دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

قرار مغزها را جایگزین فرار مغزها کنیم


قرار مغزها را جایگزین فرار مغزها کنیم
هر کسی کاو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
سخن گفتن از فرار مغزها در عصر ارتباطات و در جهان متکثری که میل به وحدت دارد و صحبت از جهانی شدن اقتصاد و حذف مرزهای قرار دادی است، شاید اندکی بد بینانه به نظر برسد اما وقتی که ژرفای این پدیده با داستانهای تلخ و قدیمی فقیر و غنی، توسعه یافته و توسعه نیافته، جهان سوم و جهان اول; مواجه می شویم آن وقت نمی توانیم که بی تامل نسبت به ابعاد این قضیه آن را از حسنات دهکده جهانی یا جهان بدون مرز تلقی کنیم.
مارشال مک لوهان ارتباط و تعامل انسان را در گستره زمان در حال تحول و گسترش می داند به نحوی که با گذر از ارتباط چهره به چهره و دست یافتن به ارتباط کتبی و صنعت چاپ و نشر اکنون گستره دیگری از ارتباط پیش روی انسان است که او را ساکن یک «دهکده جهانی» می کند.
سرمایه انسانی یکی از مهترین عوامل توسعه و پیشرفت جامعه به شمار می آید; زیرا عامل اصلی در بهره برداری درست از منابع و امکانات و بالا بردن بازده و عملکرد است، بر توسعه و پیشرفت کشور تائید سازنده دارد و می تواند کارگزار و عامل تغییر و تحول اجتماعی باشد.
در واقع سرمایه انسانی هر کشور ثروت اصلی آن کشور است و از این دیدگاه، دانشجویان، متخصصین و تحصیلکردگان مهمترین سرمایه کشور محسوب می شوند.
اما از جمله مسائلی که برخی جوامع، به ویژه کشورهای در حال توسعه با آن روبرو هستند مساله مهاجرت نخبگان به خارج از کشور است که آن را پدیده «فرار مغزها «brain drain» نامیده اند و کشور ما، نیز از آن آسیب دیده است.
شاید اغراق آمیز نباشد که گفته شود بسیاری از پیشرفتهای برخی کشورها، از جمله آمریکا و کانادا به سبب جذب مغزهای جهان سومی بوده است و اروپا به این نتیجه رسیده است که برای جذب مغزها از جهان سوم; باید مانند آمریکا و کانادا عمل کرد.
در عصر حاضر، که فرآیند جهانی شدن باشتاب هر چه بیشتر به پیش می رود، هر کشوری که خواهان پیشرفت و داشتن جایگاهی در جهان علمی و علم جهانی است، مهاجرت مغزها دراین کشورها باید به سمت گردش و تبادل اندیشه ها تغییر یابد.
در واقع فرار مغزها فرآیندی است که بر محمل یک رابطه نا متعادل بین کشورهای صنعتی پیشرفته و کشورهای کمتر توسعه یافته جهان سوم شکل می گیرد و طی آن نیروی انسانی پرورده و نخبه از کشورهای کمتر توسعه یافته به کشورهای صنعتی ثروتمند توسعه یافته تر منتقل می شود و نتیجه نهایی این فرآیند به سود خالص کشورهای صنعتی وزیان خالص کشورهای جهان سوم است.
جالب است که بدانیم اصطلا ح فرار مغزها را برای نخستین بار انگلیسی ها به کار بردند، فرار مغزها ریشه در روابط تاریخی آمریکا و انگلستان داشت و بیانگر انگیزش مهندسین و پزشکان انگلیسی برای مهاجرت به آمریکا، با هدف کسب درآمد بیشتر و دستیابی به محیط کار مناسب تر در کوچ گاه بوده است.
مفهوم این واژه در زبان های اروپایی گویای معنای به سوی خود کشیدن و جذب مغزهای پرورده بود در حالی که معادل فارسی این اصطلا ح، مفهوم فرار کردن و دفع، را با خود دارد و برخی از نویسندگان مصری با عبارت «دزدی مغزها» از آن نام می برند.
