سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا


چگونه با کودکان صحبت کنیم تا حرفمان را گوش کنند ؟


چگونه با کودکان صحبت کنیم تا حرفمان را گوش کنند ؟
«چگونه فرزندم را وادار به گوش دادن كنم ؟» این سئوالی است كه اغلب از والدین می شنوم . بسته به سن و سطح رشد كودك این كار ممكن است سخت تر یا آسان تر باشد. اما این موضوع به نوع صحبت شما با او هم بستگی دارد. شما ممكن است به طور مداوم و با اصرار زیاد در حال آموزش ، تصحیح ، نصحیت ، كمك یا انتقاد باشید. از آنجا كه استقلال ، هدف اصلی یك كودك است ، مقاومت او در برابر «آنچه به او گفته می شود » طبیعی و قابل درك است . با این وجود ، سخت ترین كار برای یك پدر یا مادر علاقه مند ، ساكت ماندن است . همان طور كه من در مورد دخترم و دو فرزند او – یك پسر ۸ ساله و یك دختر ۵ ساله – كه با ما زندگی می كنند ، مشاهده كرده ام . آنها بچه های بسیار خوبی هستند و دختر من در تربیت آنها فوق العاده موفق بوده است . اما او بیش از حد لزوم به دنبال آنهاست . او تقریبا در مورد هر كاری كه آنها انجام می دهند ، نظر می دهد . شاید او سعی دارد كه آنها مزاحمتی برای ما (پدر بزرگ و مادر بزرگشان ) ایجاد نكنند، اما زمانی كه او سومین دستورش را صادر می كند ، پلك های بچه هایش پائین می افتند، بدنشان شق و رق می شود و سرهایشان به سمت دیگری می چرخد. آنها یا خودشان را از دستورات او دور نگه می دارند یا كاری كاملا بر عكس آن انجام می دهند. او می گوید: «مواظب باش !» یا «لیوانت را از رو میز می اندازی !» و پس از لحظه ای ، «جیرینگ » ، لیوان روی زمین است . گرچه انتقاد آسان است ، اما در این مورد من مطمئنم كه دستوراتی كه كمتر تكرار می شوند و بین آنها فاصله زیادی وجود دارد ، بسیار موثرتر از آنهایی است كه مسلسل وار شلیك می شوند.
صحبت با لحن مادرانه
بچه ها به طور طبیعی مخالف گوش دادن نیستند ؛ در واقع ، یك نوزاد ، یك سری صداها با زیر و بم خاص را ترجیح می دهد و به آنها عكس العمل نشان می دهد . اگر من با او لحن آرام مردانه صحبت كنم ، ممكن است توجه كند ، شاید هم توجهی نكند ؛ اما هر نوزادی به سمت صدای مادرش برمی گردد . این موضوع ، شاید به این دلیل باشد كه او نسبت به صدای مادرش ، در رحم ، شرطی شده است ، اما ما هم چنین می دانیم كه نوزاد انسان ، به طور ذاتی صداهای زنانه را ترجیح می دهد . این صدای زیر مادرانه ، همان صدایی است كه همه ما در موقع صحبت با نوزادان و بچه های كوچك به كار می بریم . آن چه این «صدای خاص » به یك بچه می گوید ، این است : «حالا ، من دارم فقط با تو صحبت می كنم .» با این كار، ما احتمال شنیده شدن را افزایش می دهیم . زیرا بچه كوچك می داند كه این صدای «او» است . صدای انسان ، وقتی زیر و بم مناسبی داشته باشد ، وسیله قدرتمندی برای ارتباط با فرزندان ماست . ما باید بدانیم چگونه از آن استفاده كنیم و چه موقع آن را به كار نبریم. بسیاری از والدین از دستورات ، برای ادمه ارتباط با بچه های خود استفاده می كنند. مشكل این جاست كه زمانی كه واقعا مهم است كه او عكس العمل نشان دهد – تو خیابون ندو!- تاثیر كم رنگ تمام دستورات دیگر باعث می شود كه احتمال گوش دادن او كم شود.
وادار كردن بچه ها به گوش دادن
حالت توجه یك كودك آهنگین است . یعنی بین زمان هایی كه او در خودش فرو می رود (نت پائین ) و مواقعی كه حواسش با دقت كافی متوجه ماست (نت بالا) ، هماهنگی وجود دارد . محققین با استفاده از نوار مغزی (g.e.e) نشان داده اند كه مغز كودكان در تمام طول روز یك چرخه را – بالا و سپس پائین برای بازسازی – طی می كند. یكی از دلایل بی توجهی پی در پی آنها به توصیه های والدین همین است . پس اگر می خواهید كودك شما به آن چه می گوئید ، توجه كند ، این نكته را به خاطر بسپارید : یك دستور، وقتی با سكوت محاصره شد ه باشد ، بسیار قدرتمند تر است . به عبارت دیگر ، به كودك «گیر » ندهید.
