پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


وسیله ای برای حفظ انسانیت


وسیله ای برای حفظ انسانیت
آن روزی که انسان با تماشای خانه عنکبوت و لانه مرغان به راز بافندگی و پارچه بافی پی برد و با استخوان پرندگان، ماهیان و نی های باریک خیزران سوزن ساخت، این میل به زیبایی بود که او را به استفاده از لباس ترغیب کرد. ویل دورانت در اولین جلد مجموعه تاریخ تمدن در این باره نوشته است:«ظن غالب بر آنست که لباس در ابتدا برای زینت ایجاد شده و بیشتر برای آن بوده که از ارتباط جنسی جلوگیری و یا آنرا تشدید کند و نه آنکه دافع سرما باشد.» پس از آنکه مدنیت با کشاورزی بوجود آمد، انسان اولیه بتدریج الیاف گیاهانی چون پنبه و کتان را به صورت رشته نخ در آورد. در این هنگام بافندگی از مهمترین هنرهای مخصوص زن شد. بطوری که در سنگ برجسته ای که از ایران باستان بدست آمده و هم اکنون در موزه لوور فرانسه نگهداری می شود تصویر زنی که با دوکی بر چهارپایه نشسته و مشغول ریسیدن نخ می باشد نقش شده است که قدمت این اثر حدوداً به قرن هشتم پیش از میلاد می رسد. پس از مدتی زن بافنده آموخت که می تواند با عصاره گیاهان و خاک های رنگی به رنگ آمیزی پارچه بپردازد. با گذشت زمان، مالکیت خصوصی و برده داری نیز باب شد و خریداری زن برای ازدواج باعث شد که مفهوم لباس تغییر کند. بدین ترتیب لباس علاوه بر زینت نشانه متاهل بودن، متعهد بودن و وفاداری زن نسبت به شوهر قلمداد شد. اما با وجود آنکه عده ای معتقدند لباس نه برای پوشاندن برهنگی بلکه برای زیبایی استفاده می شده است؛ برخی اعتقاد دارند پیدایش لباس منبعث از اخلاق، دین، هنر و صنعت می باشد و علاوه بر آن بر این باورند که جنس، رنگ و شکل لباس، نوع نگرش و میزان پیشرفت هر تمدن را به نمایش می گذارد. اما سیر تحولات پوشاک در سرزمینی که از قرن ششم پیش از میلاد در تاریخ جهان بنام ایران شهرت یافت چگونه بوده است؟
یافته های باستان شناسی نشان می دهد که ایرانیان از ابتدا به نوع لباس و پوشش خود توجه خاصی نشان می دادند، بطوری که تعلق افراد به هر طبقه اجتماعی خاص با تغییر در نوع، جنس، رنگ و مرغوبیت لباس مشخص می شده است.
از آنجا که مادها به پرورش اسب، سوارکاری و خرید و فروش آن علاقمند بودند برای اولین بار شلوار ساق داری که از دم پا بوسیله بندی جمع می شد، دوخته و پوشیدند. زیرا نوع و شکل البسه آن دوران متناسب با نوع حرفه افراد بود و نکته قابل توجه این است که انسان مدرن امروز هم در عصر جدید، شلواری شبیه شلوار مادها با نام گتردار می پوشد، بدون آنکه هیچگونه ارتباطی با اسب و پرورش آن داشته باشد.
هنری راولیسون در تحقیقات خود دریافت که مادها مقید بودند سرخویش را با کلاه بپوشانند و کلاه مورد استفاده آنان متناسب با محیطی بود که در آن حضور داشتند و بطور کلی پنج مدل کلاه وجود داشته است. آنها در خانه کلاه مدور و نرم و خارج از منزل کلاه نسبتا بلند شکیل بر سر می گذاشتند.
اما تاریخ درباره تشکیل سلسله مادها چه می گوید! دیانوکوف محقق روسی به نقل از منابع آشوری نوشته است:«به تعویق افتادن مالیات مادها باعث شد که آشوریان در یک حمله چندین آبادی را به آتش بکشند و ۵ هزار اسب و شماری حیوانات شاخدار از مادها باج بگیرند. تا اینکه در سال ۶۷۳ پیش از میلاد، خشتریته، حاکم مادها پس از پیمان دوستی با مان نا و اشکیداها برای نجات مردمش از دست درازی های آشوریان، عملا با آشور وارد جنگ شد و موفق شد نخستین سلسله آریایی در آسیای غربی را پایه ریزی کند و به حکومت اقوام سامی در این سامان برای همیشه پایان دهد. بدین ترتیب پادشاه مادها پس از پیروزی دستور پوشیدن لباس ارغوانی رنگ متحدالشکل را به ارتش منظم خود صادر کرد.
پس از سالها کوروش از نوادگان پسری هخامنش که در سده هفتم قبل از میلاد با قوم چادرنشینش در سرزمین های خوزستان، فارس و کرمان زندگی می کرد برای تشکیل ملت واحد با پدربزرگش؛ اژدهاک با پادشاه ماد جنگید و پس از تصرف هگمتانه پایتخت باشکوه و مرکز پادشاهی مادها با گذشتن از خون پدر مادرش؛ ماندانا و تبعید وی به شوش و همچنین اعلام عفو عمومی به اصلاحات در همه امور پرداخت. بطوریکه برای رفع عیوب لباس پارسیان که امکان تحرک از آدمی سلب می کرد، لباس مادی را اقتباس کرد. کوروش به چهل و هشت قومی که تحت سلطنت امپراطوریش بودند در انجام آداب و سنن ملی و مذهبی و چگونگی پوشش خود آزادی کامل داده بود اما برای ترغیب مردم به پوشیدن لباس مادی، از خانواده اش خواست تا لباس مادی بپوشند و به کسانی که جامه مادی می پوشیدند امتیازاتی قائل شد. در آنزمان رنگ ارغوانی مختص پادشاه بود و رنگهای لاجوردی، سفید، سبز زیتونی، فیروزه ای، نارنجی و قهوه ای نیز علاقمندان بسیاری داشت.
در فرشی که از پازیریک سیبری بدست آمده و مربوط به عصر هخامنشی است مردان پارسی بر روی موهای پرپشت و مجعد خود کلاه ترکدار نمدی گذاشته اند و زنان به تصویر درآمده، لباس پرچین و کفشهای مردان ماد و پارس را پوشیده اند و چادر کوتاه و نازک نیمگرد بر سر دارند. با این اوصاف بانوان دربار هخامنشی هنگام تردد در خارج از کاخ و خانه های خود بر تخت روانهایی که با پرده پوشیده می شد، می نشستند.
در بهار سال ۳۳۴ پیش از میلاد اسکندر مقدونی برای رسیدن به فرمانروایی جهان با لشکری ۳۷ هزار نفره به ایران پهناور حمله کرد و از آنجا که تجمل پرستی و عشرت طلبی شاهان هخامنشی پایه های حکومت را سست کرده بود موفق به فتح ایران زمین شد. وی پس از تصرف هر شهر برای تحمیل فرهنگ یونانی، آثاری که نشانگر تمدن والای آن دیار بود از بین می برد. بطوریکه پس از تسخیر شهر استخر که آبادترین، شکوهمندترین و ثروتمندترین شهر جهان بشمار می رفت هیچ انسانی را زنده نگذاشت و هیچ خانه ای سر پا نماند. به دستور اسکندر ۱۲۰۰ تن شمش، سکه و جواهرات و همچنین انبارهای البسه و زیورآلات خاندانهای سلطنتی از جمله کوروش را ابتدا به همدان و سپس به یونان انتقال دادند. پلوتارک مورخ غربی ارزش ردای ارغوانی کوروش را ۵ هزار تالان طلا ارزیابی کرده است.
اسکندر انحرافات جنسی بسیاری داشت و سربازانش از وی تأسی می کردند. بطوریکه جوانان ایرانی مرگ را به ننگ آلود شدن دامنشان ترجیح داده، خود را از بام خانه ها به پایین می انداختند مورخان یونانی اما؛ تائیس معشوقه بطلمیوس را در به آتش کشیدن کاخ داریوش و خشایار و اردشیر که سجده گاه بزرگان جهان آن روزگار بود دخیل می دانند. اسکندر مقدونی برای اینکه ایران پیوسته جزء قلمرو یونان بماند به توصیه ارسطو و دیگر دانشمندان یونانی، ایران را به ایالات متعددی تقسیم کرد. در گرگان لباس شاهنشاهی پوشید. بر سرش تاج گذاشت و با ازدواج با چند دوشیزه ایرانی از جمله استاتیرا دختر داریوش سوم، داماد خاندان هخامنشیان شد تا حضورش در ایران موجه بنماید. همچنین به ده هزار تن از بزرگان سپاهش فرمان داد در مراسم خاصی با ده هزار دوشیزه از خانواده های سرشناس ایرانی که در اسارت آنان بودند بطور دسته جمعی در شهر شوش ازدواج کنند.
اسکندر که خود را خدازاده می پنداشت، برای تغییر د رجهان بینی و اندیشه ایرانیان، تمامی رهبران زرتشتی، شهریاران و شخصیتهای فرهنگی را کشت و به ترویج گسترده فرهنگ یونانیان پرداخت و ایرانیان را مجبور کرد تا لباس یونانی بپوشند. وی پس از سه سال قتل و چپاول ایران قبل از ۳۲ سالگی با زهری که مادرش توسط ساقی به او خوراند، جان باخت بدون آنکه جانشینی انتخاب کند.
پس از مرگ اسکندر شاهنشاهی او به سه قسمت تقسیم شد و سلوکی ها قسمت های آسیایی هخامنشیان را که شامل سوریه، بابل و فلات ایران تا شمال هند می شد در اختیار گرفتند؛ در حالی که جنگ های داخلی میان سرداران سلوکی همچنان ادامه داشت. تا اینکه سلوکوس که به پیشنهاد اسکندر با اپاما دختر اسپایتامن ازدواج و با ایرانیان پیوند خانوادگی برقرار کرده بود با ایجاد رعب و وحشت و پاکسازی ایران از هر آنچه نشان از تمدن داشت توانست ۲۲ سال پس از مرگ اسکندر حکومت یکپارچه ای را ایجاد کند. در زمان سلوکیان خط، کتابت، گذاشتن اسامی و پوشیدن لباسهایی که یادآور تمدن هخامنشی بود ممنوع شد و بدین ترتیب سلوکیان نیز همچون مقدونیان برای استمرار موجودیت خود به تهی کردن هویت تاریخی و تخریب فرهنگ و شخصیت ایرانیان پرداختند تا اینکه سلوکوس که مانند اسکندر ادعای خدایی می کرد در تنگه دارنیل ترور شد.
اهانت سلوکیان به تیرداد حاکم محلی منطقه پارت واقع در شمال شرقی ایران (ترکمنستان) باعث شد این حاکم پارتی هفتاد سال پس از تاسیس دولت سلوکی قیام کند. دوران سلطنت اشکانیان چهارصد و هفتاد سال طول کشید و دایره حکومتشان از سرزمین های سوریه تا ترکستان چین می رسید. بنابراین لباس مردم در این دوران مانند سلسله های گذشته یکسان نبود و پوشش هر منطقه با شرایط اقلیمی، نوع حرفه و قومیت ساکنان آن تناسب داشت. با این وجود مدل لباس پارتی به عنوان لباس رسمی شناخته شد.
