چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


جامعه ایران به کجا می‌رود؟


جامعه ایران به کجا می‌رود؟
به روندهای ذیل در جامعه توجه کنید؛ شهرنشینی، بوروکراسی، اندازه طبقات اجتماعی، شدت و ضعف نهادهای مدنی، میزان انفتاح و انسداد سیاسی، وفور و رکود اقتصادی، قانونگرایی و قانون گریزی، دین گرایی و دین جدایی، اعتمادزایی و اعتمادزدایی، اخلاق گرایی و اخلاق گریزی، شدت و ضعف آسیب های اجتماعی، میزان تاثیر رسانه های صوتی و تصویری در زندگی روزمره (و قس علی هذا) از منظر جامعه شناسی تا حدودی می توان شناخت و آگاهی هایی نه چندان دور از واقعیت درباره روندهای مذکور و آینده آنها به دست آورد. اما برخلاف تصوری که در پایان قرن نوزدهم وجود داشت امروز رشته جامعه شناسی ادعای آن را ندارد که می تواند «حرکت کل جامعه» (از جمله ایران) را به طور قطعی پیش بینی کند.
امروز جامعه شناسی صریحاً و فروتنانه اعلام می کند که نمی توان از منظر علمی غایتی برای آینده جامعه (مثلاً غایت توسعه یافتگی یا فروپاشی جامعه) پیش بینی کرد. دلایل زیادی برای این فروتنی جامعه شناسی وجود دارد که یکی از آنها بازتابی شدن (reflexive) بیش از پیش جامعه است.
جوامع (افراد، گروه ها و نهادهای متشکله آنها) بیش از پیش در معرض اطلاعات و آگاهی ها قرار دارند و با توجه به علایق شان به این آگاهی ها واکنش نشان می دهند و این بازتابندگی و در پی آن باز تولیدشوندگی زندگی فردی و جمعی (و خصوصاً عواقب ناخواسته رفتارهای فردی و جمعی بازیگران اجتماعی) امکان پیش بینی مجموعه یی به نام جامعه را مشکل می کند.
با توجه به مقدمه فوق این سوال پیش می آید که پس رشته جامعه شناسی به چه درد می خورد؟ پاسخ این است که اگرچه جامعه شناسی نمی تواند «حرکت کل جامعه» را پیش بینی کند ولی همچنان که اشاره شد، می تواند وضعیت روندهای مهم در درون جامعه (که نمونه هایی از آن ذکر شد) را توصیف و تبیین کند.
همچنین اگرچه جامعه شناسی درباره آینده کل جامعه ایران نمی تواند حرف قطعی بزند اما حالات مختلف و محتملی را می تواند (براساس روندهای موجود جامعه) به صورت تجربی حدس بزند و از طریق این شناخت های احتمالی نیروهای فعال و دلسوز جامعه می توانند اوضاع کلی جامعه را به سمت حالت مساعدتر به پیش ببرند. یکی از شیوه هایی که ما را در بررسی موقعیت فعلی و گمانه زنی درباره موقعیت آتی کل حرکت جامعه کمک می کند این است که بیاییم با توجه به و یژگی ها (یا روندهای) قابل رویت جامعه ایران بگوییم این جامعه در حرکتش (به سوی آینده) به کدام یک از جوامع واقعاً موجود در جهان نزدیک می شود، اما این شیوه نیازمند توضیح بیشتری است.
جامعه و حرکت آن به سوی آینده فقط ناشی از اراده و نقشه و برنامه افراد و گروه های حاضر در دستگاه حکومتی نیست (حتی در درون دستگاه حکومتی هم معمولاً برنامه ها و نقشه های متعارضی برای شکل دهی به جامعه وجود دارد)، بلکه ناشی از برآیند فعالیت نیروهای فعال در حکومت و همچنین نیروهای فعال در جامعه است.