نكته دیگری كه در تحقیق ام به آن دست یافته ام ، این است كه كودك از شكست ناشی از اشتباه كردن و امتحان راه حل های مختلف ، بسیار بیشتر از زمانی كه تحت نظارت یا راه گشایی مستقیم بزرگسال قرار دارد ، یاد می گیرد . وقتی كه او تلاش می كند و با آزمون و خطا به سمت هدفش می رود ، موفقت نهایی هم به خود او تعلق دارد : " من انجامش دادم ! خودم انجامش دادم !»
سنین «سخت شنیدن »
دوره هایی در تكامل یك كودك وجود دارد كه او نمی تواند به حرف پدر یا مادرش ، هر چقدر هم كه آنها خوب با او صحبت كنند ، گوش كند و آن زمان هایی است كه انگیزه های سبقت جویانه در آنها قوی تر از انگیزه های پدری یا مادری ماست.
نوپاها
برای كودك یك ساله ای كه در حال یادگیری ایستادن ، راه رفتن و جرأت كشف كردن است ، گوش دادن به اخطارهای شما غیر ممكن است .«مواظب باش، نزدیك پله ها نرو!» تنها دروازه هایی در دو انتهای پله ها می توانند مانعی بر سر راه میل قوی او برای فتح دنیایش ایجاد كنند . در دو سالگی غوغای درونی بر سر انجام دادن یا ندادن كارها - «این كار را بكنم یا نه ؟» - بدخلقی را به تنها راه حلی عملی برای كودك تبدیل می كند. با وجود میل درونی ، شما نمی توانید این بدخلقی ها را كوتاه كنید . كشمكش درونی كودك مهم تر از هر درخواست بیرونی است . تنها تاكتیك مناسب برای شما این است كه از او دور شوید تا بداند غرغر و بدخلقی اش ارزش شنیدن و دیدن ندارد؛ البته این در شرایطی است كه تنها گذاشتن او بی خطر باشد . سپس ، وقتی كه آرام گرفت ، می توانید بغلش كنید و به او بگوئید : «خیلی سخت است كه آدم دو نظر مختلف داشته باشد و نتواند تصمیم بگیرد كه واقعا چه می خواهد.»سنین قبل از دبستان
وقتی كودك چهار یا پنج ساله است ، شكایت معمول مادرها این است : «گوشش بدهكار حرف های من نیست، انگار اصلا آنجا نیستم ، اما وقتی پدرش می آید ، طوری رفتار می كند كه انگار یك پادشاه حرف می زند !» فروید این مسئله را «كشمكس ادیپ» می نامد. من آن را «صرفه جویی » می نامم. كودك دارد تمام آن چه را كه می تواند در مورد پدرش و اینكه چطور می تواند محبت او را جلب كند ، می آموزد . ماه بعد او به سمت مادرش برمی گردد و آموختن همه چیز را در مورد او آغاز می كند . یك بار دیگر فرایند های رشد كودك ، در هدایت رفتار او ، قوی تر از هر چیزی هستند كه از جانب پدر یا مادر می آید . سعی كنید صبور باشید. به زودی به سمت شما بر می گردد.
قبل از ده سالگی
كشمكش های درونی دیگری با مهارت های شنیداری یك كودك ۹ یا ده ساله به مداخله می پردازند . سردرد، دل درد و ترس از رقتن به مدرسه ، اغلب نشانه های ظاهری همین تعارض هستند . وقتی كه كودكی مضطرب به من اعتماد می كند ، چنین می گوید :«من می دانم كه قرار است با سكس، خشونت و مواد مخدر روبرو شوم و من حتی نمی دانم كه آنها چه هستند.»
آماده باشید كه به حرف های كودك خود در مورد ترس هایش كه او احتمالا در زمان و مكانی مناسب با شما در میان خواهد گذاشت ، گوش دهید . یك قرار هفتگی با او بگذارید كه در آن هر دوی شما تجربه های جالبتان را با هم در میان بگذارید . همان طور كه به هم نزدیك می شوید ، او رازها و دل نگرانی هایش را با شما مطرح می كند. همه ما می خواهیم همه مسائل را برای فرزندمان حل كنیم تا آنها را از استرس و نگرانی نجات دهیم ، اما این موارد الزاما «قابل حل » نیستند . بهترین و سخت ترین كاری كه می توانید انجام دهید ، این است كه گوش دهید.
