شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

نوآوری؛ ارزش یا ضدارزش؟


نوآوری یکی از علل و عوامل رشد و پیشرفت انسان و جوامع انسانی است. انسان با کمک ظرفیت ها و توانمندی های سرشته در ذات که از آن به عنوان علم اسمایی یاد می شود و بهره گیری از انباشت تجربیات و دانش های اکتسابی و قوه تخیل و تفکر، می تواند ابداعات و نوآوری هایی داشته باشد که حتی هیچ گونه پیشینه ای نداشته است. بدین ترتیب رشد کمالی در انسان تحقق می یابد و جوامع به برکت این رشد فردی به چیزی می رسد که از آن به تمدن و فرهنگ یاد می شود.
با این همه برخی از نوآوری ها که در اصطلاح فقهی و عرف عمومی جامعه از آن به بدعت تعبیر می شود، به جای آن که موجبات کمال شود، زمینه ای برای سیر قهقرایی فرد و جامعه می شود. نویسنده در این مطلب سعی کرده به این دسته از نوآوری ها براساس آیات و آموزه های قرآنی اشاره ای بنماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
● بدعت، نوآوری ضدارزشی
نوآوری از نظر قرآن و اسلام امری خنثی تلقی می شود و نمی توان برای آن، بار ارزشی قرار داد. با این معنا که همانند عدالت و نیکوکاری نیست که امری ارزشی بوده و از همان آغاز در جنبه مثبت قرارگیرد و حکم به درستی و کمالی بودن آن شود. از این رو نمی توان به صرف نوآوری، امری را پسندیده و ارزشی معرفی کرد و با آن موافقت نمود. چنان که هر چیزی که قدیمی و سنت و کهنه است و صرف کهنگی و قدمت نمی توان آن را ضدکمالی و ضدارزشی دانست و در جرگه امور ناپسند و خرافی و باطل دسته بندی کرد.
بنابراین هر نوآوری نمی تواند تنها به صرف نو بودن، به عنوان امری حق و پسندیده و ارزشی مورد پذیرش قرار گیرد، بلکه می بایست به اصطلاح اصولی به متعلق نوآوری توجه داشته و براساس آن به قضاوت و داوری پرداخت.
در دهه ها و بلکه سده های اخیر با توجه به نوآوری ها بسیار سودمند و تحول و تمدن ساز، برخی در این دام افتادند که هر گونه نوآوری می تواند سازنده و ارزشی و پسندیده باشد و اصولا نوآوری نمی تواند چیزی جز حق و درستی باشد؛ چنان که هر چیز کهن و قدیمی نیز نمی تواند امری جز امور خرافی و باطل قلمداد گردد. این گونه است که جوامع بشری به مدرنیته و تجدد به عنوان یک ارزش مطلق و دایمی می نگریست و به سنت ها و ارزش های کهن همانند ابزارهای بی فایده توجه می کرد و آن را مطرود می داشت.
نتیجه چنین رویکردی نسبت به مسئله نوآوری و مدرنیته در برابر سنت ها و چیزهای کهن و قدیمی آن شد که حتی بسیاری از ارزش های انسانی و اخلاقی همانند ابزارها و سازه های قدیمی و کهن به کناری گذاشته شد و جوامع به صرف آن که نوآوری در کاری از جمله رفتارها و کردارها وجود دارد که آن را پذیرفته و به همت سنت ها و آداب و رسوم، بی مهری روا داشته و به جنگ آن به عنوان خرافات و اموری ضدارزشی رفتند.
این در حالی است که عقل ونیز سیره عملی خردمندان نشان داده است که چنین قضاوت و داوری نسبت به امور و مسایل جدید و قدیم نمی تواند درست باشد. هر چند که بسیاری از مردم و حتی دانشمندان میانی، تحت تأثیر گفتمان چیره علم گرایی تجربی و نوآوری ها، این گونه رفتار می کردند و داوری روا می داشتند اما تنها شماری اندک از اندیشمندان و فرهیختگان جامعه بودند که در برابر چنین روش داوری، می ایستادند و به پاسداشت بسیاری از دستاوردهای بشری در طول تاریخ به عنوان دانش و روش های درست و سالم و سازنده می پرداختند.
هر چند که در سال های پایانی سده اخیر میلادی و هزاره سوم، برخی از اندیشمندان، خواهان گفتمان تازه به عنوان پسانوگرایی شده اند، ولی همین نهضت و جنبش نیز دچار بدفهمی و بدرفتاری شده و از مسیر اصلی و اهداف واقعی خود دور شده است. پسانوگرایی گاه به مفهوم بازگشت به همه سنت ها و آداب و روش های پیشنیان تلقی شده است، بی آن که پیش از آن به ارزش گذاری آن پرداخته شود. از اینرو در همه جای جهان بسیاری از آداب و سنت های خرافی و باطل و ضدانسانی در قالب حفظ و دفاع از سنت ها در دوره نوگرایی و مدرنیته احیا می شود و جوامع بشری را به سوی حفظ و تقلید از اموری می کشانند که کاملا ضدعقلانیت و سیره عقلایی و عقل جمعی می باشد.