ظریف اینکه نیروهای فعال در جامعه و حکومت برای حفظ موقعیت خود در سلسله مراتب جامعه با هم در حال همکاری، رقابت و خصومت هستند و در چالش های خود به طور دائم اوضاع را بررسی می کنند و تغییر رفتار می دهند، لذا هر کدام جامعه را به طرفی می کشند. از این رو باید آینده را نتیجه برآیند نیروهای گوناگون در جامعه دید. اگر خوب دقت کنیم مطالعه دقیق این نیروها در درون جامعه خصوصاً با احتساب ویژگی بازتابی، بازاندیشی و بازتولیدشوندگی جامعه، به لحاظ احصای تجربی کار ساده یی نیست و تقریباً غیرممکن است. یکی از راه های عبور از این مشکل این است که برای درک حرکت کلی جامعه، جامعه مورد مطالعه را با وضعیت تعدادی از جوامع واقعاً موجود مقایسه کنیم، بدین معنا که ببینیم جامعه ایران با توجه به ویژگی هایی که دارد، به طور کلی به کدام یک از جوامع واقعاً موجود نزدیک تر می شود.
اینک با توجه به مقدمه مذکور سخن اصلی من در این مقاله این است که حرکت جامعه ایران، چالشی میان کوبایی و کره جنوبی شدن است. لذا کوشش می کنم ابتدا ویژگی های دو مفهوم و تیپ کوبایی شدن و کره جنوبی شدن را در ربط با جامعه ایران توضیح دهم. سپس توضیح می دهم در چه صورتی احتمال کره جنوبی شدن ایران بیشتر از کوبایی شدن آن است.۱
● معنای کوبایی شدن
۱) ایران مثل کوبا (از طریق همسایگی در مرز عراق در مرزهای آبی خلیج فارس و افغانستان) همسایه امریکا شده است. هر دو کشور در تخاصم تبلیغاتی پایدار با امریکا به سر می برند (کوبا پنجاه سال و ایران سی سال). در خانه دولت کوبا پنجاه سال است که سیاست پاپولیستی و مخالفت با سازوکارهای توسعه سیاسی به خوبی آشیانه کرده است. تبلیغات ضدامریکایی ماهیت اصلی تبلیغات رسمی این کشور را تشکیل می دهد.
در خانه دولت ایران هم سیاست پاپولیستی و بدبینی نسبت به سازوکارهای توسعه سیاسی ریشه دار شده است و سیاست ضدامریکایی، سیمای تبلیغات رسمی ایران را تشکیل می دهد. به طوری که هشت سال سیاست خارجی مبتنی بر تنش زدایی دولت هاشمی رفسنجانی در دوران سازندگی (۱۳۷۶-۱۳۶۸) و هشت سال سیاست خارجی مبتنی بر اعتمادزایی دولت خاتمی در دوران اصلاحات (۱۳۸۴-۱۳۷۶)نتوانست سیاست خارجی مبتنی بر تبلیغات ضدامریکایی را به نفع سیاست عادی سازی با غرب و خصوصاً امریکا تغییر دهد.
۲) کوبا به عنوان کشوری که مظهر مبارزه با امریکا است در میان مردم امریکای لاتین، خصوصاً در میان فقرای این منطقه دارای نفوذ است و این کشور روی این نفوذ حساب می کند. ایران هم به عنوان مظهر مبارزه با امریکا در میان مردم جهان خصوصاً در میان فقرای کشورهای اسلامی، دارای نفوذ است و از این نفوذ فوق العاده خشنود است.
اما هم کوبا و هم ایران به رغم نفوذ در میان فقرای جهان نمی توانند از این نفوذ مردمی در سازمان ملل برای جلب نظر دولت های موثر در سازمان ملل (به هنگام دفاع از منافع ملی خود) استفاده کنند. به عنوان نمونه در همین آغاز سال ۸۶ مردم اندونزی برای ریاست جمهوری ایران هورا می کشیدند اما نماینده این کشور در شورای امنیت سازمان ملل به صدور قطعنامه علیه ایران (شماره ۱۷۴۷) رای مثبت داد.