نوجوانان
پس از پایان هر جدال لفظی خشمناك در زندگی هر بزرگسالی احتمال بروز آن وجود دارد ، گوش دادن جای زیادی ندارد. تلاش یك نوجوان برای استقلال ، آن چنان قدرتمند است كه مانع او برای شنیدن می شود . به جای نشان دادن چنین عكس العمل هایی ، با او با صدای آرام صحبت كنید : «عزیزم ، متاسفانه ، توی خانه ما وضع اینجوریه ، شاید دوستانت نیمه شب به رختخواب بروند ، اما اینجا ساعت یازده شب وقت خاموشیه . اگه نمی تونی خودت رو با هاش هماهنگ كنی ، شاید بتوانیم معامله ای بكنیم ، امتیازاتی را كه ما در اوقات دیگه به تو می دهیم ، نخواهی داشت »
احتمال این كه صدای ارام شما راهی از میان لحظات پر التهاب پیدا كند، بی اندازه زیاد است و اعتماد به نفس شما در برابر او از دست نمی رود . یك صدای آرام همیشه قدرتمند نر از یك صدای بلند است . (اگر پیام شما مثبت باشد ، او بهتر به حرفتان گوش می دهد.)
شیرین كردن پیام
من روش دیگری پیدا كرده ام كه در مورد نوجوانان كارآیی خوبی دارد . در واقع ، در مورد كودكان در هر سنی كارآیی دارد و آن این است كه به جای یك پیام انتقادی ، با یك پیام تعارف آمیز آغاز كنید . مثلا می توانید بگویید : «من واقعا به تو افتخار می كنم ، با وجود اینكه تو بدون اجازه من با ماشینم رانندگی كرده ای ، آنقدر صادق و روراست هستی كه بیایی و با من در موردش صحبت كنی . حالا من می توانم نظر تو را در این مورد بشنوم و تو هم می توانی نظر مرا بشنوی، با وجود این كه باید برای برداشتن ماشین تو را توبیخ كنم ، حداقل فرصت داشته ایم تا نظرات همدیگر را بشنویم . آفرین !»
پس هر زمان كه می خواهید فرزندتان واقعا به حرف شما گوش بدهد ، سعی كنید با یك رویكرد مثبت مراحل كارتان را پیش ببرید . این كار آسانی نیست اما برای هر دوی شما دستاوردهایی به همراه خواهد داشت.
چه بگوییم و چه نگوییم
۱-وظیفه پسر شما این است كه آشغال ها را بیرون بگذارد ، اما كارش را نیمه كاره رها می كند ؛ نگوئید: «هیچوقت نمی توانی كاری رو كه شروع كردی تموم كنی ؟ بلكه بگوئید :«من می دانم كه این كار بزرگی است و بعضی وقت ها از آن خسته می شوی ، به من بگو كدام قسمت آن را می خواهی انجام دهی و من خودم ترتیب بقیه را می دهم .» زمانی كه او موفق به انجام سهم خودش از كار می شود و این موفقیت او از جانب دیگران تایید می شود ، او مشتاق خواهد شد كه سهم بیشتری را به عهده بگیرد. برداشتن قدم های كوچك تر به او كمك می كند تا احساس لیاقت داشته باشد.
۲-اگر فرزندان شما سر شام با بی اشتهایی غذا می خورند و با غذایشان بازی می كنند ، نگوئید:«باید بشقابت رو تمیز كنی یا خبری از دسر نیست . » بلكه بگوئید :«شما دو تا دوست دارید كه به من در درست كردن شام كمك كنید ؟ شاید بتونید سبزیجاتی رو كه با مرغ میشه خورد انتخاب كنید.» سپس در مورد غذا خوردن آنها سكوت كنید . آنها انقدر به «غذای خودشان » افتخار می كنند كه به زودی مشكل برطرف خواهد شد.
۳-اطاق دخترتان در وضعیتی است كه انگار یك گردباد در آن روی داده است . نگوئید :«اطاقتو تمیز كن » من از زندگی توی خوكدونی متنفرم » بلكه بگوئید : «روی میز تحریرت رو خیلی خوب تمیز كردی. دوست داری كمكت كنم كه كف زمین رو هم تمیز كنی ؟ تو می تونی هر كاری دوست داری یا اطاقت بكنی، اما اگر مرتبش كنی، می تونی راحت تر توش حركت كنی .»
۴-پسر شما نمره ضعیف دگری می گیرد . نگوئید : « ما توقع نمره بهتر از این از تو داریم .» بلكه بگوئید : «من می دونم این نمره ای نیست كه تو می خواستی ، تو انرژی زیادی برای مطالعه گذاشتی و من متاسفم كه تو احساس دلسردی می كنی ، می خوای كه من شبها توی درس هات بهت كمك كنم ؟ »
دكتر : تی .بری برازلتون
ترجمه : فریده خرمی
منبع : بنياد انديشه اسلامي