یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

عقل خودبنیاد!


عقل خودبنیاد!
اصلی ترین ویژگی انسان جدید، که به او دانایی نظری و توانایی عملی برای تبدیل شدنش به موجودی مقتدر می دهد، عقل خودبنیاد و خودمختار آن است که بر تمامی ابعاد زندگیش تأثیر می گذارد. براساس چنین قدرتی، بشر همان گونه که جنبه های علمی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی زندگی خود را بازسازی می کند، دین را هم به گونه ای بازسازی می کند که با شرایط جدید هماهنگ باشد و با عقل مدرن مانعه الجمع نباشد. (۱)
«... می توان به اجمال نظریه ی احیاء یا منطق احیاگری را به طور کلی به معنای تجدید مناسبات میان عقل و دین دانست. در تعریف یاد شده عقل به معنای مجموعه ی دانش های عقلانی است که از منبع غیر وحیانی به دست آمده اند... در این تعریف فرض بر آن است که علوم دینی در صورتی حیاتمند و کارا هستند که با خرد حاکم بر روزگار خود به تعالی معقول رسیده باشند. هرگاه این تعادل و توازن معقول برهم خورد، فرایند احیاگری برای برقراری مجدد آن تعادل ضرورت می یابد. لذا از آنجا که عقل در معنای یاد شده، مقوله ای رشدیابنده و متکامل است، تجدید مناسبت آن نیز امری مستمر و تاریخی خواهد بود.» . (۲)
لازمه ی چنین نگرشی به انسان، داوری او درباره ی حقانیت یا عدم حقانیت مکاتب و ادیان و عدم تفاوت بین ادیان وحیانی و غیر وحیانی است، چراکه با توجه به تأویل ها و تفاسیر گوناگون و ملاک و معیارهای مختلف، افراد انسانی خود معیار شناخت حقایق و ارزش ها می شوند و معرفت دینی و حقیقت تحت تأثیر دانش های دیگر مثل علوم اجتماعی، طبیعی، فلسفه و علوم انسانی قرار می گیرد.(۳) این معرفت در هر شخصی و هر عصری با قبض و بسط مجموعه ی معلومات وی یا معارف بشری قبض و بسط می یابد. آنها همواره براساس معلومات جدید و تازه ی خود، موضوعات را به شکل های تازه می فهمند و همین فهم تازه اساس بازسازی دینی او قرار می گیرد. در این بازسازی، معارف بشری، انتظارات، پیش فرض ها و شرایط خاص افراد به معرفت دینی آنها شکل خاصی می دهند و ملاک های بشری که توسط عقل انسانی معین می شوند معیار تشخیص حق و باطل و سودمند بودن و غیر سودمند بودن معارف دینی می گردند. انسان ها در چنین وضعیتی، خود به دین قالب های مختلف می زنند. تفاوت ادیان آسمانی و بشری از میان رفته و متون قطعی یا متون غیرقطعی و بشری با این استدلال که انسان ها در هر مقطع و شرایطی برداشتی مناسب با علم و شرایط محیطی خود از آنها ارائه می دهند یکسان تلقی می شوند (۴) و همه ی آنها در یک سطح قرار می گیرند.