۳) کوبا به رغم مبارزه مستمر با امریکا و کسب استقلال سیاسی در زمره کشورهای کمتر توسعه یافته امریکای لاتین است و کشورهایی چون برزیل، آرژانتین، مکزیک و شیلی وضعیت توسعه یافته تری از کوبا دارند و در معادلات واقعی منطقه و جهانی موثرترند. ایران هم به رغم مبارزه با امریکا و کسب استقلال سیاسی از کشورهای مشابه خود در میان کشورهای اسلامی مثل ترکیه، مالزی، و اندونزی عقب تر است (کافی است با چند نفر از توریست های ایرانی که به کشور مالزی سفر کرده اند، مصاحبه کنید، اغلب آنها تفاوت سطح توسعه یافتگی مالزی را نسبت به ایران تصدیق می کنند).
۴) کوبا پس از گذشت پنجاه سال از انقلابش از لحاظ ارتقای سطح زندگی مردمش به جامعه یی بدقواره تبدیل شده است بدین معنا که در پاره یی از روندها دارای توانایی و در پاره یی دیگر از روندها دارای ضعف های اساسی است.
به عنوان نمونه کوبا از لحاظ توسعه روستایی، بهداشت و درمان و صنایع نیشکر رشدی چشمگیر داشته است ولی در کسب شاخصه های دیگر مثل رشد تولید ناخالص ملی درآمد سرانه، رشد فزاینده، فرار مغزها، رشد فزاینده تن فروشی، ضعف نهادهای مدنی، رسانه ها و احزاب مستقل وضعیت اسفباری دارد. اما کشورهای دیگر منطقه امریکای لاتین مثل برزیل، شیلی، آرژانتین و مکزیک از منظر روندهای مذکور وضعیت به مراتب بهتری از کوبا دارند.
ایران هم پس از گذشت سی سال از انقلاب از لحاظ ارتقای کیفیت زندگی مردم جامعه بدقواره یی است. به عنوان نمونه ایران در زمینه توسعه صنایع نظامی، آموزش عمومی و عالی (خصوصاً در مورد زنان)، افزایش و گسترش مهارت های درمانی و بهداشتی، توسعه روستایی، تقویت زیربناهای اقتصادی و طلبکاری سیاسی مردم پیشرفت های قابل توجهی داشته است. اما از طرف دیگر همین ایران از آسیب های متراکم اجتماعی مثل شش میلیون جمعیت حاشیه نشین، دوازده میلیون جمعیت زیر خط فقر، بیش از چهار میلیون بیکار، بین دو الی پنج میلیون معتاد، فرسایش فزاینده ارزش های اخلاقی در میان مردم خصوصاً رواج بی اعتمادی در روابط میان مردم با یکدیگر و مردم با دولت، رشد مستمر و فزاینده مهاجرت نخبگان و سرمایه های مالی کشور به خارج و با دولتی سه میلیون نفره و حجیم و غول پیکر و غیرکارا، روبه رو است. در مقابل مردم کشورهایی مثل مالزی و ترکیه از این سطح از آسیب های اجتماعی رنج نمی برند و علاقه یی ندارند که کشورهای جهان سومی نامیده شوند.