بی گمان همان اندازه که نوگرایی صرف به عنوان یک ارزش مطلق، قضاوتی نادرست و بی پایه بوده است، هم چنین بازگشت به عصر پسانوگرایی و بهابخشی به همه سنت ها و امور کهن و قدیمی، رفتاری ضدارزشی و ناپسند به شمار می آید که عقل و خرد جمعی نیز آن را برنمی تابد.
در حقیقت جوامع تحت تأثیر دوگفتمان غالب باطل و نادرستی قرارگرفته است که می توان آن را نمادی از افراط و تفریط بشر دانست. بشر پیش از این، متأثر از گفتمان نوآوری و علم گرایی تجربی، راه افراط را پیمود و جامعه را از بسیاری از ارزش ها و اصول اخلاقی و رفتاری تهی کرد و نوعی بی هویت انسانی را در جامعه ایجاد نمود، به گونه ای که پوچ گرایی و بی معنایی در همه سطوح جامعه رخنه کرد و بسیاری را به کام مرگ و خودکشی کشاند؛ و اکنون تحت تأثیر گفتمان کاملا مخالف، که از آن به پسانوگرایی البته با تحلیل غلط یاد می کنند به سوی تقلید از همه سنت ها رو آورده است و راه تفریط را می پیماید، به گونه ای که گاه هر نوآوری به عنوان ضدارزش تلقی می گردد و با عدم بهره گیری از آن نشان می دهند که ضدنوگرایی هستند و به آن افتخار می کنند. این گونه است که مخالفت با هر نویی خود به خود ارزش شده و همراهی با هر سنت و کهن در هر جامعه ای به عنوان ارزش مورد تأکید و اهتمام قرار می گیرد.
به نظر می رسد که در این میان راه اعتدال و میانه روی گم شده است و جوامع تاکنون نتوانسته است راه میانه را بجوید و در عمل پای بندی خود را بدان نشان دهد.
از نظر اسلام و تحلیل قرآنی هیچ یک از نوگرایی و یا سنت ها نمی تواند خود به خود به صرف نوبودن یا کهن بودن ارزش باشد. از این رو به جای آن که این دو را مبنای داوری و قضاوت ارزشی قرار دهد، به متعلق و آثار و پیامدهای آن دو می نگرد. بنابراین برخی از نوآوری ها را به عنوان امری ضدارزشی و بدعت تلقی کرده و با آن به مبارزه و مخالفت می پردازد و هم چنین با برخی از سنت ها به عنوان تقالید کور از گذشتگان ستیز می کند و اجازه نمی دهد تا در جامعه ایمانی باقی و برقرار باشد.
هر چند که واژه بدعت در کاربردهای قرآنی و عرف عربی به معنای نوآوری و ایجاد چیزی بدون پیشینه است و خداوند خود را به بدیع می ستاید که جهان و هستی را بدون طرح از پیش وجود داشته، ایجاد کرده است، ولی در اصطلاح فقهی و کاربردهای شرعی، بدعت به معنای ایجاد و وضع حکمی برخلاف حکم خداوند و شریعت آمده است. از این رو بدعت مفهومی ضدارزشی پیدا کرده وهر نوآوری که ضدقوانین و ارزش های دینی باشد به عنوان بدعت حرام و مطرود می باشد. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص۱۱۰ ذیل واژه بدع)
بنابراین می توان گفت که در کاربردهای قرآنی و دینی، بدعت در بیش تر موارد به مفهوم نوآوری ضدارزشی معنا می شود و این معنا در کاربردهای فارسی بسیار رایج و مفهوم غالب است.
● نوآوری و تغییر ارزش ها و اهداف
از این جا معلوم می شود که مراد از نوآوری که موجب تغییر ارزشی و اهداف می شود همان بدعت است که شخص و یا جامعه می کوشد تا با آوردن چیزی که در گذشته وجود نداشته است، ارزش های ثابت و مثبت جامعه را از میان بردارد و رفتار و روش های دیگری را جایگزین نماید که با اصول و فلسفه ایجادی جامعه مخالفت دارد و در جهت تقابلی آن قرار می گیرد. بر این اساس هرگونه نوآوری به معنا تغییر، درست و اصلاحی نیست و نمی توان با شعار نوآوری به عنوان یک ارزش مطلق به سوی آینده ای روشن و تمدنی و فرهنگی حرکت کرد.