● مبانی معرفت شناختی
▪ پلورالیسم
واژه ی پلورالیسم برگرفته از دو کلمه ی پلورال Plural به معنای جمع و ایسم Ism به معنای گرایش است و در معنای لغوی به معنای جمع گرایی و کثرت گرایی می باشد. در کتاب های لغت، در مقابل کلمه ی پلورال و یا جمع، کلمه ی مفرد Singular به کار رفته است. (۵) واژه ی پلورالیسم در رشته ها و موضوعات مختلفی از جمله فلسفه، اخلاق، فرهنگ و دین به کار گرفته شده است. به عنوان مثال، پلورالیسم فلسفی Philosophical Pluralism به تفکری گفته می شود که واقعیات تک عنصری مبتنی بر یک عنصر خاص را نفی می کند و حقیقت هستی را تشکیل یافته از عناصر مختلف می داند و یا اینکه پلورالیسم مادی تفکری است که جهان را تشکیل یافته از اتم های ریزی می داند که از تقابل و برخورد آنها با همدیگر، جهان ایجاد شده است. (۶)
پلورالیسم جدید در حوزه ی معرفت شناسانه نوعی تفکر نسبی گرایانه است که به تمامی موضوعات و رشته ها تعمیم داده می شود. پلورالیسم در حوزه ی معرفت شناختی در مقابل دیدگاهی قرار می گیرد که مطابق با آن انسان ها می توانند برداشت هایی مطلق و مطابق با واقع از حقایق هستی داشته باشند. پلورالیست های جدید معتقدند که حرکت و تفسیر بر تمام جهان حاکم بوده و ما همواره با احتمالات بی شماری روبرو هستیم که با منطق مطلق گرایی قابل تفسیر نیست. (۷)
پلورالیزم در حوزه ی دین و دین شناسی در مقابل حصرگرایی دینی قرار می گیرد. براساس نظریه ی حصرگرایی، حقانیت، سعادت و هدایت در گرو دین واحد و پیروی از دستور خداوند است. در مقابل حصرگرایی، پلورالیزم که نوعی کلام جدید در معرفی هم عرض بودن ایدئولوژی ها و دین های مختلف می باشد، همه ی ادیان و آئین ها را راه هایی مستقل و جداگانه به سوی سعادت و حقیقت می داند که به سوی یک مقصد به پیش می روند و چون راه های مختلفی برای رفتن به سوی حقیقت وجود دارد همه ی آنها می توانند برحق باشند.
جان هیک John Hick، که کشیشی مسیحی از کلیساهای انگلیس بود و در لندن علاوه بر همکاری با یهودیان و هندوها، افکار دینی آنها را هم مطالعه کرده بود، از پیشتازان و نظریه پردازان اصلی پلورالیسم دینی است که نظر خود را در رد انحصارگرایی دینی نوعی انقلاب کپرنیکی در دین معرفی می کند. (۸) او با اشاره به مرکز دانستن زمین برای سال های متمادی، در حالی که حقیقت چیز دیگری بود، یادآوری می کند که دین داران بر این باورند که تنها از طریق دین می توانند به حقیقت برسند، در حالی که راه های گوناگون برای رسیدن به آن وجود دارد. به نظر هیک دین شناسی تطبیقی همیشه به جدال دینی تبدیل می شود و طرفداران یک دین همیشه از دین شناسی تطبیقی برای دفاع از عقاید خود استفاده می کنند و این امر موجب اختلاف بیشتر آنها و عدم شناخت دقیق آنها می شود. برای جلوگیری از این جدال ها و پرهیز از اختلاف باید هیچ دینی به صورت رسمی حاکم نباشد. هیک معتقد است که اختلاف ادیان در عقاید و موضوعات فراتاریخی و تجارب دینی ناشی از تجلیات ادیان در زمان ها و مکان های مختلف است و ادیان در حقیقت چیزی جز پاسخ های متفاوت افراد به اوامر الهی، که در کتاب های مقدس جمع شده اند، نیست. (۹) خداوند در هر فرهنگی به صورتی متجلی شده و نصوص و متون دینی اگرچه ره آورد تجربه ی پیامبران است، اما چون وارد حیات و فرهنگ بشری شده اند، هم سطح با فهم انسانی و تجارب بشری دچار نسبیت می شوند و بدین ترتیب مطابق با فرهنگ ها و ویژگی های شخصی افراد، ایمان و رسیدن به خدا شکل خاصی به خود می گیرد.
«نباید فقط مسیحیت را تنها دین برحق دانست، برای یهودیت، اسلام، بودیسم و سایر ادیان نیز باید حقی قائل شد و پذیرفت که هر یک از آنها می توانند راهی برای نجات بشر نشان دهند. به بیان دیگر صراط های گوناگون یا به بیان هیک راه های نجات مختلف در ادیان وجود دارد.» (۱۰)
آنچه که به تقویت و مطرح شدن روزافزون نظریه ی پلورالیزم دینی می انجامد تنها نظریات هیک نبود، بلکه گسترش مکاتب تفسیری و هرمنوتیکی، فلسفه ی تحلیل زبان، علوم پوزیتیویستی و پیدایش نظریه ی عدم کارایی عقل در شناخت کامل در غرب فضای مناسبی برای پذیرش آن ایجاد کرد و هیک در چنین فضایی با استفاده از نظریات ذکر شده پلورالیسم دینی را مطرح کرد.