۵) امریکا در پنجاه سال گذشته از سیاست انزوای کوبا پیروی کرده است. با اینکه امریکا به لحاظ نظامی قادر به ضربه زدن به کوبا بوده است ولی گویا این کشور برای امریکا تابلویی است که می خواهد به مردم کشورهای امریکای لاتین میزان کارآیی سوسیالیسم حکومتی را نشان دهد. امریکا در مورد ایران هم از سیاست انزوای ایران پیروی کرده، اگرچه نتوانسته است ایران را مثل کوبا در انزوا قرار دهد، ایران هم در مقابل نتوانسته است موقعیت خود را نسبت به موقعیت کشورهایی مثل ترکیه و مالزی بیشتر ارتقا دهد. به بیان دیگر ایران در میان کشورهای اسلامی از لحاظ مبارزه با امریکا پیشتاز است ولی از لحاظ وضعیت توسعه یافتگی فعلا ًپیشتاز و الگو نیست.● معنای کره جنوبی شدن
۱) موقعیت سوق الجیشی کره جنوبی در برابر ژاپن و کره شمالی (که اتمی هم شده) موقعیت حساسی است و باید بتواند از خود دفاع کند. از این رو پس از جنگ جهانی دوم نیروهای نظامی و امنیتی در کره جنوبی نقشی فزاینده و تعیین کننده داشته اند، ایران هم در منطقه در معرض تهدید کشورهای غربی (امریکا و انگلیس)، اسرائیل اتمی و حتی روسیه است.
لذا نقش نیروهای نظامی و امنیتی در این کشور عربی (عراق زمان صدام) فزاینده بوده و هست. به طوری که هم اکنون حدود پنج میلیون از جمعیت ایران به نحوی (به صورت تمام وقت، نیمه وقت، پاره وقت و یا داوطلب) در اختیار قوای امنیتی کشور هستند و از این نظر ایران از حیث پرسنل در زمره مسلح ترین کشورهای جهان است.
۲) در کره جنوبی در بیست سال گذشته این نیروهای نظامی بودند که قدرت واقعی را تنها در قدرت نظامی کره جنوبی ندیدند و کسب قدرت اقتصادی (در مقایسه با قدرت اقتصادی ژاپن و چین) را لازمه قدرت تعیین کنندگی کره جنوبی در عرصه منطقه یی و جهانی تشخیص دادند. لذا فرماندهان نظامی کره از دهه ۶۰ به بعد به سوی پادگان ها رفتند و از سیاست های مستمر کره در جهت توسعه اقتصادی (و تا حدودی توسعه سیاسی) حمایت کردند.
اما در ایران دخالت بخشی از سازمان های امنیتی در امور انتخاباتی و امور اقتصادی (به جای پیمانکاران بخش خصوصی) و عدم حمایت بخشی از ماشین امنیتی کشور از سیاست های توسعه اقتصادی و سیاسی دولت هاشمی و خاتمی در گذشته نشان می دهد هنوز فرآیند توسعه اقتصادی و سیاسی ایران از حمایت بی دریغ همه قوای امنیت کشور برخوردار نیست. با این همه تصویب چشم انداز بیست ساله ایران که هدف آن کسب قدرت برتر در میان کشورهای منطقه است و ابلاغ و الزام دولت به اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی در مورد تقویت بخش خصوصی نشان می دهد که حکومت در ایران در مقام طراحی آینده نیز به اهمیت توسعه ایران، خصوصاً توسعه اقتصادی، بی توجه نیست (اگرچه در عمل روند مذکور تسریع نمی شود و عمومی سازی به جای خصوصی سازی تقویت می شود. همچنان در ایران برای پولدار شدن نباید در بازار رقابتی و کارا مبارزه کرد بلکه باید به نحوی به رانت های نفتی حکومتی وصل بود).
۳) کره جنوبی با رشد فزاینده نیروی کار (رشد طبقه متوسط جدید و ماهر) روبه رو بوده و هست. ایران هم با رشد فزاینده نیروی کار ماهر روبه رو است و مهمترین عاملی که باعث می شود به این تقاضای انبوه پاسخ درخور داد، ورود ایران به فرآیند مستمر توسعه اقتصادی- سیاسی است (مهاجرت نیروی کار به خارج از کشور نه پاسخی ممکن و نه مناسب است). کره جنوبی نمی تواند از همسایگان خود (چین، ژاپن، سنگاپور و...) عقب بیفتد و ایران هم نمی تواند پیشرفت فزاینده کشورهای اسلامی چون مالزی، ترکیه و کشورهای حاشیه خلیج فارس را نادیده بگیرد.
