جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


چارچوب نظری دگرگونی اجتماعی- اقتصادی در ایران


چارچوب نظری دگرگونی اجتماعی- اقتصادی در ایران
كتاب «مقاومت شكننده; تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سال‌های پس از انقلاب اسلامی» پژوهشی است كه در فاصلهء سال‌های ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۲ میلادی توسط «جان فوران» ( John Foran ) استادیار جامعه‌شناسی دانشگاه كالیفرنیا به انجام رسیده است. برش‌های كلان این پژوهش، دوران فرمانروایی صفویه با آغاز دوران وابستگی در عصر قاجار; دوران توسعهء وابستهء ایران در عهد پهلوی و سرانجام وقوع انقلاب اسلامی در ایران است.
فوران در كتاب خود، تجربه‌های تاریخی توسعه و دگرگونی اجتماعی ایران را بر بنیاد وجوه اصلی تولید شبانكارگی، سهم‌بری دهقانی و تولید شهری توضیح می‌دهد و علاوه بر مرور تحولات اجتماعی و سیاسی، روایت مفصلی از تاریخ اقتصادی ایران را به دست می‌دهد. او در این راه كم‌تر به منابع و اسناد دست اول تاریخی استناد كرده، اما از پژوهش‌های زبده‌ای بهره جسته است كه چكیده و جمع‌بندی آن‌ها را در كم‌تر اثری از این دست می‌توان پیدا كرد.
در گفتار حاضر، چارچوب نظری مورد استفادهء فوران در بررسی تحولات اجتماعی و اقتصادی ایران را شرح می‌دهیم و آنگاه در گفتارهای دیگر به تبیین رهیافت این بررسی‌ها به ترتیب دوران‌های تاریخی (صفویه، قاجار، پهلوی و انقلاب اسلامی) می‌پردازیم.
چارچوب نظری كتاب «مقاومت شكننده» به طور عمده مبتنی بر نظریهء توسعه‌نیافتگی است كه به وسیلهء «فرناندو هنریك كاردوسو» ( F.H.Cardoso )و«انزو فالتو» ( E.Faletto ) در كتاب «وابستگی و توسعه در آمریكای لاتین» تعریف شده است. در این تعریف، یك نظام هنگامی وابسته است كه انباشت و گسترش سرمایه نتواند عنصر پویای لازم و اساسی خود را در درون نظام بیابد. به این ترتیب در مركز نظام اقتصادی بین‌المللی، كشورهای صنعتی پیشرفته، منابع و ابزارهای تكنولوژی و مالی را كنترل می‌كنند و با این امتیاز، صنعتی شدن مناطق حاشیه‌ای را شكل می‌دهند.
در این شرایط، رشد اقتصادی كه از طریق افزایش داد و ستد، ازدیاد تولید ناخالص ملی و صنعتی شدن انداز‌ه‌گیری می‌شود، ممكن است در مقاطع زمانی خاصی برای برخی از كشورهای جهان سوم رخ دهد، اما با پیامدهای منفی مانند تورم، بیكاری، مشكلات بهداشتی، نارسایی آموزش و پرورش، كمبود مسكن و... همراه می‌شود و از این رو این‌گونه توسعه را «توسعهء وابسته» می‌نامند كه به معنای رشد در محدوده‌های معین و رفاه اقلیتی از مردم در برابر رنج و حرمان اكثریت است. توسعهء ایران در دورهء پهلوی و خصوصا دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی/ ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ خورشیدی با این الگو قابل توضیح است.
افزون بر نظریهء توسعه‌نیافتگی، جان فوران از دو نظریهء دیگر نیز در توضیح دگرگونی‌های اجتماعی ایران استفاده می‌كند. یكی نظریهء «نظام جهانی» كه تبیینكنندهء برجستهء آن «امانوئل والرشتاین» ( E.Wallerstein ) است و دیگری نظریهء «وجوه تحلیل تولید» كه هر دو در دههء ۱۹۷۰ میلادی مطرح شده‌اند. والرشتاین، نظام جهانی نوین را متشكل از سه بخش می‌داند:
۱) هستهء مركزی شامل دولت‌های قوی كه بزرگ‌ترین سهم از مازاد اقتصاد بین‌المللی را به خود اختصاص می‌دهند.
۲) منطقهء حاشیه‌ای شامل لایه‌هایی از دولت‌ها كه از سوی هستهء مركزی مورد استثمار قرار می‌گیرند.
۳) منطقهء نیمه‌حاشیه‌ای شامل لایه‌هایی از دولت‌ها كه از سوی هستهء مركزی استثمار می‌شوند، اما كشورهای مناطق حاشیه‌ای را استثمار می‌كنند. والرشتاین می‌گوید: «امكان نوعی دگرگونی میان مركز و نیمه‌حاشیه (مانند انحطاط اسپانیا در سدهء ۱۷ میلادی) یا میان حاشیه و نیمه‌حاشیه (مثل خیزش كرهء جنوبی و تایوان در دههء ۱۹۸۰ میلادی) وجود دارد، اما مجموعهء نظام جهانی با سه بخش مركز، نیمه حاشیه و حاشیه در سرمایه‌داری بی‌تغییر می‌ماند.
به هر روی دربارهء ایران، می‌توان نظام در حال شكل‌گیری جهانی را گسترده‌ترین عامل فرض كرد كه نیروهای خارجی از آن نشأت گرفته‌اند و دولت، اقتصاد و جامعهء ایرانی از سدهء ۱۶.م واكنش فزاینده‌ای در برابر این نیروها داشته است.
نظریهء دیگر، تحلیل وجوه تولید است كه وجوه تولید را به عنوان یك ساختار بعضا انتزاعی با دو عنصر تعریف می‌كند: اول - یك یا چند فرآیند كار، یعنی راه‌های تبدیل مواد خام و سایر درون داده‌ها به فرآورده‌های مصرفی یا مبادله‌ای و دوم - نظام مناسبات تولیدی، یعنی ترتیبات اجتماعی (معمولا در طبقات اجتماعی متمایز) كه از طریق آن فرآیندهای متنوع كار به گونه‌ای ایجاد می‌شوند كه یك مازاد اقتصادی تولید كنند. در اینجا منظور الگوهای مالكیت و كنترل ابزارهای كلیدی تولید از قبیل زمین، ابزارها، مواد خام و ماشین است.
جان فوران در پژوهش خود می‌كوشد تا با كمك نظریهء تحلیل وجوه تولید، بگوید كه صورت‌بندی اجتماعی ایران در سدهء ۱۶.م آمیزهء بیش از یك وجه تولید بوده و از سدهء‌هفدهم به بعد به خاطر تماس با وجه تولید سرمایه‌داری رو به گسترش اروپا، می‌توان آن را به عنوان صورت‌بندی اجتماعی در حال گذاری تحلیل كرد كه در آن چند وجه تولید درهم می‌آمیزند تا یك ساختار طبقاتی پیچیده و در حال تغییر به وجود آورند.
از این گذشته، فوران دو مفهوم كلیدی دولت و فرهنگ‌های مخالف را نیز مورد توجه قرار می‌دهد. زیرا به همان اندازه كه دولت در تجربه‌های توسعهء اقتصادهای صنعتی پیشرفته اهمیت دارد، در فرآیند توسعهء وابسته در مناطق حاشیه‌ای نیز حایز اهمیت است. برای نمونه در ایران قرن بیستم، موضع دولت به عنوان دریافت‌كننده و توزیع‌كننده درآمد عظیم نفت و نقش شاه به عنوان مبتكر سیاست‌گذاری‌های اقتصادی و عملا تنها داور سیاسی، به ضعف خصلتی طبقهء صنعتی سرمایه‌دار افزوده شده و این هر دو با هم نقش درجهء اول را در توسعهء اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به دولت داده‌اند.در مجموع، جان فوران با استفاده از نظریه‌های پیش‌گفته، یك چارچوب تلفیقی را برای بررسی تحولات اجتماعی و اقتصادی ایران برمی‌گزیند و به جای استفاده از یك نظریهء عام توسعهء جهانی و دگرگونی اجتماعی از پژوهشگران می‌خواهد كه فرآیندهای خاص تاریخی شكل‌گیری طبقاتی و شكل‌گیری وجوه تولید را در یك صورت‌بندی معین اجتماعی، زیر فشار تلاقی با اقتصادجهانی دنبال كنند. از این رو الگوی دگرگونی اجتماعی او كه بر مبنای آن كتاب «مقاومت شكننده» را نگاشته، به شكل زیر ترسیم می‌شود:
▪ ساختار اجتماعی از پیش موجود
▪ فشارهای نظام جهانی
▪ دگرگونی اجتماعی
▪ توسعهء وابسته
▪ وجوه داخلی تولید
▪ دولت سركوبگر
▪ فرهنگ سیاسی مخالف
▪ دگرگونی اجتماعی
▪ جنبش‌های اجتماعی
▪ ساختار اجتماعی جدید
حمیدرضا حسینی
روایت جان فوران (۱)
منبع : روزنامه سرمایه