جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


نکوهش و ستایش آرمان گرایی


نکوهش و ستایش آرمان گرایی
ژان آنوی بیست و سوم ژوئن ۱۹۱۰ در بوردو فرانسه به دنیا آمد. پدرش خیاط بود و مادرش موسیقیدان و معلم پیانو و نوازنده ویولن.آنوی اولین نمایشنامه خود را با عنوان هرمین به سال ۱۹۳۲ منتشر کرد که برای او موفقیتی نسبی به همراه داشت. پس از آن، بازیگر نقش هرمین یعنی مونل والانتین را به همسری گرفت. طی سال های ۱۹۳۳ و ۱۹۳۵ دو نمایشنامه دیگر نوشت که هر دو جز شکست ثمری نداشت. اما انتشار مسافر بدون اثاث در ۱۹۳۷ نخستین موفقیت عظیم را به همراه آورد. اجرای ژرژ پیتوف از این متن ۱۹۰ شب تکرار شد. آنوی یک سال بعد و با نگارش وحشیگری در محافل تئاتری فرانسه نامی بلند یافت. این نمایشنامه را نیز پیتوف بیش از ۱۰۰ بار به روی صحنه برد. در همین سال اجرای آندره بارساک از رقص دزدان قرین موفقیتی دیگر شد. آنوی با روبر برازیلاش نویسنده، منتقد تئاتر و سردبیر Je suis partout نشریه یی متعلق به جریان راست افراطی آشنا شد. در سال ۱۹۳۹ آنوی با همکاری ژان لویی بارو و رونه بارژاول مجله نوول سزون (فصل نو) را منتشر کردند.جنگ جهانی آغاز شد و فرانسه به اشغال آلمان ها درآمد. آنوی همچنان می نوشت. او نه با نازی ها همکاری کرد و نه به نهضت مقاومت پیوست. بی تعهدی او در برابر این واقعه پس از پایان جنگ منشاء بسیاری از ملامت ها شد.در سال ۱۹۴۴ آنتیگون منتشر شد. این تئاتر با استقبال فراوان مخاطبان همراه بود، و پیرامون آن مناقشه یی پرشور درگرفت. برخی آنوی را سرزنش کردند که چهره یی زیبا از کرئون نشان داده، اعمال نازی ها را تطهیر و توجیه کرده است و چون نازی ها نمایش را سانسور نکرده اند پس آنوی همدست آنان است. در سال ۱۹۴۵ و پس از آزادی فرانسه بسیاری از همکاران فرانسوی نازی ها بازداشت و محکوم شدند. عده یی نیز به جوخه اعدام سپرده شدند. روبر برازیلاش نیز از جمله نویسندگانی بود که به اعدام محکوم شد. آنوی تلاش بسیاری کرد تا این نویسنده را از مرگ رهایی دهد، اما موفق نشد. اعدام این نویسنده او را سخت متاثر کرد. پس از جنگ آنوی همچنان می نوشت و نمایشنامه های رومئو و ژانت (۱۹۴۶)، دعوت به قصر (۱۹۴۷)، و... را نوشت. در سال ۱۹۵۳ آنوی از نخستین ستایشگران و پذیرندگان استعداد بکت بود. او نمایشنامه بکت یا شرف خداوندی را به سال ۱۹۵۹ نوشت. آنوی نارشیستی (مقابل آنارشیست) بود که بسیاری از محافظه کاران و راستگرایان از او دفاع می کردند. این نمایشنامه نویس بدبین به سال ۱۹۸۷ درگذشت.
● انتشار و نمایش آنتیگون
این نمایشنامه در ۱۹۴۲ نوشته شد اما نازی ها انتشار آن را منع کردند. دو سال بعد این نمایشنامه منتشر شد و در ۴ فوریه ۱۹۴۴ در تئاتر آتلیه پاریس به روی صحنه رفت. سپس در سال های ۱۹۴۷ ، ۱۹۴۹ و ۱۹۵۰ دوباره در پاریس، ۱۹۴۴ در بروکسل، ۱۹۴۵ در رم، ۱۹۴۹ در لندن و... اجرا شد.