۴) موقعیت سوق الجیشی کره (همسایگی آن با چین و ژاپن)، موقعیت ذخایر انرژی کشورهای خاورمیانه، کره و ایران را در مرکز توجه سیاست خارجی امریکا قرار داده است. منتها کره جنوبی با سیاست های تعاملی با امریکا روبه رو می شود و ایران با سیاست های تقابلی-تبلیغاتی وارد میدان شده است.
● چالش جامعه ایران
با توجه به پاره یی مشابهت های جامعه ایران با کوبا و کره جنوبی می توانیم حرکت جامعه ایران را در چالش میان یکی از این دو الگو تصویر کنیم. بدین معنا که بخش عمده یی از جامعه ایران (خصوصاً نیروی فزاینده و تحصیلکرده طبقه متوسط آن) و بخشی از نخبگان در حکومت ایران راه رویارویی با عقب ماندگی ها، بیکاری ها و فقر را در توسعه ایران (همچون کره جنوبی) می دانند تا ایران بیش از این از کشورهایی همچون ترکیه و مالزی عقب نماند.
از طرف دیگر بخشی از نخبگان ایران در حکومت با تداوم سیاست های تبلیغی امریکاستیزانه در صحنه بین الملل و سیاست های مردم انگیزانه و فقیرنوازانه در داخل، خصوصاً با امید بستن به جذب آرای دوازده میلیون جمعیت زیر خط فقر در برابر فرآیندهای توسعه کشور می ایستند و با اتکا به بوروکراسی نفتی خود را در عرصه سیاسی حفظ می کنند.
اما پیامد کار آنها کند کردن توسعه و عقب نگه داشتن ایران از کشورهای مشابهی مثل ترکیه و مالزی است.اینک باید روشن کرد در چه شرایطی ایران در چالش بین کوبایی شدن یا کره جنوبی شدن خاورمیانه، به طرف کره جنوبی شدن حرکت خواهد کرد؟
اولین شرط آن حل مسالمت آمیز پرونده هسته یی ایران در نظام بین الملل، خصوصاً با کشور امریکا در کوتاه مدت است زیرا اگر وضعیت فعلی ادامه پیدا کند یا وضعیت فعلی به بحران های جدی ناشی از تحریم تغییر کند، روند کوبایی شدن ایران تسریع می شود. بدین معنا که ایران در بعد خارجی به مرکز پخش و گسترش تبلیغات ضدامریکایی در جهان تبدیل می شود و فقرای ناکام جهان از این مواضع ضدامریکایی محظوظ می شوند.
ولی در داخل به خاطر عدم امکان حرکت کشور در راستای چشم انداز بیست ساله، که یکی از لوازم آن رشد سالانه اقتصادی بالای هشت درصد است (و الان کمتر از پنج درصد است)، روند توسعه کشور کند شده و بر میزان معتادان، بیکاران، فقیران (و افزایش اندازه اقشاری که در معرض آسیب های متراکم اجتماعی هستند) افزوده می شود. به بیان دیگر در چنین شرایطی نخبگان پاپولیست ایران علیه استکبار جهانی شعار می دهند و در مقابل مردم ما باید بسوزند و برای حفظ نظام هم باید بسازند.
دومین شرط، به بازی گرفتن همه ایرانیان در روند توسعه کشور مربوط می شود یعنی این که همچون کره جنوبی طبقات پایین، طبقات متوسط و بالا همه باید به شرکت در روند توسعه ایران (حداقل در چارچوب چشم انداز بیست ساله) امیدوار شوند. تا زمانی که نخبگان مردم انگیز، اقشار فقیر را در برابر اقشار بالا و متوسط قرار می دهند و به جای تقویت بخش خصوصی و بخش میانی جامعه (نهادهای مدنی، مطبوعات و احزاب مستقل) به حضور و حمایت خیابانی مردم در خیابان ها خشنودند، به جای روند توسعه کشور، روند کوبایی شدن ایران در منطقه تقویت می شود.
