جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

عقبگرد دیپلماتیک آمریکا


عقبگرد دیپلماتیک آمریکا
موضوع اعمال تحریمهای یک جانبه اقتصادی جدید آمریکا علیه ایران پس از آن صورت گرفت که واشنگتن موفق نشد اعضای این گروه را برای اعمال تحریمهای بین المللی علیه ایران با خود همراه سازد. اما موضوع مهمتر اینکه تهدیدهای نظامی آمریکا نیز به یکباره از صدر تبلیغات رسانه ای این کشور، جای خود را به راهکارهای دیپلماتیک داد و موضوع اقدام نظامی حتی محدود این کشور علیه ایران نیز تا سطح اعمال تحریم آن هم از سوی شرکتهای آمریکایی، تنزل یافت؟
آیا آمریکا گزینه جدی تری را در نظر دارد؟ یا اینکه نقش منطقه ای ایران در تحولات جهانی به گونه ای تقویت شده است که نادیده گرفتن نقش این کشور به همان اندازه خطرناک و حیاتی جلوه می کند که ممکن است آمریکاییها از سوی یک جنگ فراگیر با خطرات خاص آن مواجه باشند؟
با تأمل در عمق اتفاقهای ریز و درشت یکی دو هفته گذشته، رمز رازآلود تصمیمات جدید و انزوای حقیقی آمریکا در صحنه تحولات جهانی را همراه با نقش کلیدی ایران در حل بحرانهای منطقه ای، درخواهیم یافت:
۱) براساس ارزیابی تحلیلگران نظامی، شرایط منطقه خاورمیانه به گونه ای است که هیچ نشانه واقعی دال بر ورود منطقه به یک جنگ همه جانبه دست کم تا پایان سال ۲۰۰۷ و حتی بهار سال ۲۰۰۸ وجود ندارد. دلیل آن موانع پیچیده و شرایط نامناسب برای ورود به فضای مورد نظر جنگی در خاورمیانه است.
۲) با پایان گرفتن سال ۲۰۰۷ و آغاز سال ۲۰۰۸، فضای سیاسی آمریکا وارد رقابتهای جدی انتخاباتی خواهد شد. از این رو، بوش رئیس جمهور آمریکا نمی تواند با توجه به وضعیت داخلی کشورش، تصمیم گیری سرنوشت سازی داشته باشد.
۳) مواضع مخالف دولتهای روسیه و بخصوص چین با اعمال تحریمها علیه ایران و اصرار این کشور بر دستیابی به راهکارهای مسالمت آمیز در برنامه صلح آمیز هسته ای تهران از طریق مذاکره، تأکیدی بر این موضوع است که نادیده گرفتن نقش ایران در مدیریت و کنترل بحرانها در منطقه خاورمیانه و هرگونه اقدام یک جانبه آمریکا علیه این کشور، به مثابه نابودی تحقق رویای چند جانبه گرایی این کشور در جهان است. آن جا که «لیو» سخنگوی وزارت خارجه چین اعلام کرد: باید جلو این مشکل را پیش از آنکه پیچیده تر شود، گرفت.
این موضع پکن را پادشاه عربستان سعودی نیز در سفر به لندن اتخاذ کرد. وی ضمن هشدار به آمریکا در پرهیز از هرگونه ماجراجویی جدید علیه ایران، گفت: «باید با حکمت و درایت تصمیم گرفت» موضعی که بی شک بر بسیاری از دولتهای حاشیه خلیج فارس هم تأثیر خواهد گذاشت و آمریکا را از انجام اقدامهای ماجراجویانه منصرف خواهد کرد.
۴) همزمان با پرونده فلسطین، لبنان و ایران ، موضوع بسیار خطرناک دیگری در منطقه درحال شکل گیری است. وضعیت بغرنج آمریکا در عراق و گسترش ناامنی و بحران از عراق به مرزهای ترکیه، محور این پدیده خطرناک است که به بروز تنش میان دولت آنکارا و شورشیان «پ. ک.ک» و تهدید ترکیه در یورش به شمال عراق و نابودی اعضای این گروهک منجر شده است. چنانچه ترکیه تهدید خود را عملی نماید، آینده روابط ترکیه وآمریکا دستخوش تغییراتی جدی خواهد شد که با توجه به موقعیت آمریکا، بیشترین ضرر متوجه واشنگتن است. جهان عرب (بویژه سوریه و عراق) نیز بدون شک از تنشهای موجود میان ترکها و کردها تأثیر خواهند پذیرفت. در نتیجه، روابط این کشورها و به تبع آن اتحادیه عرب با آمریکا نیز تحت تأثیر قرار خواهد گرفت. از این روست که تلاش ایران و سوریه برای حل بحران میان ترکها و کردها برای واشنگتن اهمیت می یابد و یکبار دیگر نقش محوری ایران برای دولتمردان واشنگتن یادآوری می شود؛ همان دولتمردانی که با مدد دستگاه های رسانه ای خود، پیوسته از منزوی بودن ایران سخن گفته اند.
۵) موضوع انتخابات رئیس جمهور لبنان، مشکل دیگر آمریکایی ها در عرصه تحولات سیاسی منطقه است؛ موضوعی که مستقیماً به سوریه ارتباط می یابد. آن گونه که از شواهد پیداست، با تضعیف جریان حاکم بر دولت لبنان به عنوان جریان همسو با آمریکا از یکسو و دخالتهای واشنگتن در گزینش رئیس جمهور مورد نظر این کشور، موضوع انتخاب رئیس جمهور دست کم تا پایان سال جاری میلادی امکان پذیر نخواهد بود. بنابراین، پرونده دیگری از سیاست خارجی آمریکا در منطقه نیمه کاره رها خواهد شد و بر کلاف سردرگم مشکلات آمریکایی در منطقه، گره دیگری خواهد زد.
موارد ذکر شده، دلایلی از لحاظ سیاسی درخصوص ناتوانی آمریکایی ها در آغاز ماجراجویی جدید علیه ایران و انزوای سیاسی تهران بود.از ناحیه نظامی البته واقعیت به گونه ای نیست که مطلوب نظر طراحان سیاست خارجی آمریکا باشد. عراق و افغانستان، نیروهای آمریکایی را در یک وضعیت فرسایشی شکننده وارد کرده اند؛ چه از حیث خسارتهای انسانی و شمار کشته شدگان، چه از حیث گرفتاری و ناتوانی در برقراری شرایط مطلوب و چه به لحاظ توانایی نداشتن در عقب نشینی بدون هزینه از این دو کشور.
به این وضعیت پیچیده، فاجعه آتش سوزی در جنوب ایالت کالیفرنیا را باید اضافه کرد؛ چنانکه عمق فاجعه به حدی بود که دولت آمریکا برای مهار آن ناچار به اعلام وضعیت فوق العاده شد. در این فاجعه صدها هزار هکتار از زمینهای کشاورزی این ایالت طعمه حریق شد و بیش از ۸۰۰ هزار نفر از ساکنان ایالت کالیفرنیا وادار به ترک منازل خود شدند. آنچه در این فاجعه از چشم تیزبین رسانه های دوست و دشمن دور نماند، ناتوانی واشنگتن در واکنش به موقع و توانایی در مدیریت بحران به دلیل ضعف امکانات بخصوص در حوزه منابع انسانی بود؛ امری که به دستاویزی برای مخالفان دولت بوش و گروه ها و نهادهای مخالف جنگافروزی در این کشور تبدیل شد، تا جایی که این گروه ها خواستار پایان حضور نظامی در عراق و افغانستان و پرهیز از آغاز ماجراجویی جدید نظامی در جبهه جدید حتی به صورت محدود و با استفاده از سلاحهای کنترل از دور شدند.
تیم نومحافظه کار دولت بوش با آگاهی از عواقب هرگونه ماجراجویی علیه ایران با تبلیغات رسانه ای طی روزهای گذشته، سعی در القای این نکته داشت که گزینه حمله محدود به ایران، همچنان یکی از گزینه های مطرح برای آنان است .اما با فرض موفقیت در صحنه جنگ محدود، آمریکا برای ورود به سرزمین هدف به نیروی انسانی نیاز دارد. در چنین حالتی، شرایط به کام آمریکاییها نخواهد بود، چه اینکه با توجه به فقر منابع انسانی، بوش چاره ای جز استفاده از نیروهای ذخیره نخواهد داشت. این امر (فراخوان نیروهای ذخیره) در صورت تحقق ایالات متحده آمریکا را در موقعیت ضعیفی در جهان به نسبت رقبای استراتژیکش از جمله چین و روسیه قرار خواهد داد و این کشور را با وضعیت خطرناکی مواجه می کند، زیرا بدون شک به اختلال در توازن قوای نظامی موجود در سطح جهان به نفع رقبای آمریکا منجر خواهد شد. امری که فضا را برای قدرت یابی و تقویت نقش دیگر کشورها (روسیه و چین) بخصوص در سایه تضاد منافع و روابط آنها با واشنگتن مهیا می نماید و این فرصتی طلایی است که قدر این فرصت را بیش و پیش از هرکشوری، روسیه و چین درک می کنند.بنابراین، در کنار مخالفت شدید حزب دموکرات آمریکا با سیاستهای عجولانه بوش، وی قادر به تصمیم گیری برای گشودن جبهه جدیدی به روی نیروهای فرسوده خود نخواهد بود.این وضعیت، واقعیت پنهان و پیدای تبلیغات آمریکا برای اقدام نظامی علیه ایران است و از همین روست که استفاده از تحریمهای یکجانبه (بدون دستیابی به همراهی کشورهای اروپایی) تنها گزینه بوش در برخورد با جمهوری اسلامی ایران معنا می شود و لهجه تند وی برای حمله به ایران، به یکباره رنگ مذاکره و گفتگو به خود می گیرد.
وضعیت کنونی به همان اندازه که ناشی از خطای استراتژیک دولت واشنگتن در برخورد با تحولات جهانی و کشورهای جهان است، از تلاش پیگیر و بی وقفه دستگاه دیپلماسی ایران در تحقق سیاستهای کلان جمهوری اسلامی ایران در سطح روابط و مناسبات با دیگر کشورها و همچنین استفاده به موقع از ظرفیتهای جهانی در مقابله با یکجانبه گرایی آمریکا نیز نشأت می گیرد.
مهدی شکیبایی
منبع : روزنامه قدس