پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


ترس از فقر و پیری


ترس از فقر و پیری
همان دوست كمال‌طلبی كه می‌پرسید؛ آن صالحان و پرهیزگاران نام‌آور كجایند و آیا اصلاً وجود خارجی دارند یا نه، می گفت: امان از فقر و كهن‌سالی!. كه به یقین حرف تازه‌ای نیست و آنرا از زبان بسیاری از همنوعان‌مان شنیده‌ایم. و این ترس و هراس هم چندان غیرعادی و نامنتظره نمی‌باشد؛ چراكه فقر مایه و پایه بسیاری از گرفتاریهاست، و شاید هم سرچشمه اكثر نابسامانی‌ها و بزهكاریها كه صدالبته برمی‌گردد به نوع زندگی و خصوصیات اخلاقی و روش و منش آدمها، می‌گویند:
(شكم گرسنه ایمان ندارد)‌و به راستی فقر و ناداری به همان اندازه كه هراس‌آور و منقلب‌كننده است به همان اندازه‌هم آدمها را از پای در می‌آورد و همیشه‌ی تاریخ نزاع فیمابین فقرا و اغنیاء یك مشكل اجتماعی بوده و برای همین اولین سخن كلیه‌ی مروجان دینی و بشردوستان كمك به فقرا و تعادل نسبی و تقسیم عادلانه ثروت بوده است كه اگر تاكنون به آن پرداخته می‌‌شد، این ترس و هراس از فقر، كه این دوست از آن بیمناك است از جوامع بشری رخت بربسته بود. اما از آنجاكه تاكنون هیچیك از قوانین و دستورالعملها و مكاتب سیاسی و نظامهای حكومتی و اجتماعی نتوانسته است به این مشكل دست و پاگیر و بنیادی خاتمه‌داده، و به قول خودمان به یك جامعه بی‌طبقه توحیدی – كه جزو محالات است و غیرممكن – برسند، لذا چهره فقر و مسكنت از مهیب‌ترین و خوفناكترین و تكان‌دهنده‌ترین چهره‌ایست كه در هرجا ظاهر شود و به هرخانه و كاشانه‌ای راه یابد، و دامنگیر هربنده خدائی بشود، به قطع و یقین امن و آسایش از آن خانه و كاشانه و از روح و روان هرمسكین و فقر‌زده‌ای رخت برمی‌بندد.
با این حال مشكل فقر و ناداری یك مشكل ذاتی و طبیعی نیست و زائیده زیاده‌خواهی زورمداران و مال‌اندوزان است كه حرص و آز آنان تمامی ندارد، و در نتیجه به حقوق حقه همنوعانشان دست درازی می‌كنند، و این زیاده‌خواهی و بی‌عدالتی را به اندازه‌ای گسترش می‌دهند كه به راستی مخل آسایش و زندگی همنوعانشان می‌شوند، و نتیجه این می‌شود كه اكثریت مردم در محرومیت بسر برند و چون قادر به تشخیص این معضل اجتماعی و دلیل پدیدآمدن نیستند آنرا به (مشیت الهی) یا قسمت، یا قصور دیگران نسبت می‌دهند، و اما پیری و كهن‌سالی پایان زندگی و تلاش كردن نیست. اگر جسم و این شكل و شمائل آن شادابی و طراوت خود را در پیری از دست می‌دهد و بسیاری از انسانها، پیری را دوران ناتوانی و ضعف قوای جسمانی می‌دانند و به همین بهانه بسیاری از مسئولیت‌های خود را به دست فراموشی می‌سپارند، و چه بسا كه نادانسته خود را بیشتر درگیر ترس از ناتوانی می‌سازند، در حالیكه می‌دانیم و شنیده‌ایم كه می‌گویند، پیری یك عارضه جسمانیت، دل آدم باید جوان باشد و جوانی دلها بستگی به میزان دانائی و خرد و باورهای ما دارد.
كاظم جمشیدیان
منبع : روزنامه تفاهم