قر آن تبیین می کند که بسیاری از افراد و جوامع درگذشته، نوآوری های بسیار ضد ارزشی و اخلاقی و هنجاری داشتند و گام های بلند به سوی تباهی و سقوط با همین نوآوری برداشتند.
برخی از آنها با ادعای تغییر اصلاحی و درست دقیقا در مسیر ضد ارزشی قرارگرفتند و چون برای هرگونه تغییری، ارزش قابل شدند، در دام فساد و تباهی و در نهایت فروپاشی درونی افتادند و از صحنه هستی محو شدند.
البته قرآن گزارش می کند که کسانی درهر جامعه یافت می شوند که خود را مصلحان می شمارند و تغییرات را براساس ادعای اصلاح شروع می کنند. اگر چه کار اصلاحی از نظر قرآن به عنوان یک ارزش تلقی می شود؛ زیرا اصلاح به معنا بهسازی و بازسازی ارزشی است، ولی بسیاری هستند که از این اصطلاح سوء استفاده می کنند و درحقیقت کارهای فاسد و ضد ارزشی خود را با این عنوان انجام می دهند، چنان که کاربردهای نادرستی از عدالت و آزادی در طول تاریخ شده و می شود.
آیات نخست سوره بقره به گروه منافقان در هرجامعه اشاره می کند که این گونه از اصطلاحات و واژگان ارزشی برای مقاصد ضد ارزشی خود برای استفاده می کنند.
به هرحال از نظر قرآن هر نوآوری و تغییر نمی تواند به عنوان ارزش تلقی شود و هر نوآوری و یا تغییر مساوی با حقیقت و یا ارزش نیست چنان که بهره گیری از روش تجربی و آزمایشگاهی برخلاف برخی از علم زدگان به معنای حقیقت نمی باشد.
براین اساس برای قضاوت و داوری درباره هر موردی می بایست نخست به متعلق نوآوری و تغییر توجه داشت و سپس براساس کارکردهای مثبت و مفید آن برای شخص و یا جامعه حکم به ارزشی بودن و یا ضد ارزشی بودن نمود.
بسیاری از نوآوری ها می تواند به عنوان بدعت تلقی شود، زیرا این نوآوری ها ناظر به تغییر اهداف و فلسفه وجودی و ایجادی آفرینش هستی و یا انسان و یا حتی جوامع می باشد. به این معنا که هر جامعه ای برای دست یابی به اهدافی متعالی، شکل گرفته است و دراین میان امت ها بیش از هر جامعه دیگری ناظر به ابعاد ارزشی درایجاد و بقای خود می باشند. به این معنا که اصولا امت ها گروه ها و افرادی از اقوام و نژادها و فرهنگ ها و تمدن های مختلفی هستند که برای دست یابی به هدف مشخص و والایی شکل گرفته اند. بنابر این اگر نوآوری ها برخلاف فلسفه وجودی امت و اهداف و مقاصد آن باشد می بایست به عنوان یک ضد ارزشی تلقی و با آن مبارزه کرد.
انقلاب اسلامی نیز به یک معنا درپی ایجاد امتی با اهداف بلند بوده است که درتحلیل امام خمینی (ره) و تفسیر و تصویر وی همان اهداف دولت نبوی و علوی و مهدوی می باشد. بر این اساس هرگونه نوآوری و تغییری برخلاف این اهداف ارزشی امت امام، می تواند به معنای بدعت تلقی گردد. بنابر این شناسایی و مبارزه با آن نیز امری ضروری و دایمی است.
دراین میان شناسایی و ردگیری علل و عوامل بدعت می تواند برای آمادگی برای مقابله با عوامل درونی و بیرونی بدعت ها و نوآوری های ضد ارزشی و تغییرات نادرست و اصلاحات دروغین مفید باشد. از این رو دراین جا با بهره گیری از آموزه های قرآنی برخی از این علل و عوامل معرفی می شود.
● علل وعوامل بدعت و نوآوری ضد ارزشی
بی گمان ریشه بسیاری از بدعت ها و نوآ وری ها و تغییرات ضد ارزشی را می بایست درجهل و نادانی مردم جست و جو کرد. انسان ها به سبب نادانی و جهل نسبت به حقایق هستی و اهداف و فلسفه وجودی آفرینش خود و یا اهداف امت و جامعه و هم چنین جهل نسبت به روش ها و آثار و پیامدهای آن، از روش ها و ابزارهایی استفاده می کنند که آنها را از حقیقت و اصالت دور می سازد و به ورطه سقوط و تباهی می کشاند.
خداوند در آیاتی چند از جمله ۱۰۳ سوره مائده و ۱۱۹ و ۱۴۴ سوره انعام با معرفی برخی از بدعت ها، به جهل مردم دراین رفتار اشاره می کند. در این آیات به خوبی روشن می شود که چگونه جهل و نادانی موجب می شود رفتارهای بسیار سخیف و پوچ و بیهوده ای را به عنوان ارزش و هنجار قرار دهند و نه تنها نسبت به آن علاقه مند باشند بلکه برای پاسداشت و حفظ و نگهداری این امور ضد ارزشی بکوشند.
البته در این میان نمی توان از دشمن واقعی بشر یعنی ابلیس سوگند خورده و ایادی و اذناب وی غافل بود. اولیای شیطان تحت فرماندهی وی می کوشند تا آدمی را از مسیر انسانیت دور سازند (انعام آیه ۱۴۲ و نساء آیات ۱۱۷ و ۱۱۹) و در این میان هواپرستی ها و نفس اماره نیز به کمک ابلیس و اولیا و دوستان وی می آید تا نوآوری ها و تغییراتی را ایجاد کنند که مطابق میل و کشش نفس و در مسیر اهداف ابلیس می باشد. (انعام آیه ۱۱۹ و ۱۴۸ و ۱۵۰)
اگر خداوند در آیه ۱۰۳ مائده، کفر را از علل و عوامل بدعت گرایی و نوآوری های ضد ارزشی بر می شمارد، درحقیقت با توجه به ریشه کفر که جهل و هواپرستی و ابلیس می باشد می توان گفت که ریشه همه بدعت ها در همین سه چیز نهفته است.
حتی اگر ما کفر را به عنوان علت مستقل و چهارمین برشماریم می توانیم به یقین بگوییم که هر جا نوآوری ضد ارزشی و هنجاری دیده می شود می بایست جهل، هواپرستی نفس، ابلیس و کفر را در آن جا شناسایی کنیم. و در هرنوآوری و تغییرات ضد ارزشی ردپای این چهار عامل درآن جا دیده خواهد شد. بنابراین لازم است برای مقابله با تغییرات و نوآوری های ضد ارزشی، به مبارزه با این چهار عامل خطرناک رفت که در این میان هوای نفس و جهل دشمنان مهم ترین هستند، زیرا ابلیس به مدد این دو عامل است که بر انسان سوار می شود و او را به سوی کفر و بدعت می کشاند.
نتیجه آن که بدعت ها و نوآوری ها عامل بسیار مهم در تغییرات ضد ارزشی درهر جامعه هستند و انسان ها می بایست همواره متوجه باشند که ابلیس این دشمن انسان و انسانیت با کمک دوستان خویش درجهان می کوشند تا نوآوری ها وتغییراتی را سبب شود که آدمی را از مسیر کمال دور می سازد.
این گونه است که آدمی نه تنها از محبت خدا (مائده آیه ۸۷) و هدایت خاص او (انعام آیات ۱۴۰ و ۱۴۴) محروم می شود و هرگز رنگ رستگاری و سعادت دنیوی و اخروی را نخواهد دید و مزه آن را نخواهد چشید (نحل آیه ۱۱۶) بلکه در مسیر گمراهی گام برداشته (انعام آیه ۱۴۰ و ۱۴۴) و در نهایت به عنوان ستمکار به خود و جامعه و خدا (آل عمران آیات ۹۳ و ۹۴و ۱۴۴) در زیانکاری دایمی و بدبختی ابدی گرفتار می آید. (انعام آیه ۱۴۰)
براین اساس می بایست گفتمان هایی که درجامعه از سوی رهبران ایجاد می شود گفتمان هائی براساس درست و کامل باشد و اجازه داده نشود تا گفتمانی چون نوگرایی و یا تغییر به شکل مطلق به عنوان یک ارزش تلقی شود و یا در قالب کژاندیشی و کژ فهمی از پسانوگرایی به سنت ها و گذشته های باطل بازگردیم و همان اندیشه های باطل و خرافی را زنده کنیم.
بسیار دیده شده است که بازگشت به گذشته ها و تقلید از گذشتگان جوانان را گمراه کرده است و کوبیدن بر طبل فرهنگ تصفیه نشده هزار و چند ساله موجب شده تا آیین های باطل و دین های از رده خارج شده دوباره جان گرفته و در جامعه ریشه بدواند باشد با اندیشه ورزی و خردگرایی به جنگ هر چه جهل و نادانی و خرافات است رفته و با داوری ارزشی نسبت به نوگرایی، گام های بلند به سوی تمدنی بزرگ و انسانی برداریم.
جواد شریف زاده
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید