چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

دین‌فروشی قاتلان امام حسین(علیه السلام)


دین‌فروشی قاتلان امام حسین(علیه السلام)
این پدیده شوم بسان آفتی زیانبار از دیرباز دینداران را تهدید کرده است. قرآن مجید از آن، بـا تـعـبـیـرهـایـی چون "فروش هدایت به ضلالت"، "فروش آخرت به دنیا"، "فروش مغفرت الهی به عذاب" ، "فروش ایمان به کفر" و "فروش آیات الهی به بهای ناچیز" یاد کرده است (۱) و ضمن توبیخ و نکوهش گناهکاران، مؤمنان را از آن باز داشته است. چنانکه می‌فرماید:
«وَ لا تَشْتَرُوا بِایاتی ثَمَناً قَلیلاً وَ اِیّایَ فَاتَّقُونِ»(۲) ؛ آیات مرا به بهای اندک نفروشید و از من بهراسید.
قـرآن همچنیـن، از کـسانی چون بنی اسرائیل، بلعم بن باعورا و منافقان، سخن می‌گوید و رفـتـار و ویژگی‌های زشت آنان را برمی‌شمارد تا مایه عبرت مؤمنان شود و مانند آنان، دین خویش را به دنیا نفروشند.
با این همه، بسیاری از مسلمانان، به ویژه در زمان حادثه کربلا، به چنین ورطه‌ای لغزیدند و در حـالی کـه آخـرت خـویش را تباه ساختند، دنیایی نیز به چنگ نیاوردند. امام حسین(علیه السلام) از این حقیقت تلخ اینگونه یاد می‌کند:
«اِنَّ النـّاسَ عـَبـیـدُ الدُّنـیـا وَالدّیـنُ لَعِقٌ عَلی اَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ مادَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصُوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانُونَ»(۳) ؛ هـمانا مردم بندگان دنیایند و دین، لقلقه زبان آنان است و تا زمانی که معاششان در رونق است، گِرد دین می‌گردند و آنگاه که سختی‌ها روی آورد، دینداران اندکند.
این آزمایش و ابتلا در عاشورا به گونه آشکار و گویا، دینداران راستین را از بردگان شکم و شـهـوت، و خـداپـرسـتـان را از دنـیـا پـرسـتان جدا ساخت. پیش از آن که عبیدالله بن زیاد به کـوفـه آیـد، حدود هجده هزار تن با مسلم بن عقیل بیعت کردند. پس از روی کار آمدن عبیدالله مردم سـسـت شـدنـد و بـا بـاز شـدن سر کیسه درهم و دینار، جملگی دین را رها کردند و برده یزید شدند.
در تـاریـخ آمده است، عبیدالله مردم را در مسجد کوفه گرد آورد و خطاب به آنان گفت: «مردم! شما دودمـان ابـوسـفـیـان را آزموده‌اید آنان را همانگونه که دوست می‌دارید، یافته‌اید! اینک امـیـرمـؤمنان یزید، که او را به حسن سیرت و احسان به رعیت می‌شناسید... بندگان را بزرگ می‌دارد و جملگی را با ثروت بی کران بی نیاز می‌سازد و بر حقوق شما صد دینار افزوده اسـت و بـه مـن دسـتـور داده کـه بـه شـمـا پرداخت کنم و در برابر شما به جنگ دشمنش حسین(علیه السلام) بروید پس، گوش به فرمان باشید!»
آنگاه به اردوگاه در نخیله رفت و به سازماندهی سـپـاهـیـان پرداخت (۴) و چنان که یاد کردیم، سی هزار نفر زیر پرچم کفر گرد آمدند و استوانه دیانت را به مسلخ بردند.
مزدوران بنی امیه، از فرماندهان ارشد گرفته تا سربازان، همگی به امید گذران زندگی و جـیـره‌خـواری و مزدوری بـه کربلا رفتند. نقل است، سنان بن انس، پـس از قـتـل امـام حـسـیـن (علیه السلام)، بـر اسب خویش سوار شد و با شتاب نزد عمر بن سعد رفت و فریاد زد:
اَوْقِرْ «رِکابی فِضَّهًٔ وَ ذَهَبا اَنَا قَتَلْتُ الْمَلِکَ الْمُحَجَّبا
قَتَلْتُ خَیْرَ النّاسِ اُمّاً وَ اَبا وَ خَیْرَهُمْ اِذْ یُنْسَبُونَ نَسَبا»(۵)
چنـان طـلا و نقره به پایم بریز تا به رکاب اسبم برسد چرا که من پیشوای بسیار محترمی را کشته‌ام، کسی را کشته‌ام که پدر و مادرش بهترین مردم بودند و بهترین مردم از نظر حسب و نسب بود.

پی‌نوشت‌ها:
۱- بـقـره (۲)، آیـات ۱۶، ۸۶، ۱۷۵، آل عمران (۳)، آیه ۱۷۷ و توبه (۹)، آیه ۹.
۲- بقره (۲)، آیه ۴۱.
۳- تحف العقول، ص ۲۴۹ ـ ۲۵۰.
۴- مقتل، مقرّم، ص ۲۳۹.
۵- مقتل، ابومخنف، ص ۲۰۲.
برگرفته از کتاب عبرت‌های عاشورا، علی اصغر الهامی نیا .
منبع : تبیان