● فضای سیاسی فرانسه هنگام نگارش و نمایش آنتیگون
آنتیگون در یکی از سیاه ترین دوره های تاریخی فرانسه نوشته شد؛ ارتش فرانسه در رویارویی با نازی ها شکست می خورد و کشور اشغال می شود. دو سال پس از اشغال یعنی ۱۹۴۲ آنوی مقیم پاریس می شود. اینک جمهوری برافتاده و دولت فرانسه تحت امر مارشال پتن تشکیل شده است. فرانسه به چند ناحیه تقسیم شده از جمله منطقه یی آزاد در جنوب کشور که اداره آن به دست رژیم ویشی است؛ منطقه یی اشغالی در شمال که تحت سلطه آلمان هاست، منطقه یی که ضمیمه دولت رایش شده، منطقه یی در جنوب شرق که به اشغال نیروهای ایتالیایی در آمده است.۱۸ ژوئن ۱۹۴۰، ژنرال دوگل در لندن نیروهای فرانسه آزاد را تشکیل می دهد. این اتفاق طلیعه نهضت مقاومت فرانسه است. در سال ۱۹۴۲ جنبش در فرانسه سوءقصدهای پراکنده و اعتصاباتی در مواجهه با نیروهای آلمانی و همدستان فرانسوی آنها به راه می اندازد.سال ۱۹۴۲ در این دوره زمانی سالی تعیین کننده به شمار می رود؛ ایالات متحده به آلمان اعلام جنگ می کند، در فرانسه نیز پی یر لاوال پس از گسستی یک سال و نیمه دوباره به قدرت می رسد و همدستی با هیتلر را شدت می بخشد. او طی نطقی رادیویی اعلام کرد؛ «امیدوارم آلمان پیروز شود.» لاوال خدمات کار اجباری را به نیت یاری ارتش آلمان بنیان گذاشت که ماموریت داشت کارگران را به کارخانه ها اعزام کند.شکست نازی ها و همدستان فرانسوی آنها از ژوئن ۱۹۴۴ شروع شد. ارتش متفقین در نورماندی پیاده می شوند و سرزمین فرانسه را فتح می کنند. پاریس در ماه آگوست آزاد می شود.تصفیه ها پیش از پایان جنگ شروع می شود. بسیاری از هواداران رژیم ویشی زندانی و برخی حتی بدون تشکیل دادگاه اعدام می شوند. قشر فرهنگی شامل روزنامه نگاران، نویسندگان و هنرمندان نیز از این مجازات ها درامان نماند.بسیاری بر این باورند که آنوی شخصیت آنتیگون را بر الگوی رزمندگان فرانسوی درون سرزمین اشغالی آفریده و به خصوص از پل کولت الهام گرفته است. این کولت جوانی بود که به هیچ گروه و دسته سیاسی در نهضت مقاومت وابسته نبود. او در ماه آگوست ۱۹۴۲ به نشستی که همدستان نازی ها برگزار کرده بودند، حمله برد و پی یر لاوال و مارسل ده آ را زخمی کرد. کنش او قهرمانانه و نیز پوچ بود.
● همه آنتیگون ها
تراژدی سوفوکل در قرن بیستم بارها دستمایه خلق نمایشنامه، اپرا، فیلم و... بوده است. نخستین آنتیگون قرن بیستم از دل هراس های ناشی از جنگ اول جهانی برآمد. والتر هازنکلور شاعر و دراماتیست که در ارتش آلمان می جنگید به شدت زخمی شد و مدت یک سال در بیمارستان بستری بود. پس از بهبودی چندین نمایشنامه سیاسی نوشت به قصد اینکه خشونت و بی عدالتی جنگی را که خود قربانی آن بود، بازگو کند. از جمله آنتیگون را با نگاه به تراژدی سوفوکل نگاشت، اما در روند قصه و نیز شخصیت ها تغییراتی داد، از جمله همسرایان را که طبق قاعده تراژدی باید همنوا می بودند به هیاهویی گوشخراش و ناموافق تغییر داد که اعضای آن را کسانی با عنوان شهروند، جوان و... تشکیل می دادند. اینان سخنانی پرشور اما بی پایه بر زبان می راندند که در برابر دلیل آوری آنتیگون و کرئون به آسانی فرو می ریخت. در اواخر نمایش هازنکلور، کرئون قدرت را به میل خود تحویل مردم تب می داد. اما این جنبش مردم سالار دیری نمی پاید و ندایی آسمانی اعلام می کند خدا برای شهر تب سرنوشتی دیگر رقم زده است. نمایش با ملغمه یی از فریادهای رعب آور و رعد و برق، در حال و هوایی آخرزمانی پایان می پذیرد.روایت آنوی دومین آنتیگون قرن بیستم است. سومین را برتولت برشت به سال ۱۹۴۸ در سوئیس نوشت. نمایش برشت در کشوری بی طرف و در زمان پس از جنگ جهانی دوم می گذرد. نوشته برشت به واقع یورشی آتشین به ستمگری است. در اینجا کرئون دغل پیشه یی تمام عیار است که به دو برادر فرمان حمله به آرگوس می دهد. در گرماگرم نبرد پولینیس از جدال سر باز می زند و به دست اته اوکل کشته می شود. اسطوره آنتیگون در این نمایشنامه مشی فلسفی برشت را نشان می دهد.اما روایتی تازه تر و جذاب از آنتیگون را نمایشنامه نویس کروات میرو گاوران، به سال ۱۹۹۰ نوشته است. او کوشیده است ظلم و فساد سیاسی طی جنگ بالکان را بازنمایاند. کرئون حاکمی مستبد در دوران مدرن است که از آنتیگون، دختری گیج و سر به هوا، در زندانی زیرزمینی نگهداری می کند. کرئون او را تحت فشار می گذارد تا در تولید نمایشی بر اساس آنتیگون نوشته سوفوکل مشارکت کند. آنتیگون نمایشنامه را می خواند و چنان شیفته جسارت شخصیت آنتیگون می شود که خواسته کرئون را رد می کند و خود را می کشد. در پایان نمایش، کرئون را می بینیم که شادانه دست بر هم می ساید چون توانسته به هدف نهانی خود دست یابد؛ او یکی از جدی ترین منتقدان حکومت خود را از سر راه برداشته بود، بی آنکه به ظاهر متهم باشد،
● آنتیگون سوفوکل
نمایشنامه نویس یونانی این اثر را به سال ۴۴۱ پیش از میلاد نوشته است. این تراژدی به همراه شاه ادیپ و ادیپ در کولون سرگذشت ادیپ شاه شهر تب را روایت می کند و گرچه در سیر روایت، آنتیگون فرجام کار ادیپ و خاندانش است، لیکن سوفوکل این نمایشنامه را پیش از دو دیگر نوشت. اما ادیپ همان جوان نگون بختی است که در سلسله یی از حوادث، ناغافل، پدرش لایوس را کشت و با مادر خود ژوکاست ازدواج کرد و به جای پدرش بر تخت نشست. حاصل زناشویی او با مادر چهار فرزند به نام های اته اوکل، پولینیس، ایسمن و آنتیگون بود. ادیپ سال ها در تب با آرامش و خوشی سلطنت کرد تا سرانجام خشم خدایان دامنش را گرفت و طاعون به جان شهر تب افتاد. او رنجور از این واقعه به کرئون برادر همسرش فرمود به معبد دلفی رود و علت را از آپولون جویا شود. هاتف معبد دلفی گفته بود بلا جز به یافتن کشنده لایوس رفع نخواهد شد. سرانجام ادیپ «خبر دهشتناک را شنید» و چون دانست که نفرین شده خدایان است بی تاب شد و چشمان خود را کور کرد. پیش از او ژوکاست خود را حلق آویز کرده بود. در اینجا تراژدی نخست ادیپ شاه پایان می گیرد و ادیپ در کولون آغاز می شود. اته اوکل، پولینیس و کرئون، ادیپ را از تب بیرون می کنند و او در معیت آنتیگون به کولون در نزدیکی آتن می رود و سرانجام پس از فراز و فرودهای بسیار در همین شهر و در کنار آنتیگون می میرد. پس از آن نوبت به آشیل می رسد تا هفت پهلوان ضدتب را روایت کند. آنتیگون با مرگ پدر به تب برمی گردد تا شاهد نزاع دو برادر بر سر قدرت باشد. اته اوکل فرزند کوچک تر توانست پیروز شود و با آغاز پادشاهی اش پولینیس را از تب بیرون کرد. پولینیس به آرگوس رفت و مردم آن سامان را بر ضدتب شوراند و به تب حمله کرد. در جنگی خونین دو برادر همدیگر را کشتند و کرئون به جای آنان بر تخت نشست و در نخستین اقدام مانع از خاکسپاری پولینیس شد، با این اتهام که او ضدشهر خود جنگیده است، پس خائن است. داستان آنتیگون از اینجا آغاز می شود.
● آنتیگون آنوی و آنتیگون سوفوکل
چنان که مشخص است اساس نوشته آنوی در آنتیگون سوفوکل است. او داستان را تغییری نداده است، اما برخی شخصیت ها (دایه، صحنه خوان، ملازم و دو نگهبان) را اضافه کرده، شخصیت تیره زیاس را حذف کرده، اوریدیس را فاقد دیالوگ به تصویر کشیده، گروه همسرایان را که نزد سوفوکل متشکل از ۱۲ پیرمرد و یک رهبر است به یک نفر تغییر داده (لازم به ذکر است که در تراژدی کلاسیک فرانسوی نیز گروه همسرایان وجود نداشته است، جز در نمایشنامه استر و آتالی نوشته راسین که دلایل متعددی دارد از جمله اینکه نویسنده می خواسته با ترکیب الهامات توراتی و ساختار تراژدی یونانی، به دغدغه های خود در باب تراژدی های مذهبی پاسخی گوید) و به همراه پاره یی زمان پریشی ها (ورق بازی، بافتنی، لباس های امروزی، شب نشینی ها و...) روایتی امروزین از این اسطوره به دست داده است. بر این پایه، نمایشنامه نویس فرانسوی جدال آنتیگون با کرئون بر سر اجرای قانون خدایان (تدفین مرده) را به جدالی زمینی با صاحب قدرتی امروزی و بالاتر از آن انتخابی میان مرگ و زندگی تغییر داده است تا از خلال آن نظرگاه بدبینانه خود در باب امید را بسط دهد، از این رو شخصیت ها یکسره با روایت سوفوکل متفاوتند. ناگفته نماند که شخصیت تراژیک نزد سوفوکل کرئون است نه آنتیگون.
● درام یا تراژدی
تراژدی کلاسیک اصول مشخصی دارد. شخصیت ها جملگی به طبقه اشراف تعلق دارند، و به ضرورت باید کنشی اشرافی داشته باشند. جز آنان نباید هیچ شخصیت دیگری معرفی شود و اگر چنین شخصیتی در نمایش باشد دست کم حق سخن گفتن ندارد. برای این اشراف منشان قدرت امر والامرتبه یی است که اگر به خاطرش کشته شوند رواست. در جنگ هایی که بر سر قدرت یا شرافت درمی گیرد، قهرمانان تراژدی در موقعیت انتخاب قرار می گیرند و آن گاه چهره یی اسطوره یی و فراانسانی از خود نشان می دهند. (معلوم است که نگارش چنین متنی زبانی شاعرانه و فاضلانه می طلبد.) سر آخر، احساس تماشاگران در برابر یک نمایشنامه تراژیک، آمیزه یی از هراس و دل رحمی (به گفته ارسطو) یا تحسین (به گفته کورنی) بوده است. از این قرار، نوشته آنوی آنجا که به نگهبانان (که دهان شان بوی سیر می دهد و از زن و بچه شان حرف می زنند که در تراژدی سخت ناساز است) اجازه سخن گفتن می دهد، به اشراف معرفی شده مîنًشی غیراشرافی (بافندگی، رقص و... به جای سیاست ورزی و عاشقی) نسبت می دهد، قدرت را به تکلیفی دشوار که هر روز باید انجام شود، و قهرمانی را به کنشی ابزورد (آنتیگون اذعان می دارد نمی داند برای چه می میرد) فرو می کاهد، هیچ کار و انگیزه فراانسانی و قهرمانانه یی وجود ندارد و در دل تماشاگر حس همدردی عمیق ایجاد می کند، از تراژدی کلاسیک فاصله می گیرد. زبان متن نیز زبان روزمره است که در مورد آنوی، بنا به اعلام خود او، تاثیر ژیرودو است. آیا آنتیگون درامی درباره وضعیت بشری نیست؟
● فاشیست یا ضدفاشیست
آنتیگون در واپسین ماه های اشغال فرانسه روی صحنه رفت. برخی این متن را متنی هوادار فاشیسم خواندند و برخی برعکس این نمایشنامه را در ضدیت با فاشیسم دیدند. دسته نخست که نازی ها و همدستان فرانسوی آنها بودند برای گفته خود دلایلی داشتند از جمله اینکه کرئون فارغ از نگرانی های اخلاقی، آنتیگون را که مخالف نظم اجتماعی و آنارشیست است، محکوم می کند بنابراین از جان گذشتگی آنتیگون فاقد ارزش است. اما مخالفان می گفتند آنتیگون آزادیخواهی است که قربانی قدرتی ناعادلانه می شود و کردار شخصیت اول نمایش یعنی کرئون در دل مردم رعب می افکند. از اینجا مشخص می شود که خوانندگان آنتیگون پاسخ مسائل عصر خود را در این نمایشنامه می جسته اند و از این قرار گفت وگوی آنتیگون و کرئون را همچون تقابلی میان نهضت مقاومت و نیروهای اشغالگر شنیده اند. نویسندگان نشریه فاشیستیje suis partout نویسنده را تحسین کردند و جوانان فرانسوی از فداکاری آنتیگون به وجد آمدند. آیا ما نیز می توانیم دل نگرانی های دوران خود را در این متن بجوییم یا اینکه بهتر است دیدی فراتاریخی داشته باشیم (چنین دیدی ممکن است؟) یا هر دو دیدگاه؟تصمیم با خواننده است که این نمایشنامه را چگونه بخواند؛ تصویری از فرانسه در دوران اشغال، یک وضعیت انسانی، ستایش یا نکوهش آرمانگرایی یا...
این مطلب مقدمه کتاب نمایشنامه آنتیگون است که از طرف نشر نی و مترجم در اختیار روزنامه اعتماد قرار گرفته است. این کتاب به زودی منتشر می شود.
احمد پرهیزی
منبع : روزنامه اعتماد