از مهاجرت نخبگان علمی با تعبیرهای گوناگون مانند فرار مغزها (brain drain)، فراری دادن مغزها، دفع یا صدور مغزها، مهاجرت اجباری نخبگان، شکار مغزها و ربوده شدن استعدادها یاد شده است. یونسکو این پدیده زیانبار را «مهاجرت صلا حیت ها» نامیده است.
فریفتن نخبگان و جذب سرمایه های انسانی که از مهمترین سرمایه های اقتصادی به شمار می روند شیوه جدید استعمار علمی- فرهنگی است. این دیدگاه گروهی است که جهان سوم را در معرض تهاجم دستاوردهای فرهنگی می دانند، به اعتقاد آنان با ورود استعمار به عصر نوین استفاده از رسانه های جمعی و جهانی مردم جهان سوم مصرف کننده محصولا ت فرهنگی جهانی می شوند که از طریق قدرت رسانه ای تصویر غیر واقعی و مثبت از خود ترسیم می کند و ناخودآگاه تحصیلکردگان و مخاطبان را شیفته و جذب خود می نماید.
عده ای با نگاهی به درون، ضعف برنامه ریزی و مشکل منابع انسانی را مسبب گریز مغزها از داخل کشور می دانند و براین باورند که اگر امکانات در پرتو برنامه ریزی و مدیریت صحیح جهت پرورش و بهره وری و خلا قیت نخبگان موجود باشد با پدیده ای به نام فرار مغزها مواجه نمی شویم، جوانان به آینده امیدوار می شوند و هیچ کس رغبت نمی کند که موطن خود را ترک نماید.
این عوامل که به نوعی مغزها و نخبگان علمی- فرهنگی کشور را فراری می دهد در برگیرنده طیف وسیعی است که شامل بیکاری، فقر اقتصادی و سرکوب خواسته ها و آرزوهای قانونی تا وجود مانع در دستیابی به شخصیت و احترام لا زم است.
شاهد این مدعا خروج بیش از ۲۰ درصد نخبگان برجسته المپیادهای جهانی از کشور ایران است.(روزنامه ایران; ش ۱۷۹۵)
به گفته یک مقام آگاه که در نتیجه مهاجرت های دانشجویی کشور کانادا سالا نه ۴۰ میلیارد دلا ر در آمد مشاوره ای کسب کرده است. این کشور با به دست آوردن طرح های دانشجویان دکترای کشورهایی نظیر ایران و فروش مجدد این طرح ها به این درآمد هنگفت دست یافته اند.
مساله فرار مغزها در تئوری ها و نظریه های گوناگون از جمله جهانی شدن، نظریه وابستگی، مارکسیسم، امپریالسیم و نظریه نظام جهانی والراشتاین مطرح شده و در حوزه نظریات درباره روابط کشورهای دارا و ندار یا شمال و جنوب نیز به آن پرداخته اند.
برای نمونه، در مطالعات مارکسیستی (در شوروی سابق) از مهاجرت نخبگان علمی با اصطلا حاتی مانند «شکار مغزها»، «سرقت استعدادها» وگاه «قاچاق سلول های خاکستری» یاد شده است. دیدگاه مارکسیستی مفهوم فرار مغزها را به «قاچاق سلول های خاکستری» تعبیر می نماید.
در این دیدگاه ها کشورهای امپریالیستی و کاپیتالیستی با برنامه ای از پیش تعیین شده با روشی مستقیم و غیر مستقیم اقدام به ربودن مغزهای متفکر کشورهای توسعه نیافته و انتقال آنها به مراکز علمی خود می کنند واز این افکار در جهت اهداف سلطه جویانه استفاده می کنند.
در این دیدگاه نخبگان به منزله بردگانی تلقی می شوند که از روی اجبار و بدون حق انتخاب ناچارند در جهت بهره وری سیستم به سلطه جویی کشورهای «رباینده» خدمت کنند، این گروه فرار مغزها را در اثر فریب، توطئه و اغوای کشورهای مقصد می دانند به خاطر همین است که این مهاجرت را نوعی اجبار به حساب می آورند.
نویسنده : محبوبه بابائی
منبع : روزنامه مردم سالاری