دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

چاق ترین یعنی پربارترین


چاق ترین یعنی پربارترین
دیروز سالگرد تولد سر آلفرد هیچكاك بود. در ایران عوام با اینكه الزاما فیلمی از او ندیده اند یا به رغم بارها پخش برخی فیلم هایش از تلویزیون، به خاطر نسپرده اند، او را به اسم و به عنوان مظهری از مهارت و اقتدار در كارگردانی سینما می شناسند. ولی بدبختانه اغلب می پندارند او سازنده فیلم های ترسناك بوده است. بله از حدود نیم قرن پیش، هر فیلم سینمایی وحشت در هر قالب و شكلش، تحت تاثیر هیچكاك و شیوه بیان سینمایی او ساخته شده اما خود استاد جز در «پرندگان» و بخش های پایانی «روح روانی»، هیچ وقت چیزی نساخت كه به طور مشخص در محدوده ژانر وحشت بگنجد.
در بین خواص هم وضعیت استاد بهتر از این نیست و همچنان در یكی از عجیب ترین اشتباهات تاریخی ادبیات انتقادی سینما در ایران اغلب او را استاد الگوی معمایی می خوانند. درحالی كه اولا در كارنامه اش، شمار فیلم هایی كه طبق الگوی معمایی، آن اواخر به گره گشایی می رسند، نصف نصف بقیه كه از همان اول یا اواسط همه چیز را بر بیننده آشكار می كنند، نیست.
ثانیا واژه گرامی و والامرتبه «مك گافین» كه اساسا توسط هیچكاك وارد تعابیر سینمایی و فیلمنامه نویسی شده، خود از نوعی تقابل و لج كردن با گره گشایی خبر می دهد و ثالثا اصلا هنر هیچكاك در این است كه برخلاف كهن الگوی فرم معمایی یعنی آگاتا كریستی، گره قصه را زود برایت باز می كند ولی همچنان مبهوت و میخكوب، نگه ات می دارد در سال ۱۹۸۰، وقتی موسسه فیلم بریتانیا تصادفا چند ماه پیش از مرگش در بزرگداشتی، همه آدم های زنده فیلم هایش را یك جا جمع كرد، چاق ترین استاد تاریخ سینما با چاق ترین كارنامه فیلمسازی، دو بار حاضر شد از روی ویلچر بلند شود و به زحمت به طرف تریبون برود: یك بار موقع سخنرانی خودش كه طی آن، با شوخ طبعی اندكی بدجنسانه و تمسخرآمیز همیشگی، از بانك ها و آشپزهای سر صحنه فیلم هایش بیشترین تشكر را به عمل آورد و یك بار هم مدتی پیش از آن وقتی اینگرید برگمن كه همه دنیای سینما آن موقع در اندوه سرطان داشتن او بود رفت پشت تریبون و آن «كلید» كوچكی را كه در مهمترین حركت دوربین فیلم «بدنام»، از ۳۵سال پیش تا آن روز به یادگار نگه داشته بود، رو كرد. هیچكاك بی آنكه چیزی بگوید، با ته اشكی در چشم اتفاقی كه به گمانم در تمام طول زندگی اش دو سه بار هم رخ نداده، تا پیش برگمن رفت.
ولی شاید نمی دانست كه از این دست «كلید»ها، صدها و هزاران بار به هر سینمادوستی در هر كنج دنیا داده است تا بهتر سینما بفهمد و بیشتر ازش لذت ببرد.آخر این مطلب كه دیگر طولانی تر از قرارم با حسین یاغچی شده، پیشنهادی دارم: حتی اگر تعداد كمی از آثار استاد را دیده اید، یا چندتایی را كه دیده اید، زبانم لال زیاد به نظرتان شاهكار نرسیده، بروید سری بزنید به كتاب بالینی هر آدم حسابی جهان سینما یعنی «سینما به روایت هیچكاك» فرانسوا تروفو با ترجمه فهیمانه و لذت بخش پرویز دوایی. همین جا استاد را خوب می شناسید و هوش و طنز و سینمایش را و اصلا كلیت هنر سینما و قواعد و بازی ها و ظرافت ها و شیوه های سینما را. همیشه وقتی خواسته ام از ضعف بسیاری تحلیل ها و تعبیرهای دوایی در نقدهایش انتقاد كنم، بی تعارف دو چیز جلودارم شده: یكی ترس از اینكه با تردید در همه جانبه بودن دانش سینمایی دوایی، این هوشنگ گلمكانی دیگر مرا آدم حساب نكند و دوم آنكه این یادگار جاودان دوایی، این كتاب مقدس سینما را چطور نادیده بگیرم.
منبع : روزنامه شرق