«او از مبانی معرفت شناختی کانتی و نوکانتی برای تبیین معرفت دینی بهره می گیرد و حقیقت دین را امری متعالی و خارج از ظرف آگاهی و ادراک انسانی می گیرد که شناخت ناب آن برای انسان ها غیرممکن است. هر کس از زاویه ی ذهنی خود و با حجاب مفاهیم خود از آن سخن می گوید که در شرایط فرهنگی و تاریخی مختلف به صورت نسبی و تاریخی شکل گرفته است. با این بیان آنچه در دست متدینین است چیزی جز معارف بشری که در قالب پیش فرض های مختلف شکل گرفته، نیست.»(۱۱)
براساس معرفت شناسی کانتی، شناخت حقایق توسط افراد در چارچوب فعل و انفعالات ذهنی و جلوه ای که از حقایق برآن می افتد، شکل می گیرد. کانت براساس این اصل معتقد بود که برای حقیقت دو چهره ترسیم می شود، یکی واقعیتی که در ذات خود وجود دارد و خارج از دسترس ما بوده و دیگری، آن چیزی است که برای ما جلوه می کند و مشهود می شود. در عمل شناخت، ذهن انسان ها منفعل نیست و به صورتی فعال با قالب های ذهنی، تفسیر و با برخی حذف و اضافه ها و مشابه سازی ها، نمایی از واقعیت را در خود جای می دهد. در این فرایند، پیش داوری ها، پیش فرض ها، اندوخته های پیشین و عوامل دیگر نقش اساسی ایفا می کنند به گونه ای که بدون آنها یادگیری و شناخت تقریباً غیرممکن است.
به قلم : دکترجهاندارامیری
۱ . مصطفی رحیمی، «روشنفکران و کنش های ضدروشنفکری»، گفتگو، مجله ی کیان، شماره ی ۱۶، آذر و دی ماه ۱۳۷۲، ص ۳۸
۲ . احمد نراقی، »منطق احیای اندیشه ی دینی«، مجله ی کیان، شماره ۱۷، سال سوم، بهمن و اسفند ۱۳۷۲، ص ۸
۳ . عبدالکریم سروش، قصه ی ارباب معرفت، مؤسسه ی صراط، تهران، ۱۳۷۳، چاپ دوم، صص ۴۱۰- ۴۰۹
۴ . فردین قریشی، »تحریر و تبیین بازسازی اندیشه ی دینی«، ماهنامه آفتاب، سال سوم، شماره ی ۲۱، آذر ۱۳۸۱، ص ۷۱
۵ . سید محمد نبویان، پلورالیسم دینی، انتشارات کانون اندیشه ی جوان، تهران، ۱۳۸۱، صص ۱۶- ۱۵
۶ . محمدرضا حجازی، »پلورالیزم دینی«، مجله ی معرفت، شماره ی ۱۴، سال چهارم، پاییز ۱۳۷۴، صص ۲۸- ۲۹
۷ . همان
۸ . محمدرضا حجازی، »پلورالیزم دینی«، مجله ی معرفت، ص ۲۹
۹ . برای مطالعه ی بیشتر ر. ک. به: جان هیک، فلسفه ی دین، ترجمه ی بهرام راد، انتشارات بین المللی الهدی، تهران، ۱۳۷۲
۱۰ . عبدالله نصری، گفتمان مدرنیته، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران ۱۳۸۲، ص ۹۱ به نقل از جان هیک
۱۱ . حمید پارسانیا، »تحمل اجتماعی و پلورالیسم دینی«، فصلنامه ی کتاب نقد، شماره ی ۲۳، سال ششم، تابستان ۱۳۸۱، ص ۵۵
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید