با همهٔ‌ مفاخری به دلایل مختلفی نمی‌توان به زبان معیار تبدیل شود، اما زبان سعدی که متکی بر زبان پیشین است، با نوآوری‌های زبان شناسانه سعدی و درک مسایل مورد علاقه مردم، به یک زبان توده‌ای تبدیل می‌شود و گلستان به یک کتاب عمومی.
عجیب نیست که در قرن بیست و یکم نیز از بین صد کتاب منتخب و برگزیده جهان توسط اندیشمندان غربی، گلستان سعدی کتاب برگزیده ادبیات ایران می‌شوند.
سعدی از سویی بدین اوج دست می‌یابد و از سوی دیگر پس از او حافظ تنها در بخش غزل و نه در مثنوی و نه در نثر و نه در حکمت می‌تواند بخش‌هایی از کار سعدی را به اوج برساند، اما سنجش اوج غزل حافظ نیز براساس غزل سعدی امکان‌پذیر است. اینجاست که سعدی معیار فراز و فرود ادبیات فارسی در پیش و پس از خود می‌شود.
در قرن نهم تا قرن یازدهم دورانی آغاز می‌شود که بعضی آن رادوران فترت در ادبیات فارسی می‌دانند. اگرچه نمی‌توان با این عنوان کاملاً موافق بود چون اصولاً فترت در ادبیات را باید با فراز و فرودها سنجید، اما شاخصه آن به وجود آمدن سکب هندی در اصفهان و بعد انتقال آن به خاطر شرایط اجتماعی و سیاسی فراهم آمده دولت صفویه به هندوستان است. هر چند که قرن نهم از نظر تعداد شاعران از دوره‌های ممتاز ادب فارسی است، از نظر کیفیت، آغاز دوران انحطاط شعر فارسی است. در این دوره شاعران از نظر معنی و لفظ و قالب از نوآوری ناتوانند. بنای کار شاعران این دوره بیشتر بر تقلید و تکرار است و مفاهیم شعری در این دوره ادامه برخی مفاهیم شعری دوران پیشین است. در ربع قرن دهم و نیمه دوم همان قرن مکتب وقوع به اوج خود می‌رسد و تا اوایل قرن یازدهم ادامه می‌یابد از آن جا که وقوع گویی از ابتدا دچار تکرار و ابتذال شد، شاعران به واسوخت‌گرایی روی آوردند، پس از آن یز سبک هندی با ویژگی «زبان عامیانه» رواج یافت. سبک هندی به خاطر ویژگی‌های خاص خودش نتوانست با همهٔ‌ زیبایی‌ها و نازک بینی‌ها با اقبال عمومی روبه‌رو شود.
قرن دوازدهم و سیزدهم دوران دیگری آغاز می‌شود که در تاریخ ادبیات و سبک بندی متعارف ادبیات فارسی ایران به سبک بازگشت معروف است. اینجا نیز بازگشت به سعدی و حافظ و مکتب شیراز است. به همین خاطر مکتب ادبی شیراز نه تنها وامدار گذشتهٔ خویش است که بر هفت قرن پس از سعدی نیز تأثیر گذاشته و هنوز این سایهٔ سترگ گسترده است.
به نظر می‌رسد که پس از ظهور حافظ در واقع شاعر بزرگی که بتواند همسنگ و همتراز شاعران پیشین باشد، در تاریخ ادبیات فارسی ظهور نکرده است. این که آیا شرایط اجتماعی و سیاسی حکومت صفویان و مذهب رسمی تشیع موجب این امر شده است یا دلایل دیگر؛ احتیاج به پژوهش جداگانه‌ای دارد، اما این پرسش، پرسش جدی در تاریخ ادبیات ایران است؛ که چرا پس از حافظ هیچ ستارهٔ تابناکی همچون سعدی و حافظ و یا شاعران پیشین همچون رودکی، فردوسی، مولوی، خیام، نظامی، سنایی و عطار در آسمان ادب ایران نتابیده است؟ این پرسش هر پاسخی که بیابد مؤید این امر است که تا امروز مکتب ادبی شیراز اوج ادبیات فارسی بوده است.
کوروش کمالی سروستانی