سومین شرط، در ربط مستقیم یا دو شرط قبلی است و آن تن دادن نخبگان پاپولیست و نظامی و روحانی کشور به سازوکار مردم سالاری است تا وقتی که انتخابات در ایران به طرق مختلف دستکاری می شود و تا زمانی که نخبگان مذکور تن به انتخابات آزاد و منصفانه ندهند، آنها در برابر این انحصارجویی مجبورند فتیله شعارهای ضدامریکایی را بالاتر ببرند و در نتیجه ایران را به سمت کوبایی شدن بیشتر سوق دهند. از این منظر انتخابات مجلس هشتم و میزان آزاد و منصفانه برگزار کردن آن شاخص خوبی است برای اینکه بفهمیم ایران به کجا کشیده می شود.
افراد و گروه هایی که ایران را به سمت کوبایی شدن می برند (متاسفانه در دوران دولت نهم این روند تسریع شده است)، بد نیست بدانند که نیروهای اصلی جامعه ایران میل به کوبایی شدن ندارند و به توسعه یی که برازنده ایران باشد، می اندیشند.
ظریف اینکه حاملان کوبایی کردن ایران نه فقط با روند توسعه کشور مخالفت می کنند بلکه ایران را با وضعیت های ناخواسته روبه رو می سازند. یکی از وضعیت های ناخواسته این است که مخالفت های پراکنده فعلی (در میان زنان، معلمان، دانشجویان، کارگران و اقوام ایران) به مخالفت های فراگیر تبدیل شود و حکومت ایران را با بحران های غیرقابل کنترل روبه رو کند. این در حالی است که تن دادن به توسعه اقتصادی و سیاسی، انتخابات آزاد و منصفانه و حل معضلات از طریق اصلاحات، مطالبات بحق اقشار مذکور را کانالیزه می کند و به جای کند شدن روند توسعه کشور، بر سرعت آن می افزاید.
● جمع بندی
به نظر می رسد رفتن جامعه ایران بر بالای بام جهان (که مردم انگیزان وعده آن را می دهند) و رفتن جامعه ایران به وضعیت فروپاشی اجتماعی (که بخشی از منتقدان وضع موجود، از آن خبر می دهند) سرنوشت محتمل جامعه ما نیست، بلکه سرنوشت محتمل جامعه ایران را باید در وضعیتی بین کوبایی شدن و کره جنوبی شدن جست وجو کرد.
عاقلانه این است که همه دلسوزان جامعه ایران (اعم از حکومتی و غیرحکومتی) توسعه جامعه ایران را از الگوی کوبای خاورمیانه شدن به دور نگه دارند. البته الگوی کره جنوبی شدن خاورمیانه به معنای بهشت شدن جامعه نیست. همه جوامع مدرن، از جمله کره جنوبی، با انواع بحران ها و چالش ها روبه رو هستند و به طور دائم این بحران ها را باید شناخت و در جهت مهار آنها عمل کرد. اما تفاوت کوباشدن یا کره جنوبی شدن در این است که در اولی نسبت به دومی، روز به روز بر تعداد بیکاران، معتادان، فقرا، تن فروشان و افسردگان افزوده می شود.
پی نوشت
۱- همانطور که مستحضرید بحث نگارنده در این مقاله علمی- تحلیلی- تجربی و باز است و محققان دیگر با ذکر دلایل خود می توانند به این سوال جدی که ایران به کجا می رود، پاسخ متفاوتی دهند. طبیعی است انجام این بحث ها در عرصه عمومی به ساختن بهتر ایران که ماوای همه ما است، کمک می کند.
حمیدرضا جلایی پور
متن مقاله ارائه شده به همایش علمی دولت مدرن که در ۲۴ و ۲۵ اردیبهشت سال ۸۶ در تالار شیخ مرتضی انصاری برگزار شد.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید