شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

دیدن و نگاه کردن


دیدن و نگاه کردن
در کتاب مائده‎های زمینی ژید نگاه را از دیدن روشن می‎کند. و خیلی از نویسندگان ادبی و شاعران نیز چنین تمایزی را آشکار کره‎اند. نگاه انداختن از این امر حکایت دارد که سوژه در برابر چشمان ما قرار می‎گیرد. جست و جو در نگاه است نه در دیدن. موضوع به ترکیب نگاه ما حرکت می‎کند و سلول‎های حساس ما را به جنبش وامی‎دارند. ما کادر خود را ودار می‎کنیم در پی سوژه بدود و در جای مناسبی تثبیت‎اش کند. بدون این کادر (یا حذف موارد اضافی) همه چیز در چشم ما قرار خواهد گرفت.
عکاس از بین شاخه‎های هنر به چشم بسنده کرده است. چشم او می‎بیند و آن را کادر می‎کند. اما بگذارید چنین اصلاح‎اش کنیم: او نگاه می‎کند- همین. یعنی نگاه او شامل دوربین، فیلترها، سرعت شاتر، عدسی‎ها، فتو شاپ و همه‎ی ابزارهایی‎ست که نگاه او را به اجرا در می‎آورند. نگاه او مرکب از این ابزارهاست. فرق یک عکاس طبیعت با عکاس خبری در نگاه‎های آنان است وگرنه در دیدن همه یک سان‎اند. مردم نیز می‎بینند. عکاس نگاه می‎کند تا زاویه‎ای غیر قابل دیدن ثبت کند. اگر این زاویه محل دیدن باشد دوربین او کاری انجام نداده است.
اثر ترِنت پارکه برای نمونه از آثاری‎ست در فضای انتزاعی که نشان می‎دهد او نیز مانند سایر عکاسان زبردست در نگاه‎اش افزون خواه است. عکاس علاوه بر این که نگاه می‎کند چیزی بر اثرش نیز می‎افزاید. در این اثر، این مرد چون شبحی وارد کادر می‎شود. این افزودن کاری‎ست علاوه بر نگاه کردن. چشمان او حتا توانایی تصور شبح را در بین مردم فراهم می‎آورد. در فیلترهای نگاه او کنتراستی به این شیوه دیده می‎شود که حس او را از پیرامون خودش نمایان می‎کند. فیلترهای او در نگاه اوست. شاید چون ماری این لحظه را در سیاه و سفید سپری کرده باشد. او در لحظات شکارش پرتو رنگی در نگاه‎اش وارد نکرده است. در این معرکه، حس انباشته‎ی ما دستوراتی صادر می‎کند که ماهیچه‎های نگاه ما (نه چشمان ما) را تحریک می‎‎کند. دریافت او از پیرامون‎اش نگاه‎اش را روانه می‎کند و نگاه او اجرای ذهن‎اش را فراهم آورد.
کسانی که طبیعت را سر سبزی می‎گیرند به خاموشی نگاه دچار شده‎اند. و عکاسانی که عاشق جزییات موضوع‎شان هستند جسارت ترک این تجربه را هرگز در سر نپرورده‎اند. جسارت در نگاه است نه در دیدن. دیدن پرتوهای سرگردان را در خود می‎پروراند. حال آن که، نگاه حساس‎ترین ماهیچه‎های چشم را به لرزه درمی‎آورد و از این رو، هیجان زیادی را در آثار خود به یادگار می‎گذارد. هیجان، جسارت و افزون خواهی از واژه‎های مورد مصرف نگاه است و کسالت، تکرار و فروتنی از نشان‎های دیدن. دیدن تو را سراغ می‎گیرد و نگاه، موضوع را.
برای افزودن بر حواس خود باید ماهیچه‎ها هر چه بیش‎تر تحریک شوند. ترِنت پارکه پیرامون‎اش را به گونه‎ای می‎آفریند که می‎خواهد. ماهیچه‎های چشم او تجربه‎ی نگاه‎اش را رونق می‎بخشد. ژید می‎نویسد: «معرفتی که قبل از آن احساسی نباشد برای من بی‎هوده است». در این جا «احساس» برای عکاس همان ماهیچه‎های چشم‎اش است. ذهن او انباشته از تجربه‎های نگاه است. نزدیک شدن به سوژه دریافت گرمای سوژه است. گرمایی که به چشم می‎آید.
خلیل غلامی


همچنین مشاهده کنید