پس از آنکه اشکانیان به اوج تمدن رسیدند به علت خوشگذرانی های سلاطین، قوا و قدرتشان رو به انحطاط رفت. در آن زمان مردان همچون زنان به رنگ آمیزی صورت و چهره خود می پرداختند. زنان دربار به استفاده از لباسهای پرچین دوره پارسی و هخامنشی رغبتی نداشتند و مد روز در آن دوران متمایل به لباس یونانیان بود. با این وجود آنان برای زیبایی بیشتر بر سرشان چادر می انداختند و گاهی پارچه ای را به دور کمر خود می بستند. نکته جالب توجه در این خصوص اینست که زنان قاسم آبادی گیلان امروزه از پارچه ای برای بستن دور کمرشان استفاده می کنند. معبود اشکانیان ستارگان و سیاراتی چون خورشید و ماه بود و برای همین زنان اشکانی برای تزیین دور لچک و روی سربندها وکلاهایشان علائم مذهبی همچون ماه، ستاره و پیکره مهر را به کار می بردند. در مجسمه ای که هم اکنون در موزه بغداد از شهر هاترا به نمایش گذاشته شده، پرنسس و اشفاری دختر سناتروک (اشک دهم) بر سکویی نشسته است و دامن پرچین پیراهن آستین دار این ملکه از زیر چادری که بر سر دارد از قسمت جلو پیداست. مورخان براساس آثار به جای مانده از آن عصر می گویند: زنان اشکانی که به رنگهای روشن علاقمند بودند چادرهایی به رنگهای ارغوانی و سفید می پوشیدند.
برخلاف اشکانیان که یونانی دوست بودند و با اسکندریه مهمترین مرکز بزرگ علمی جهان آن روز ارتباط داشتند، ساسانیان میهن دوست کمترین علاقه ای به تمدن و فرهنگ یونان نشان نمی دادند و به علت دشمنی مغ ها با اشکانیان پوشیدن لباس مادی (هخامنشی) جایگزین مد دوران اشکانی شد.
عمده تفاوت لباس ساسانیان با هخامنشیان در جنس، رنگ و طرح پارچه ها بود. زنان اشراف و دربار ساسانی همچون اعصار گذشته در پرده و حجاب زندگی می کردند و زنان فرودست که در مسائل اقتصادی نقش داشتند پیش از سلطنت خسرو پرویز ملزم به رعایت حجاب نبودند. از مقایسه چندین نقش سنگی متعلق به دوران ساسانی چنین بر می آید که زنان دربار، اشراف و بزرگان پیراهن بلند بسیار پرچین و گشادی می پوشیدند و آن را با نواری در زیر سینه جمع کرده و می بستند. بلندی چادر زنان در عهد ساسانی نیز تا نیمه ساق پا بوده است.
در سال ۵۲۹ میلادی دانشمندان آکادمی افلاطونی شهر آتن با رانده شدن از کشورشان توسط ژوستی نین به ایران مهاجرت کردند و در مرکز علمی جندی شاپور مستقر شدند. ادبیات، هنر و علوم مختلف در عصر سلطنت انوشه روان به اوج خود رسید. اما هرمز پسر وی برای استحکام پادشاهیش ۳هزار نفر از نخبگان نامدار و سیزده هزار تن از علمای دین و بزرگان کشور را به قتل رساند و خسرو پرویز برای جلب حمایت موریکوس قیصر روم با مریم دختر وی ازدواج کرد و در ازای کمک او برای کسب سلطنت به واگذاری سرزمین های مسیحی نشین ایران که عبارت بود از گرجستان، ارمنستان، آمیدا، حران و نصبین تن داد و سپس به جمع آوری ۳ هزار زن در حرامسرایش اقدام کرد.
در عصر ساسانی تجارت پارچه ابریشم با مغرب زمین که ابتدا با تربیت کرم ابریشم آغاز شده بود، بطور انحصاری به بازرگانان ایرانی اختصاص یافت و کارگاه های ابریشم بافی در نقاط مختلف ایران رونق بسیار پیدا کرد. با این اوصاف از پارچه های این دوران بیش از چند تکه باقی نمانده است.
عاطفه تلقانی
منبع : روزنامه همشهری